مهلک تر. - امثال: اتوی من دین، و انما قیل ذلک لان ّ اکثر الدّیون هالک ذاهب. اتوی من سلف، السلف و السلم واحد و هما ما اسلف من طعام او غیره. (مجمع الامثال)
مهلک تر. - امثال: اتوی من دین، و انما قیل ذلک لان ّ اکثر الدّیون هالک ذاهب. اتوی من سلف، السلف و السلم واحد و هما ما اسلف من طعام او غیره. (مجمع الامثال)
بمعنی عنقریب، اول، مرد جتّی که هنگام یاغیگری ابشالوم وی در لشکر داود صاحب رتبه و امتیاز شده. دوم، شخصی بن یامینی و یکی از شجاعان داود. رجوع به قاموس کتاب مقدس شود
بمعنی عنقریب، اول، مرد جِتّی که هنگام یاغیگری ابشالوم وی در لشکر داود صاحب رتبه و امتیاز شده. دوم، شخصی بن یامینی و یکی از شجاعان داود. رجوع به قاموس کتاب مقدس شود
اکتاو. (70- 11 قبل از میلاد) نام خواهر اگستوس از امپراطوران روم بود. ابتدا با کلوریوس مارسلوس و بعد با آنتونیوس (آنتوان) ازدواج نمود. و چون آنتوان عاشق کلئوپاترا بود و به وی عشق می ورزید این مسأله بین زن و شوهر اختلاف عمیقی پدید آورد و به جنگهای خونین منتهی شد. (از قاموس الاعلام ترکی) (فرهنگ فارسی معین) (متولد 42 میلادی ومقتول 62 میلادی) نام دختر کلودیوس، و همسر نرون مشهور که بعد نرون او را طلاق داد و در بیست سالگی به قتل رسانید. (از قاموس الاعلام ترکی) (فرهنگ فارسی معین)
اکتاو. (70- 11 قبل از میلاد) نام خواهر اگستوس از امپراطوران روم بود. ابتدا با کلوریوس مارسلوس و بعد با آنتونیوس (آنتوان) ازدواج نمود. و چون آنتوان عاشق کلئوپاترا بود و به وی عشق می ورزید این مسأله بین زن و شوهر اختلاف عمیقی پدید آورد و به جنگهای خونین منتهی شد. (از قاموس الاعلام ترکی) (فرهنگ فارسی معین) (متولد 42 میلادی ومقتول 62 میلادی) نام دختر کلودیوس، و همسر نرون مشهور که بعد نرون او را طلاق داد و در بیست سالگی به قتل رسانید. (از قاموس الاعلام ترکی) (فرهنگ فارسی معین)
معرب آن بطاویه است، اکنون این شهر را جاکارتا نامند و پایتخت جزیره جاوه میباشد، جمعیت آن 435هزار تن است و سابقاً این نام بر مستملکات هلند اطلاق میشده است، (اعلام المنجد)، و رجوع به جاکارتا و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود
معرب آن بطاویه است، اکنون این شهر را جاکارتا نامند و پایتخت جزیره جاوه میباشد، جمعیت آن 435هزار تن است و سابقاً این نام بر مستملکات هلند اطلاق میشده است، (اعلام المنجد)، و رجوع به جاکارتا و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود
باج، آب بها، پاره بد گند (رشوه) خراج مال دیوان پاره، پول آب پاره ای که جهت آب باج. باشد، رشوت رشوه، خراج دادن مال دیوان پرداختن باج دادن حاصل ماک دادن رشوه دادن
باج، آب بها، پاره بد گند (رشوه) خراج مال دیوان پاره، پول آب پاره ای که جهت آب باج. باشد، رشوت رشوه، خراج دادن مال دیوان پرداختن باج دادن حاصل ماک دادن رشوه دادن