جدول جو
جدول جو

معنی اتان - جستجوی لغت در جدول جو

اتان
گازی فرّار، بی رنگ، بی بو و قابل اشتعال که به عنوان سوخت و نیز در بعضی از یخچال ها به عنوان عامل سرمازا به کار می رود
تصویری از اتان
تصویر اتان
فرهنگ فارسی عمید
اتان
(اَ / اِ)
خر ماده. ماچه خر. ماچه الاغ. ماده خر. (مهذب الأسماء). خرماچه. ماچه حماره. ام ﱡحلس. و شیر او مسلولان را بغایت نافع است. و اتانه بدین معنی کم آمده است. ج، اتن، آتن، اتن، مأتوناء، سنگی بزرگ که در میان آب باشد. آبخور سر چاه. ایستادنگاه آبکش بر لب چاه. سنگ بزرگ سر چاه، پایۀ هودج. نشست گاه هودج از پشت شتر
لغت نامه دهخدا
اتان
ماچه خر فرانسوی ابویه فرانسوی تالاب مرداب
تصویری از اتان
تصویر اتان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آتان
تصویر آتان
(پسرانه)
پرتاب کننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از امان
تصویر امان
(پسرانه)
ایمنی، آرامش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارتان
تصویر ارتان
(پسرانه)
نام پسر ویشتاسب و برادر داریوش اول پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ابان
تصویر ابان
آبان، ماه هشتم از سال خورشیدی ایرانی، ماه دوم پاییز، آبان ماه، فرشتۀ موکل بر آب، روز دهم از هر ماه خورشیدی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتیان
تصویر اتیان
آوردن، آمدن، انجام دادن، کنایه از جماع کردن، همبستر شدن
اتیان به مثل: آوردن مثل چیزی، نظیر و شبیه آوردن چیزی را
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتقان
تصویر اتقان
محکم کردن، استوار کردن کاری، استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان
پایداری، استحکام، صلابت، قوام، تأثّل، ثقابت، رصانت، اشتداد، رستی، جزالت، ثبوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتاق
تصویر اتاق
بخشی از یک ساختمان شامل دیوار، سقف و در برای سکونت یا کار، قسمتی از وسیلۀ نقلیه که سرنشینان در آن می نشینند، محفظه ای در دستگاه یا وسیلۀ باربری مثلاً اتاق بار
اتاق انتظار: اتاقی در کنار اتاق پذیرایی که مراجعه کنندگان در آنجا می نشینند تا نوبت ملاقات به ایشان برسد
اتاق بازرگانی: در علم اقتصاد سازمان و محلی که جمعی از بازرگانان برای بحث و شور در امور اقتصادی تشکیل می دهند و دارای رئیس و هیئت مدیره است
اتاق خواب: اتاقی که برای خوابیدن ترتیب دهند، خوابگاه
اتاق عمل: در پزشکی اتاق جراحی، اتاق مخصوصی در بیمارستان که دارای تخت عمل و وسایل جراحی است و بیماران را در آنجا زیر عمل جراحی قرار می دهند
اتاق کار: اتاقی که برای کار کردن ترتیب بدهند و در آنجا کار کنند
اتاق ناهارخوری: اتاقی که در آن غذا بخورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امان
تصویر امان
بی ترسی، ایمنی، آسایش، آرامش، امان بدهید، امان نامه
امان خواستن: زنهار خواستن، پناه خواستن
امان دادن: کسی را در پناه خود درآوردن و جان و مال او را حفاظت کردن، فرصت دادن، زمان دادن
امان یافتن: در پناه کسی درآمدن، زنهار یافتن
فرهنگ فارسی عمید
ترکی بنگریدبه اطاق خانه بیت جای دیوار دارو مسقف در سرا، خیمه. ترکی گریچه تالار گتک یاخته (حجره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتار
تصویر اتار
تارها و زهها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتان
تصویر انتان
بو گرفتن بدبوی شدن بدبویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امان
تصویر امان
پناه، آسایش و آرامش، ایمنی
فرهنگ لغت هوشیار
همین دم اینک هم اکنون ترکی شونده این دم همین دم هم اکنون اکنون، اینک، حالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افان
تصویر افان
زمان هنگام
فرهنگ لغت هوشیار
در حال افتادن، یا افتان و خیزان راه رفتن، آهسته و بحالت افتادن و برخاستن راه رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتان
تصویر اعتان
بدهکار آزاری
فرهنگ لغت هوشیار
درآمدن، بودن، زنبازی زنبازگی، آوردن، کشتن، به جا آوردن آمدن، بودن، آرمیدن با زن، آوردن، کردن کاری را، هلاک کردن، نزدیک رسیدن بلا یا دشمن کسی را، ارتکاب: ارتکاب ذنوب. یا اتیان بمثل. نظیر و شبیه آوردن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تون گلخن آتون گلخن گرمابه، تنور گچ پز و نان پز، کوره آهک پزان، آتشدان آهنین. تون گلخن آتون گلخن گرمابه، تنور گچ پز و نان پز، کوره آهک پزان، آتشدان آهنین
فرهنگ لغت هوشیار
استوار گری، استواری کاری محکم کردن استوار کردن کار، استواری احکام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتدان
تصویر اتدان
تر کردن، خیساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشان
تصویر اشان
مخفف ایشان، آنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتان
تصویر احتان
جمع حتن، برابران، همتایان، هماوردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختان
تصویر اختان
جمع ختن، دامادان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتیان
تصویر اتیان
((اِ))
آوردن، مانند و نظیر چیزی را آوردن، انجام دادن، آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتقان
تصویر اتقان
((اِ))
محکم کردن، استوار کردن، استواری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتون
تصویر اتون
تون، گلخن، گلخن گرمابه، تنور گچ پز و نان پز، کوره آهک پزان، آتشدان آهنین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتاق
تصویر اتاق
((اُ))
خانه، چهاردیواری دارای سقف، خیمه. اطاق، اوتاغ و اوتاق هم گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امان
تصویر امان
زنهار، پناه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از الان
تصویر الان
اکنون، اینگاه، ایدر، همینگاه، هم اکنون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اتاغ
تصویر اتاغ
اطاق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استان
تصویر استان
ایالت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اذان
تصویر اذان
بانگ نماز
فرهنگ واژه فارسی سره