بمعنی کلغی که از پرهای بعض مرغان سازند و این لفظ ترکی است و با فعل زدن و افتادن و داشتن صرف شود: اتاقه سرکشان را از سر افتد چو بلبل از درخت گل درافتد. زلالی. از دود جگر بعرش تازم صد آه اتاقه دار تاروز. طالب آملی. چون کج نهم بفرق خردافسر بیان ازمدح شه اتاقه زنم بر سر زبان. طالب آملی. اتاقه زد به کله گوشه ام دمیدن مهر که ای خراج ستان یکه شاعر آفاق. ؟ و شعوری گوید: اصل این لغت در جغتائی اتاغه است و تبدیل غ به ق در این زبان رایج است: یکی کوه آهن از آن هرهزبر اتاغه سرکوه را لخت ابر. هاتفی. اتاغه فتاده یلان را ز فرق چو مرغان بسمل بخون گشته غرق. هاتفی
بمعنی کلغی که از پرهای بعض مرغان سازند و این لفظ ترکی است و با فعل زدن و افتادن و داشتن صرف شود: اتاقه سرکشان را از سر افتد چو بلبل از درخت گل درافتد. زلالی. از دود جگر بعرش تازم صد آه اتاقه دار تاروز. طالب آملی. چون کج نهم بفرق خردافسر بیان ازمدح شه اتاقه زنم بر سر زبان. طالب آملی. اتاقه زد به کله گوشه ام دمیدن مهر که ای خراج ستان یکه شاعر آفاق. ؟ و شعوری گوید: اصل این لغت در جغتائی اتاغه است و تبدیل غ به ق در این زبان رایج است: یکی کوه آهن از آن هرهزبر اتاغه سرکوه را لخت ابر. هاتفی. اتاغه فتاده یلان را ز فرق چو مرغان بسمل بخون گشته غرق. هاتفی
کژ کردن تیر را از هدف. (از اقرب الموارد). به یک سو انداختن تیر را از نشانه و مایل گردانیدن از آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بچسبانیدن تیر از نشانه. (تاج المصادر بیهقی)
کژ کردن تیر را از هدف. (از اقرب الموارد). به یک سو انداختن تیر را از نشانه و مایل گردانیدن از آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بچسبانیدن تیر از نشانه. (تاج المصادر بیهقی)
باج، آب بها، پاره بد گند (رشوه) خراج مال دیوان پاره، پول آب پاره ای که جهت آب باج. باشد، رشوت رشوه، خراج دادن مال دیوان پرداختن باج دادن حاصل ماک دادن رشوه دادن
باج، آب بها، پاره بد گند (رشوه) خراج مال دیوان پاره، پول آب پاره ای که جهت آب باج. باشد، رشوت رشوه، خراج دادن مال دیوان پرداختن باج دادن حاصل ماک دادن رشوه دادن
گذران، زنده گرداندن، توشه دادن زنده داشتن، زنده گردانیدن زندگی بخشیدن، زندگانی کردن معیشت کردن، گذران: از چه محل اعاشه میکند ک توضیح معنی اخیر تازه است و پیشینیان بجای آن (معاش) میگفتند
گذران، زنده گرداندن، توشه دادن زنده داشتن، زنده گردانیدن زندگی بخشیدن، زندگانی کردن معیشت کردن، گذران: از چه محل اعاشه میکند ک توضیح معنی اخیر تازه است و پیشینیان بجای آن (معاش) میگفتند