جدول جو
جدول جو

معنی ابومروان - جستجوی لغت در جدول جو

ابومروان
(اَ مَرْ)
وزغه. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
ابومروان
(اَ مَ بَ)
محمد بن احمد باجی. یکی از اکابر فقهای اسپانیا. او در اول قاضی شهر اشبیلیه بود و سپس بمشرق آمد و چندی بدمشق اقامت کرد و به سال 635 هجری قمری در قاهره درگذشت. و رجوع به محمد بن احمد باجی... شود
ابن حبیب. عبدالملک سلمی فقیه اندلسی. او راست: شرح الموطاء مالک. وفات 239 هجری قمری (کشف الظنون). و رجوع به ابن حبیب ابومروان.... شود
عبدالملک اول. ابن محمد. چهارمین از شرفای حسنی مراکش (از 983 تا 986 هجری قمری). و رجوع بعبدالملک... شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انوشروان
تصویر انوشروان
(پسرانه)
انوشیروان، دارای روان جاوید، دارنده لوح جاویدان، لفب خسرو اول پادشاه ساسانی ملقب به دادگر، پیامبر (ص) در زمان این پادشاه متولد شد
فرهنگ نامهای ایرانی
(اَ شِ)
انوشیروان عادل کسری: انوشروان در باغ رفت و گرد جماعت درنگرید. (فارسنامۀ ابن البلخی). رجوع به انوشیروان شود
لغت نامه دهخدا
(رَوْ وا)
ابو رواد، پدر عبدالعزیز تابعی است. (منتهی الارب). مفهوم تابعی در متون اسلامی اشاره به افرادی دارد که با اینکه پیامبر اسلام (ص) را ندیده اند، اما با صحابه زندگی کرده اند، از آن ها دانش گرفته اند و در انتقال آن به نسل های بعد نقش داشته اند. تابعین یکی از حلقه های مهم زنجیره ی سند در علم حدیث به شمار می روند. صداقت، تقوا و علم آنان باعث شده که در منابع حدیثی، نام و روایت هایشان بسیار مورد توجه و استناد قرار گیرد.
لغت نامه دهخدا
(اَ صَفْ)
اشتر نر. (السامی فی الاسامی). جمل. اشتر نرینه. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ صَفْ)
او از ابن مسعود و از او اشعث روایت کند
لغت نامه دهخدا
(اَ هََ زْ)
نبطی. از جمله و حواشی هشام بن عبدالملک است
لغت نامه دهخدا
(اَ سِ)
گرگ. ذئب. اویس. پچکم
لغت نامه دهخدا
به یونانی، وج. (مخزن الادویه). رجوع به ابارون شود
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ)
ابن محمد بن خالد بن محمد القاسانی. وزیر مسترشد بالله خلیفۀ عباسی مردی دانشمند بود و تاریخی لطیف کرده است بنام صدور زمان الفتور و فتور زمان الصدور. عماد اصفهانی در کتاب نصرهالفتره و عطرهالفطره که در تاریخ آل سلجوق نوشته از کتاب انوشروان وزیر بسیار روایت آورده است. وی به سال 532ه. ق. درگذشت. مقامات خود را به امر خلیفه از ده به پنجاه رسانید. (ابن خلکان چ تهران ص 458) ، چوب جولاهگان. (آنندراج).
- ناقۀ ذات نیرین و ذات انیار، ناقه ای کلانسال که در آن بقیه ای باشد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟ وِ)
غفاری. از کبار تابعین است و مولد او بعهد رسول صلوات الله علیه بود. واژه تابعی به مسلمانانی اطلاق می شود که با اینکه پیامبر اسلام (ص) را ندیدند، اما از کسانی که با ایشان زندگی کردند بهره علمی و معنوی بردند. تابعین در قرون اولیه هجری زندگی می کردند و سهم بزرگی در توسعه و نهادینه سازی فرهنگ اسلامی داشتند. بسیاری از مفسران اولیه قرآن، مانند مجاهد و عکرمه، از جمله تابعین بودند.
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
از مردم نصیبین. او گمان میکرد در صنعت کیمیا بعمل اکسیر تام دست یافته است و وی را در نزد اهل این صناعت محل و اعتباری است و ابن وحشیه از او نام میبرد. او راست: شرح کتاب الرحمۀ جابر. کتاب الخمائر. کتاب البلوغ. کتاب شرح الأثیر. کتاب التصحیحات. کتاب البیض. کتاب الفرقین المسبع. کتاب الاشاره. کتاب التمویه. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ مُءْ مِ)
واثلی. تابعی است. او درک صحبت امیرالمؤمنین علی علیه السلام کرده و در شمار کوفیین است و سوید از او روایت کند. در تاریخ اسلام، تابعی به کسی گفته می شود که از نسل دوم مسلمانان بوده و صحابی پیامبر اسلام را درک کرده ولی خود مستقیماً پیامبر را ندیده است. تابعین با آنکه پیامبر را ندیدند، اما با صحابه ارتباط مستقیم داشته و از آن ها علم، حدیث، و سنت را فراگرفتند. این افراد نقش بسیار مهمی در انتقال میراث دینی و فرهنگی اسلام به نسل های بعد داشتند و بسیاری از بزرگان فقه، تفسیر و حدیث از میان تابعین برخاسته اند.
