جدول جو
جدول جو

معنی اتیان

اتیان((اِ))
آوردن، مانند و نظیر چیزی را آوردن، انجام دادن، آمدن
تصویری از اتیان
تصویر اتیان
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اتیان

اتیان

اتیان
درآمدن، بودن، زنبازی زنبازگی، آوردن، کشتن، به جا آوردن آمدن، بودن، آرمیدن با زن، آوردن، کردن کاری را، هلاک کردن، نزدیک رسیدن بلا یا دشمن کسی را، ارتکاب: ارتکاب ذنوب. یا اتیان بمثل. نظیر و شبیه آوردن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار

اتیان

اتیان
آوردن، آمدن، انجام دادن، کنایه از جماع کردن، همبستر شدن
اتیان به مثل: آوردن مثل چیزی، نظیر و شبیه آوردن چیزی را
اتیان
فرهنگ فارسی عمید

اتقان

اتقان
استوار گری، استواری کاری محکم کردن استوار کردن کار، استواری احکام
فرهنگ لغت هوشیار

احیان

احیان
جمع حین، زمانها گاهان جمع حین وقتها زمانها یا در احیان. گاهگاه احیانا
فرهنگ لغت هوشیار

اتیلن

اتیلن
گازیست بی رنگ کم رایحه و آنرا بوسیله اخراج آب از الکل بوسیله اسید سولفوریک بدست میاورند و آن در ترکیب گاز روشنایی داخل است. وزن مخصوص آن 97، است
فرهنگ لغت هوشیار