جمع واژۀ باب. درها. مداخل: بجود و رای بکرده ست خلق را بی غم بعدل و داد گشاده ست بر جهان ابواب. مسعودسعد. بلا گرچه مقدور از ابواب دخول آن احتراز واجب. (گلستان).
جَمعِ واژۀ باب. درها. مَداخل: بجود و رای بکرده ست خلق را بی غم بعدل و داد گشاده ست بر جهان ابواب. مسعودسعد. بلا گرچه مقدور از ابواب دخول آن احتراز واجب. (گلستان).
تبانی (امام...). او به روزگار سامانیان امام حنفیان غزنه است در 385 و ابوسلیمان داود بن یونس و برادر او قاضی زکی محمود از شاگردان ابوصالح باشند. وفات ابوصالح به سال 400 در غزنه بود. رجوع به آل تبّان و رجوع به تبانیان و رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب طاب ثراه ص 195 و 205 شود منصور بن نوح بن نصر بن احمد بن اسماعیل بن احمد بن اسد بن سامان. یکی از ملوک سامانی متوفی به 365 هجری قمری رجوع بمنصور شود
تبانی (امام...). او به روزگار سامانیان امام حنفیان غزنه است در 385 و ابوسلیمان داود بن یونس و برادر او قاضی زکی محمود از شاگردان ابوصالح باشند. وفات ابوصالح به سال 400 در غزنه بود. رجوع به آل تبّان و رجوع به تبانیان و رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب طاب ثراه ص 195 و 205 شود منصور بن نوح بن نصر بن احمد بن اسماعیل بن احمد بن اسد بن سامان. یکی از ملوک سامانی متوفی به 365 هجری قمری رجوع بمنصور شود
کثیر بن عبدالرحمن بن ابی جمعهالاسود بن عامر بن عویمر الخزاعی. شاعر مشهور عرب و یکی از عشاق نامی. صاحب عزّه بنت جمیل بن حفص بن ایاس. او شیعی و محب اهل بیت است. وفات وی به سال 105 هجری قمری بوده است
کثیر بن عبدالرحمن بن ابی جمعهالاسود بن عامر بن عویمر الخزاعی. شاعر مشهور عرب و یکی از عشاق نامی. صاحب عزّه بنت جمیل بن حفص بن ایاس. او شیعی و محب اهل بیت است. وفات وی به سال 105 هجری قمری بوده است
ناحیتی از عراق بجنوب غربی بغداد در ساحل شرقی فرات. و شهر سی پار قدیم بدانجا بود و آن یکی از قدیمترین شهرهای بابل و سه هزار سال قبل از میلاد آباد بوده است. در کاوشهای اخیر آثار و خطوطی از آنجا به دست آمده است، بزغاله. بزیچه، جدی بریان کرده شده. (منتهی الارب)
ناحیتی از عراق بجنوب غربی بغداد در ساحل شرقی فرات. و شهر سی پار قدیم بدانجا بود و آن یکی از قدیمترین شهرهای بابل و سه هزار سال قبل از میلاد آباد بوده است. در کاوشهای اخیر آثار و خطوطی از آنجا به دست آمده است، بزغاله. بزیچه، جدی بریان کرده شده. (منتهی الارب)
کنیت احنف ضحاک بن قیس بن معویه بن حصین بن عباده، مشهور بحلم. از اکابر تابعین. او زمان رسول صلوات الله علیه را دریافت لکن بشرف صحبت نرسید و سید صلوات الله علیه او را دعا کرده است و او متصف بعلم و حلم و عقل و دها بود و بالخاصه حلم او زبانزد و مثل است: بحلم ار چند مذکور است احنف هرکه حلمت را بداند زو غریب آید که وهم اندر خبر بندد. عبدالواسع جبلی. آن مهتر عالی محل رایش چو شمس اندر حمل در حلم چون احنف مثل در جود از حاتم بدل. عبدالواسع جبلی
کنیت احنف ضحاک بن قیس بن معویه بن حصین بن عباده، مشهور بحلم. از اکابر تابعین. او زمان رسول صلوات الله علیه را دریافت لکن بشرف صحبت نرسید و سید صلوات الله علیه او را دعا کرده است و او متصف بعلم و حلم و عقل و دها بود و بالخاصه حلم او زبانزد و مثل است: بحلم ار چند مذکور است احنف هرکه حلمت را بداند زو غریب آید که وهم اندر خبر بندد. عبدالواسع جبلی. آن مهتر عالی محل رایش چو شمس اندر حمل در حلم چون احنف مثل در جود از حاتم بدل. عبدالواسع جبلی
نضر بن مشرس. محدث است و ابونعیم قاری بلخی از او روایت کند. واژه محدث در علم حدیث به کسی اطلاق می شود که توانایی بررسی و نقد حدیث را داراست. این افراد با استفاده از دانش وسیع در زمینه راویان، طبقات مختلف آنان، و شواهد مختلف، صحت یا سقم یک روایت را تعیین می کنند. محدثان با برقراری استانداردهای دقیق علمی، به مسلمانان کمک کردند تا از احادیث صحیح بهره برداری کنند و از اشتباهات جلوگیری نمایند.
نضر بن مشرس. محدث است و ابونعیم قاری بلخی از او روایت کند. واژه محدث در علم حدیث به کسی اطلاق می شود که توانایی بررسی و نقد حدیث را داراست. این افراد با استفاده از دانش وسیع در زمینه راویان، طبقات مختلف آنان، و شواهد مختلف، صحت یا سقم یک روایت را تعیین می کنند. محدثان با برقراری استانداردهای دقیق علمی، به مسلمانان کمک کردند تا از احادیث صحیح بهره برداری کنند و از اشتباهات جلوگیری نمایند.
جمع باب، درها، بخش ها، جستارها (مباحث)، جمع باب درها مدخل ها، فصل ها مبحث ها بخش ها قسم ها امرها مسایل، هر یک از بخشهای بزرگ کتابی یا علم و فنی که بفصلها قسمت شود. یا ابواب شادی. درهای خوشی و شادمانی. یا بهمه ابواب. در هر باب از هر باب به همه قسم ها و بخش ها
جمع باب، درها، بخش ها، جستارها (مباحث)، جمع باب درها مدخل ها، فصل ها مبحث ها بخش ها قسم ها امرها مسایل، هر یک از بخشهای بزرگ کتابی یا علم و فنی که بفصلها قسمت شود. یا ابواب شادی. درهای خوشی و شادمانی. یا بهمه ابواب. در هر باب از هر باب به همه قسم ها و بخش ها