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
ابن سیربن. از روات است و عمار بن سیف از او روایت کند. در تاریخ اسلام، روات به عنوان افرادی شناخته می شوند که از پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) احادیث نقل کرده اند و در این مسیر، از دقت و امانت داری ویژه ای برخوردار بوده اند. این افراد با تحلیل دقیق سندهای حدیث، از صحت و اصالت روایات اطمینان حاصل کرده اند و در نتیجه به حفظ سنت نبوی کمک کرده اند.
لغت نامه دهخدا
(اَ رَوْ وا)
تابعی است و از ابن عمر روایت کند. تابعی در علم حدیث به کسی گفته می شود که صحابی را درک کرده ولی خود پیامبر را ندیده است. این واژه از نظر سند حدیث اهمیت زیادی دارد، زیرا تابعی واسطه ای مستقیم میان صحابی و محدثین بعدی است. صداقت و امانت تابعین در نقل روایت ها، آنان را در ردیف مهم ترین شخصیت های علمی صدر اسلام قرار داده است.
لغت نامه دهخدا
لقب عمران بن فلح است. (از ابن الکلبی از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟ نَ)
عبدبن عمر العجلی. محدث است. علم حدیث و به ویژه دقت های محدثان در بررسی احادیث، یکی از پایه های اصلی شکل گیری فقه اسلامی است. محدثان با گردآوری و بررسی دقیق احادیث پیامبر اسلام، به فقیهان کمک کردند تا بر اساس روایات صحیح، فتوا صادر کنند. این نقش برجسته محدثان در تاریخ اسلام، به حفظ صحت و اصالت منابع دینی کمک شایانی کرد.
لغت نامه دهخدا
(اَ مِ)
پلنگ. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اَ مِ)
تنین. (المرصّع)
لغت نامه دهخدا
(اَ غَ وا)
القرشی. او راست: رساله فی العفو
لغت نامه دهخدا
(اَ ثَرْ)
نام یکی از فصحای عرب معاصر یحیی بن خالد. (ابن الندیم). فیروزآبادی، ابوثروان نامی را ذکر می کند و میگوید از روات شعر است و شاید این دو همان ابوثروان العکلی مسمّی به وحشی باشند. رجوع به وحشی ابوثروان... شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مَرْ)
احمد بن مروان دینوری مالکی. او راست کتابی به نام مجالسه و آن جنگ مانندی است در مطالب متفرقه و نوادر اشعار و آثار. وفات او به سال 310 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
جرّی. هو الجرّی من السمک. (المرصّع). مارماهی
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ)
تیره ای از عشیرۀ محیسن از قبیلۀ بنی کعب خوزستان
لغت نامه دهخدا
(اَ عُلْ)
معزالدوله ثمال بن صالح. سومین از ملوک بنی مرداس حلب از سال 434 تا 449هجری قمری
لغت نامه دهخدا
(اَ غَ وا)
گربه. (قاضی محمد دهار)
لغت نامه دهخدا
(اَ عِ)
ورشان. (المرصع). فاخته. مرغ الهی. کناد. کالنجه. صلصل
لغت نامه دهخدا
(اَ عِ)
سلمی، مملوک. او را پنجاه ورقه شعر است
لغت نامه دهخدا
(اَ ضَ)
ابراهیم بن یزید بن اسودبن محمد بن ربیعه. یکی از تابعین. متوفی به سال 96 هجری قمری در 49 سالگی. رجوع به ابراهیم نخعی... شود
یکی از رؤسای خرمیان. رقیب جاویدان بن سهرک در ریاست این قوم، بکوه بذ و اطراف آن. رجوع به بابک... شود
لغت نامه دهخدا
به رومی اسم نغر است و آن طائری است خرد. (مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(اَ عُرْ)
کرکی. (المرصع). کلنگ
لغت نامه دهخدا
(اَ بو وَ)
النجیبی. محدث است. محدثان در فرهنگ اسلامی به عنوان حافظان میراث نبوی شناخته می شوند. آن ها با تلاش خستگی ناپذیر، هزاران حدیث را به صورت شفاهی یا مکتوب گردآوری و ثبت کردند. یکی از افتخارات تمدن اسلامی، وجود محدثانی است که در بررسی اسناد و راویان، به دقتی علمی دست یافتند که در هیچ تمدن دیگری یافت نمی شود. به واسطه محدثان، تاریخ شفاهی اسلام تبدیل به مجموعه ای دقیق و قابل اتکا شد.
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
نوعی ماهی است، و شاید آنکه امروز ترکان عثمانی مورینه نامند
لغت نامه دهخدا
محلی است در 219 هزارگزی گرمسار میان بنوار و سرخ ده و آنجا ایستگاه قطار است. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا