پدر خطا، دختر زیبای شونمیه از طایفۀیساکار پرستار داود که پس از داود ادونیاه خواستار او شد و مرادش این بود که با ازدواج او سلطنت را نیزدارا شود و سلیمان او را بجزای کردار وی هلاک کرد
پدر خطا، دختر زیبای شونمیه از طایفۀیساکار پرستار داود که پس از داود ادونیاه خواستار او شد و مرادش این بود که با ازدواج او سلطنت را نیزدارا شود و سلیمان او را بجزای کردار وی هلاک کرد
خداوند پدر من است، چهار نفر در یهود بدین اسم خوانده شده اند: اول بانی خانواده ای که مابین نسل هارون و الیعزر بود. دوم پسر یربعام نخستین پادشاه بنی اسرائیل. سوم پسر رحبعام پادشاه اول یهودا. چهارم مادر حزقیای پادشاه که در سفر دویم پادشاه ابی خوانده شده است. (از قاموس کتاب مقدس)
خداوند پدر من است، چهار نفر در یهود بدین اسم خوانده شده اند: اول بانی خانواده ای که مابین نسل هارون و الیعزر بود. دوم پسر یربعام نخستین پادشاه بنی اسرائیل. سوم پسر رحبعام پادشاه اول یهودا. چهارم مادر حزقیای پادشاه که در سفر دویم پادشاه ابی خوانده شده است. (از قاموس کتاب مقدس)
جمع واژۀ بیت. خانه ها، دیبائی مخطّط و راه راه لطیف و نازک بافته و بهترین آن ابیاری کافوری بوده است: از درج برد و مخفی و ابیاری و بمی سرخط همی ستانم و تکرار میکنم. نظام قاری. نرمدست و قطنی و خاراو حبر برد و ابیاری و مخفی آشکار. نظام قاری. بخطهای ابیاری و برد و مخفی نوشتند القاب و مدح و مناقب. نظام قاری. رخت ابیاری و مثالی و تابستانی ساده در زیر و خط آورده ببالا پندار. نظام قاری. اطلس است امرد و ابیاری سبز است بخط پوستین صاحب ریش است و در آن هم اطوار. نظام قاری. کهلی آنروز که ریشت شمرند ابیاری پیریت صوف سفید است گه استغفار. نظام قاری. ، نوعی کبوتر، نوعی پرستو
جَمعِ واژۀ بیت. خانه ها، دیبائی مُخطَّط و راه راه لطیف و نازک بافته و بهترین آن ابیاری کافوری بوده است: از درج برد و مخفی و ابیاری و بمی سرخط همی ستانم و تکرار میکنم. نظام قاری. نرمدست و قطنی و خاراو حبر برد و ابیاری و مخفی آشکار. نظام قاری. بخطهای ابیاری و برد و مخفی نوشتند القاب و مدح و مناقب. نظام قاری. رخت ابیاری و مثالی و تابستانی ساده در زیر و خط آورده ببالا پندار. نظام قاری. اطلس است امرد و ابیاری سبز است بخط پوستین صاحب ریش است و در آن هم اطوار. نظام قاری. کهلی آنروز که ریشت شمرند ابیاری پیریت صوف سفید است گه استغفار. نظام قاری. ، نوعی کبوتر، نوعی پرستو
شوریده شدن رای مردم و نیافتن مخرجی از آن، یقال انباک القوم. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). شوریده شدن و اختلاط رای که مخرجی از آن نیابند. (از ذیل اقرب الموارد) ، ناایستادن قی. (ناظم الاطباء). منقطع نشدن قی. (از اقرب الموارد)
شوریده شدن رای مردم و نیافتن مخرجی از آن، یقال انباک القوم. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). شوریده شدن و اختلاط رای که مخرجی از آن نیابند. (از ذیل اقرب الموارد) ، ناایستادن قی. (ناظم الاطباء). منقطع نشدن قی. (از اقرب الموارد)