جدول جو
جدول جو

معنی ابوعمار - جستجوی لغت در جدول جو

ابوعمار
(اَ عَمْ ما)
مولی القوم بالمدینه ؟ او از عبدالله بن هداج و از او ابراهیم بن المنذر روایت کرده است
شداد بن عبدالله. یحیی بن کثیر و اوزاعی از او حدیث کنند
لغت نامه دهخدا
ابوعمار
(اَ عَمْ ما)
اسب فارسی. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دست درازی و اعمال نفوذ و مداخلۀ دولت قوی در کشور و سرزمین دولت ضعیف به بهانۀ آبادی و عمران و به قصد استفاده از منابع ثروت آن، آباد کردن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ عُ مَ)
الدوری. او راست: کتاب اجزاء القرآن. و کتاب الوقف و الابتداء فی القرآن. و کتاب ما اتفقت الفاظه (واختلفت) معانیه فی القرآن. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ یَ)
ابن شهید. احمد بن ابی مروان، عبدالملک بن مروان بن ذی الوزارتین الاعلی احمد بن عبدالملک بن عمر بن محمد بن عیسی بن شهید اشجعی اندلسی قرطبی. ولادت او به سال 382 هجری قمری او راست: کتاب کشف الدّک و ایضاح الشک، و آن کتابیست مشهور در علم حیل و شعبده. کتاب التوابع و الزوابع. کتاب حانوت عطار. او به سال 426هجری قمری به قرطبه درگذشت. و رجوع به احمد... شود
خزرجی، نصرانی. راهب. او بانی مسجد ضرار بود و آنگاه که رسول صلوات الله علیه از غزوۀ تبوک بازگشت امر بتخریب آن مسجد فرمود. رجوع به ص 139 حبط ج 1 و ص 417 حبط ج 2 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مِ)
ابن ابی جان (ابی حیّان ؟) یکی از علماء سیستان است و صاحب تاریخ سیستان در باب ((مردم سیستان که از پس اسلام بزرگ گشتند و مردمان ایشان را بدانستند بفضل)) نام او آورده است. رجوع به ص 18 تاریخ سیستان چ طهران شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مِ)
سگ.
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ مَ)
او از عاصم جحدری و از وی هارون نحوی روایت کند
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ مَ)
قسمی ماهی که آنرا ام الشریط نیز گویند
نره. (منتهی الارب). شرم مرد
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ رَ)
حمزه بن حبیب بن عماره الزیات الکوفی. از موالی آل عکرمه بن ربعی التیمی. او یکی از قراء سبعه است و ابوالحسن کسائی قرائت از وی فرا گرفت و حمزه از اعمش اخذ قرائت کرد و از آنروی بنام زیات معروف گشت که زیت از کوفه به حلوان و از حلوان پنیر و جوز بکوفه بتجارت بردی. وفات وی به 156 هجری قمری در حلوان بود. و رجوع به حمزه... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ رَ)
صعتر. (مخزن الأدویه). سعتر. آویشن.
لغت نامه دهخدا
(اَعُ رَ)
او از شهر و از او اعمش روایت کند
لغت نامه دهخدا
(اَ عِ)
از بنی عجل. یکی از شعرا و فصحای عرب. (ابن الندیم). و در موضع دیگر این نام را ابوعرار العجل الاعرابی آورده است
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابوعماره
تصویر ابوعماره
تاتینا باشه
فرهنگ لغت هوشیار
آباد خواهی، ماند گار ساختن طلب آبادانی کردن آبادانی خواستن، تسلط مملکتی قوی بر مملکتی ضعیف بقصد استفاده از منابع طبیعی و ثروت کشور و نیروی انسانی افراد آن ببهانه نابجای ایجاد آبادی و رهبری مردم آن بسوی ترقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
((اِ تِ))
آبادانی خواستن، آباد کردن کشور به ظاهر و غارت و چپاول آن در نهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
زورگویی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
Colonization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
colonisation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
kolonisatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
식민지화
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
植民地化
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
קולוניזציה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
उपनिवेशीकरण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
kolonisasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
การล่าอาณานิคม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
колонизация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
Kolonisierung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
colonización
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
colonizzazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
colonização
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
殖民化
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
kolonizacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
колонізація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
sömürgeleşme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی