بویه جد سلاطین آل بویه. صاحب حبیب السّیر گوید که نسب بویه به بهرام گور اتّصال می یابد و حمدالله مستوفی آبا و اجداد او را تا بهرام در قلم آورده و ابوعلی مسکویه در تجارب الامم مرقوم کلک صحت رقم گردانیده که ملوک دیالمه از اولاد یزدجرد شهریارند و پدر ایشان در اوایل ظهور اسلام از سپاه عرب گریخته بگیلان رفته بود و هم آنجا مسکن گزیده و بعض دیگر مورّخان بر آن رفته اند که بویه از نسل دیلم بن صعنه بوده و صاحب کمال التواریخ این روایت را تضعیف کرده و گفته است که آل بویه را بدان واسطه از دیالمه شمرده اند که مدّتی ممتد در میان ایشان اوقات گذرانیده بودند. از شهریار بن رستم دیلمی منقولست که گفت ابوشجاع بویه مردی متوسطالحال بود و با والدۀ فرزندان خود محبّت بینهایت داشت و آن عورت فوت شد، قوافل حزن و اندوه بر ضمیر بویه استیلا یافت و من روزی به خانه او رفتم و او را بر وفور ملال ملامت کردم و بسرای خود آوردم تا زنگ حزن بصیقل نصیحت از آئینۀ خاطرش بزدایم در آن اثنا شخصی که دعوی علم نجوم میکرد بوثاق من درآمد بویه بوی گفت که در این شبها بخواب دیدم که از سر شرم من آتشی عظیم بیرون آمد و بر بعض از بلاد تافته هر لحظه نورش بیشتر میشد تا بآسمان رسید آنگاه منقسم بسه قسم گشت و عباد بلاد پیش آن آتش خضوع و خشوع مینمودند و منجم گفت که ترا سه فرزند باشد که در آن بلاد که از آن آتش روشن گشته بود حکومت کنند ونایرۀ اقبال ایشان در اطراف جهان اشتعال یابد و چون اولاد بویه علی و احمد و حسن در آن مجلس بودند بویه با منجّم گفت که فرزندان من اینانند که می بینی و من مردی فقیرم و این جماعت بکدام استطاعت پادشاه شوند ظاهراً با من استهزا میکنی. منجّم گفت لا والله اوقات ولادت فرزندان خود بیان فرمای تا من در زایچۀ طالع ایشان نظر کنم. بویه تولد آن سه دولتمند را بازنموده منجّم بعد از تأمل و اندیشه دست پسر بزرگترین علی راکه در ایام حکومت بعمادالدّوله ملقّب گشت ببوسید گفت نخست پادشاهی به این فرزند تو میرسد آنگاه دست حسن و احمد را نیز بوسه داده فرمود که این جوانان نیز بسلطنت میرسند القصّه در آن روز سودای سروری در سر اولاد بویه پیدا شد و در شهور سنۀ اثناعشر و ثلثمائه (312 هجری قمری) که سید ابوالقاسم جعفر بن ناصرالحق در گیلان وفات یافت چنانچه سابقاً مذکور گشت ماکان بن کاکی با نبیرۀ دختری خود اسماعیل بن ابوالقاسم بیعت کرده در حدود طبرستان استیلا یافت و ابوشجاع با هر سه پسر در سلک ملازمانش منتظم شدند و در آن اثنا اسفاربن شیرویه که از جملۀ ارکان دولت ابوعلی محمد بن الحسین بن ناصرالحق منتظم بود بر ماکان خروج کرد و چند نوبت بین الجانبین محاربه واقع گردید. آخرالامر ماکان به طرف خراسان گریخت و اسفار بر مسند اقبال نشسته و به روایتی که در تواریخ مشهوره مسطور است بعد از یک سال از دستبرد قرامطه سفر آخرت اختیار کرد و بقولی که در تاریخ سید ظهیر مذکورست در آن اثنا در بعض اسفار میان ایشان و مرداویج بن زیار که از جملۀ اعیان امرایش بود مخالفت روی کرد و مرداویج از وی گریزان شده بزنگان که اقطاعش بود رفت و از آنجا با لشکری جرار بر سر اسفار تاخت اسفار از او منهزم گشته از راه قهستان به طبس شتافت و ماکان بن کاکی در خراسان این خبر شنیده بعزم رزم او در حرکت آمد و اسفار باز فرار کرده خواست که خود را در قلعۀ الموت اندازد اما مرداویج همه سر راه بر وی گرفته و در حدود طالقان اسفار در چنگ اسار گرفتار گشت و به قتل رسید و این صورت در شهور سنۀ تسععشر و ثلثمائه (319 هجری قمری) به وقوع انجامید. علی کلا التقدیرین بعد از قتل اسفار مرداویج در سلطنت مستقل گردیده و ماکان بن کاکی به جنگ مرداویج مبادرت کرده شکست یافت و عنان انهزام بصوب خراسان تافت و مرداویج به رستمدار و مازندران و ری و قزوین و ابهر وزنجان مستولی شده در باب استخلاص دیگر بلاد عراق سعی کرد و در همدان قتل عام کرده در آن امر به مرتبه ای مبالغه کرد که بعقیدۀ صاحب گزیده دو خروار بند ابریشمین از ازار مقتولان جدا ساختند آنگاه مرداویج علی بن بویه و برادران او را که در خلال وقایع مذکوره از ماکان مفارقت کرده به او پیوسته بودند بکرج فرستاد و خود عزیمت تسخیر اصفهان کرد و مظفر بن یاقوت که از قبل مقتدر خلیفه حاکم آن ناحیه بود روی بمرداویج آورد اما بعد از محاربه انهزام یافت و با دوهزار کس از هزیمتیان بجانب لرستان که مضرب الخیام آل بویه بود توجه نمود و چند نفر از لشکریان دیلم از آن جماعت گریخته به یاقوت پیوستند و یاقوت آن مردم را گردن زده بقیۀ سپاهیان دیلمی دل بر جنگ نهادند و در روزی که آتش قتال اشتعال یافت یاقوت جمعی از پیادگان سپاه را فرمود که پیش رفته آتش در قاروره های نفط زدند و نسیم عنایت الهی بر پرچم آل بویه وزیده باد صعب از پیش روی پیادگان یاقوت در جنبش آمد و آتش در جامهای پیادگان افتاد و این معنی موجب فرار پیادگان شده بازگشتند و یاقوت به یک طرف بیرون رفت و علی بن بویه و برادران او غنیمت فراوان گرفته کامران و سرافراز به دارالملک شیراز خرامیدند و مقارن آن حال مرداویج در حمام بر دست غلام خود کشته شد و علی بن بویه پادشاه فارس و بغداد و عراق شد و هفده نفر از ایشان بر مسند ایالت نشستند ومدّت دولت ایشان صد و بیست و هشت سال امتداد یافت
بویه جد سلاطین آل بویه. صاحب حبیب السّیر گوید که نسب بویه به بهرام گور اتّصال می یابد و حمدالله مستوفی آبا و اجداد او را تا بهرام در قلم آورده و ابوعلی مسکویه در تجارب الامم مرقوم کلک صحت رقم گردانیده که ملوک دیالمه از اولاد یزدجرد شهریارند و پدر ایشان در اوایل ظهور اسلام از سپاه عرب گریخته بگیلان رفته بود و هم آنجا مسکن گزیده و بعض دیگر مورّخان بر آن رفته اند که بویه از نسل دیلم بن صعنه بوده و صاحب کمال التواریخ این روایت را تضعیف کرده و گفته است که آل بویه را بدان واسطه از دیالمه شمرده اند که مدّتی ممتد در میان ایشان اوقات گذرانیده بودند. از شهریار بن رستم دیلمی منقولست که گفت ابوشجاع بویه مردی متوسطالحال بود و با والدۀ فرزندان خود محبّت بینهایت داشت و آن عورت فوت شد، قوافل حزن و اندوه بر ضمیر بویه استیلا یافت و من روزی به خانه او رفتم و او را بر وفور ملال ملامت کردم و بسرای خود آوردم تا زنگ حزن بصیقل نصیحت از آئینۀ خاطرش بزدایم در آن اثنا شخصی که دعوی علم نجوم میکرد بوثاق من درآمد بویه بوی گفت که در این شبها بخواب دیدم که از سر شرم من آتشی عظیم بیرون آمد و بر بعض از بلاد تافته هر لحظه نورش بیشتر میشد تا بآسمان رسید آنگاه منقسم بسه قسم گشت و عباد بلاد پیش آن آتش خضوع و خشوع مینمودند و منجم گفت که ترا سه فرزند باشد که در آن بلاد که از آن آتش روشن گشته بود حکومت کنند ونایرۀ اقبال ایشان در اطراف جهان اشتعال یابد و چون اولاد بویه علی و احمد و حسن در آن مجلس بودند بویه با منجّم گفت که فرزندان من اینانند که می بینی و من مردی فقیرم و این جماعت بکدام استطاعت پادشاه شوند ظاهراً با من استهزا میکنی. منجّم گفت لا والله اوقات ولادت فرزندان خود بیان فرمای تا من در زایچۀ طالع ایشان نظر کنم. بویه تولد آن سه دولتمند را بازنموده منجّم بعد از تأمل و اندیشه دست پسر بزرگترین علی راکه در ایام حکومت بعمادالدّوله ملقّب گشت ببوسید گفت نخست پادشاهی به این فرزند تو میرسد آنگاه دست حسن و احمد را نیز بوسه داده فرمود که این جوانان نیز بسلطنت میرسند القصّه در آن روز سودای سروری در سر اولاد بویه پیدا شد و در شهور سنۀ اثناعشر و ثلثمائه (312 هجری قمری) که سید ابوالقاسم جعفر بن ناصرالحق در گیلان وفات یافت چنانچه سابقاً مذکور گشت ماکان بن کاکی با نبیرۀ دختری خود اسماعیل بن ابوالقاسم بیعت کرده در حدود طبرستان استیلا یافت و ابوشجاع با هر سه پسر در سلک ملازمانش منتظم شدند و در آن اثنا اسفاربن شیرویه که از جملۀ ارکان دولت ابوعلی محمد بن الحسین بن ناصرالحق منتظم بود بر ماکان خروج کرد و چند نوبت بین الجانبین محاربه واقع گردید. آخرالامر ماکان به طرف خراسان گریخت و اسفار بر مسند اقبال نشسته و به روایتی که در تواریخ مشهوره مسطور است بعد از یک سال از دستبرد قرامطه سفر آخرت اختیار کرد و بقولی که در تاریخ سید ظهیر مذکورست در آن اثنا در بعض اسفار میان ایشان و مرداویج بن زیار که از جملۀ اعیان امرایش بود مخالفت روی کرد و مرداویج از وی گریزان شده بزنگان که اقطاعش بود رفت و از آنجا با لشکری جرار بر سر اسفار تاخت اسفار از او منهزم گشته از راه قهستان به طبس شتافت و ماکان بن کاکی در خراسان این خبر شنیده بعزم رزم او در حرکت آمد و اسفار باز فرار کرده خواست که خود را در قلعۀ الموت اندازد اما مرداویج همه سر راه بر وی گرفته و در حدود طالقان اسفار در چنگ اسار گرفتار گشت و به قتل رسید و این صورت در شهور سنۀ تسععشر و ثلثمائه (319 هجری قمری) به وقوع انجامید. علی کلا التقدیرین بعد از قتل اسفار مرداویج در سلطنت مستقل گردیده و ماکان بن کاکی به جنگ مرداویج مبادرت کرده شکست یافت و عنان انهزام بصوب خراسان تافت و مرداویج به رستمدار و مازندران و ری و قزوین و ابهر وزنجان مستولی شده در باب استخلاص دیگر بلاد عراق سعی کرد و در همدان قتل عام کرده در آن امر به مرتبه ای مبالغه کرد که بعقیدۀ صاحب گزیده دو خروار بند ابریشمین از ازار مقتولان جدا ساختند آنگاه مرداویج علی بن بویه و برادران او را که در خلال وقایع مذکوره از ماکان مفارقت کرده به او پیوسته بودند بکرج فرستاد و خود عزیمت تسخیر اصفهان کرد و مظفر بن یاقوت که از قبل مقتدر خلیفه حاکم آن ناحیه بود روی بمرداویج آورد اما بعد از محاربه انهزام یافت و با دوهزار کس از هزیمتیان بجانب لرستان که مضرب الخیام آل بویه بود توجه نمود و چند نفر از لشکریان دیلم از آن جماعت گریخته به یاقوت پیوستند و یاقوت آن مردم را گردن زده بقیۀ سپاهیان دیلمی دل بر جنگ نهادند و در روزی که آتش قتال اشتعال یافت یاقوت جمعی از پیادگان سپاه را فرمود که پیش رفته آتش در قاروره های نفط زدند و نسیم عنایت الهی بر پرچم آل بویه وزیده باد صعب از پیش روی پیادگان یاقوت در جنبش آمد و آتش در جامهای پیادگان افتاد و این معنی موجب فرار پیادگان شده بازگشتند و یاقوت به یک طرف بیرون رفت و علی بن بویه و برادران او غنیمت فراوان گرفته کامران و سرافراز به دارالملک شیراز خرامیدند و مقارن آن حال مرداویج در حمام بر دست غلام خود کشته شد و علی بن بویه پادشاه فارس و بغداد و عراق شد و هفده نفر از ایشان بر مسند ایالت نشستند ومدّت دولت ایشان صد و بیست و هشت سال امتداد یافت
کمال الدین زنجانی. او پس از عزل قوام الدین وزارت رکن الدین بن ارسلان بن طغرل بن ملکشاه داشت و وزیری نیکوخصال و عادل بود و پس از دو سال وزارت راندن درگذشت. رجوع به ص 386 حبط ج 1 و رجوع به دستورالوزراء چ طهران ص 219 شود الب ارسلان محمد بن چغربک داود بن میکال بن سلجوق بن دقاق ملقب به عضدالدوله برادرزادۀ سلطان طغرل بک. رجوع به الب ارسلان محمد... شود
کمال الدین زنجانی. او پس از عزل قوام الدین وزارت رکن الدین بن ارسلان بن طغرل بن ملکشاه داشت و وزیری نیکوخصال و عادل بود و پس از دو سال وزارت راندن درگذشت. رجوع به ص 386 حبط ج 1 و رجوع به دستورالوزراء چ طهران ص 219 شود الب ارسلان محمد بن چغربک داود بن میکال بن سلجوق بن دقاق ملقب به عضدالدوله برادرزادۀ سلطان طغرل بک. رجوع به الب ارسلان محمد... شود
حافظ ابوشجاع، شیرویه بن شهرداربن بشرویه بن فناخسرو دیلمی. او راست: کتاب تاریخ همدان و کتاب فردوس الاخبار بمأثور الخطاب المخرج علی کتاب الشهاب در حدیث و آن شامل ده هزار حدیث است و در آنجا گوید که: قضاعی یعنی قاضی ابوعبدالله محمد بن سلامه بن جعفر بن علی بن حکمون قضاعی شافعی در کتاب شهاب ده هزار حدیث آورده است و در فردوس روات آنرا مجرداً از اساتید بترتیب حروف معجم کرده و سیوطی در جامع صغیر پیروی او کرده است و شهردار پسر ابوشجاع صاحب ترجمه متوفی به سال 558 ه. ق. اسانید کتاب فردوس را گرد کرده و بنسقی نیکو در چهارمجلد تنسیق و مسندالفردوس نام نهاده است. وفات ابوشجاع در 509 هجری قمری است. رجوع به 310 حبط ج 1 شود
حافظ ابوشجاع، شیرویه بن شهرداربن بشرویه بن فناخسرو دیلمی. او راست: کتاب تاریخ همدان و کتاب فردوس الاخبار بمأثور الخطاب المخرج علی کتاب الشهاب در حدیث و آن شامل ده هزار حدیث است و در آنجا گوید که: قضاعی یعنی قاضی ابوعبدالله محمد بن سلامه بن جعفر بن علی بن حکمون قضاعی شافعی در کتاب شهاب ده هزار حدیث آورده است و در فردوس روات آنرا مجرداً از اساتید بترتیب حروف معجم کرده و سیوطی در جامع صغیر پیروی او کرده است و شهردار پسر ابوشجاع صاحب ترجمه متوفی به سال 558 هَ. ق. اسانید کتاب فردوس را گرد کرده و بنسقی نیکو در چهارمجلد تنسیق و مسندالفردوس نام نهاده است. وفات ابوشجاع در 509 هجری قمری است. رجوع به 310 حبط ج 1 شود
سعید بن زیده. محدّث است. و لیث بن سعد از او روایت کند. اصطلاح محدث در فقه، تفسیر و کلام نیز تأثیرگذار بوده است، چرا که بسیاری از احکام دینی، ریشه در روایات نبوی دارند. محدثان با گردآوری دقیق احادیث، منابع فقهی را شکل دادند و به فقها کمک کردند تا براساس سنت صحیح، فتوا صادر کنند. بدون تلاش های محدثان، امکان استخراج صحیح احکام از منابع اسلامی بسیار دشوار می شد.
سعید بن زیده. محدّث است. و لیث بن سعد از او روایت کند. اصطلاح محدث در فقه، تفسیر و کلام نیز تأثیرگذار بوده است، چرا که بسیاری از احکام دینی، ریشه در روایات نبوی دارند. محدثان با گردآوری دقیق احادیث، منابع فقهی را شکل دادند و به فقها کمک کردند تا براساس سنت صحیح، فتوا صادر کنند. بدون تلاش های محدثان، امکان استخراج صحیح احکام از منابع اسلامی بسیار دشوار می شد.
در کشف الظنون این کنیت آمده است و پاره ای از کتب در مواضع مختلف به او منسوب شده است از آن جمله: غایهالاختصار در فقه شافعی. مختصر ابی شجاع در فروع. تصحیح الایمان. کتاب تفسیرالمجرد. و ظاهراً این فقیه شافعی است و باز صاحب کشف الظنون به ابوشجاع نامی با عنوان السیّد الامام کتابی بنام الملتقط فی الفتاوی الحنفیه منسوب میدارد و ظاهراً این فقیه حنفی و غیر ابوشجاع سابق الذکر است
در کشف الظنون این کنیت آمده است و پاره ای از کتب در مواضع مختلف به او منسوب شده است از آن جمله: غایهالاختصار در فقه شافعی. مختصر ابی شجاع در فروع. تصحیح الایمان. کتاب تفسیرالمجرد. و ظاهراً این فقیه شافعی است و باز صاحب کشف الظنون به ابوشجاع نامی با عنوان السیّد الامام کتابی بنام الملتقط فی الفتاوی الحنفیه منسوب میدارد و ظاهراً این فقیه حنفی و غیر ابوشجاع سابق الذکر است
محمد بن ملکشاه بن الب ارسلان، مکنی به ابوشجاع. ششمین از سلجوقیان بزرگ ایران. نخست حاکم بغداد بود (492 هجری قمری). پس از مرگ پدرش با برادرش بر کیارق جنگ کرد (485 هجری قمری) ، و سرانجام در سال 498 به سلطنت رسید. (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 333). خواندمیر گوید: سلطان غیاث الدین محمد به سال 511 هجری قمری درگذشت. عمر وی 37 و مدت سلطنتش 13 سال بود. سعدالملک آوجی، فخرالملک و ضیاءالملک احمد بن نظام الملک از وزیران وی بودند. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 504). رجوع به همین کتاب صص 503- 504، فهرست اخبار الدوله السلجوقیه، تتمه صوان الحکمه ص 151 و محمد بن ملکشاه شود
محمد بن ملکشاه بن الب ارسلان، مکنی به ابوشجاع. ششمین از سلجوقیان بزرگ ایران. نخست حاکم بغداد بود (492 هجری قمری). پس از مرگ پدرش با برادرش بر کیارق جنگ کرد (485 هجری قمری) ، و سرانجام در سال 498 به سلطنت رسید. (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 333). خواندمیر گوید: سلطان غیاث الدین محمد به سال 511 هجری قمری درگذشت. عمر وی 37 و مدت سلطنتش 13 سال بود. سعدالملک آوجی، فخرالملک و ضیاءالملک احمد بن نظام الملک از وزیران وی بودند. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 504). رجوع به همین کتاب صص 503- 504، فهرست اخبار الدوله السلجوقیه، تتمه صوان الحکمه ص 151 و محمد بن ملکشاه شود
فارسی یمانی. از ابناء فارس. صحابی است. و در یکی از مجالس رسول صلوات الله علیه حاضر بود و آنگاه که خطبۀ او علیه السلام به پایان رسید ابوشاه درخواست تا آن خطبه برای وی بنویسند و رسول صلّی الله علیه و آله امر فرمود تا خطبه را نوشته بوی دادند و ابن حجر گوید: بعضی او را ابوشاه کلبی گفته اند لکن او فارسی است از ابناء و شاه در کنیت او به معنی ملک است نه مفرد شاه
فارسی یمانی. از ابناء فارس. صحابی است. و در یکی از مجالس رسول صلوات الله علیه حاضر بود و آنگاه که خطبۀ او علیه السلام به پایان رسید ابوشاه درخواست تا آن خطبه برای وی بنویسند و رسول صلّی الله علیه و آله امر فرمود تا خطبه را نوشته بوی دادند و ابن حجر گوید: بعضی او را ابوشاه کلبی گفته اند لکن او فارسی است از ابناء و شاه در کنیت او به معنی ملک است نه مفرد شاه
تابعی است و از عثمان بن عفان روایت کند. در تاریخ اسلام، تابعی به کسانی اطلاق می شود که از صحابه پیامبر اسلام (ص) علم و دین را دریافت کرده اند. این افراد نقش بسیار مهمی در حفظ و انتقال سنت نبوی داشته اند و به دلیل نزدیکی به صحابه، دارای اعتبار و ارزش علمی بالایی در علوم اسلامی، به ویژه حدیث، فقه و تفسیر هستند. بسیاری از مکاتب فکری اولیه جهان اسلام بر اساس تعلیمات همین تابعین بنا شده اند.
تابعی است و از عثمان بن عفان روایت کند. در تاریخ اسلام، تابعی به کسانی اطلاق می شود که از صحابه پیامبر اسلام (ص) علم و دین را دریافت کرده اند. این افراد نقش بسیار مهمی در حفظ و انتقال سنت نبوی داشته اند و به دلیل نزدیکی به صحابه، دارای اعتبار و ارزش علمی بالایی در علوم اسلامی، به ویژه حدیث، فقه و تفسیر هستند. بسیاری از مکاتب فکری اولیه جهان اسلام بر اساس تعلیمات همین تابعین بنا شده اند.
غزنوی، مشهور به شاه ابورجا. از شعرای دربار بهرامشاه و معاصر سنائی و مختاری. وفات وی 597 هجری قمری بوده است. رجوع به مادۀ قبل شود شاه ابورجاء، علی، شهاب الدین شاه غزنوی. شاعری مادح غزنویان، معاصر بهرامشاه. رجوع به علی ابورجاء غزنوی... شود
غزنوی، مشهور به شاه ابورجا. از شعرای دربار بهرامشاه و معاصر سنائی و مختاری. وفات وی 597 هجری قمری بوده است. رجوع به مادۀ قبل شود شاه ابورجاء، علی، شهاب الدین شاه غزنوی. شاعری مادح غزنویان، معاصر بهرامشاه. رجوع به علی ابورجاء غزنوی... شود
عبدالحکم بن عبدالله بن شجار. صحابی است. صحابه کسانی هستند که با حضرت محمد (ص) زیسته اند، تعالیم او را به خوبی درک کرده اند و در مسیر نشر دین اسلام کوشیده اند. شناخت ویژگی های اخلاقی و تاریخی این افراد برای پژوهشگران اسلامی اهمیت بسزایی دارد. واژه ’صحابی’ نشان دهنده نزدیکی معنوی و تاریخی با پیامبر است.
عبدالحکم بن عبدالله بن شجار. صحابی است. صحابه کسانی هستند که با حضرت محمد (ص) زیسته اند، تعالیم او را به خوبی درک کرده اند و در مسیر نشر دین اسلام کوشیده اند. شناخت ویژگی های اخلاقی و تاریخی این افراد برای پژوهشگران اسلامی اهمیت بسزایی دارد. واژه ’صحابی’ نشان دهنده نزدیکی معنوی و تاریخی با پیامبر است.
حدیج بن سلامه. صحابی است. یکی از اصطلاحات پرکاربرد در منابع اسلامی، واژه صحابی است. این عنوان به یارانی اطلاق می شود که پیامبر را دیده اند، اسلام آورده اند و مؤمن از دنیا رفته اند. صحابه در شکل گیری اولیه اسلام، پایه ریزی اخلاق اسلامی و تثبیت حکومت اسلامی بسیار مؤثر بودند. شناخت واژه صحابی ما را با بخشی از مهم ترین تحولات صدر اسلام آشنا می کند.
حدیج بن سلامه. صحابی است. یکی از اصطلاحات پرکاربرد در منابع اسلامی، واژه صحابی است. این عنوان به یارانی اطلاق می شود که پیامبر را دیده اند، اسلام آورده اند و مؤمن از دنیا رفته اند. صحابه در شکل گیری اولیه اسلام، پایه ریزی اخلاق اسلامی و تثبیت حکومت اسلامی بسیار مؤثر بودند. شناخت واژه صحابی ما را با بخشی از مهم ترین تحولات صدر اسلام آشنا می کند.
یکی از روات حدیث و از زید بن اسلم روایت کند. روات در تاریخ علم حدیث اسلام اهمیت بسیاری دارند، زیرا بدون وجود آنان، روایت های نبوی و اهل بیت (ع) نمی توانستند به نسل های بعدی منتقل شوند. این افراد به طور مستقیم یا از طریق واسطه ها، به جمع آوری و انتشار روایت های پیامبر اسلام و امامان دوازده گانه پرداخته اند. نقش این روات در حفظ و گسترش اسلام و تعلیمات پیامبر (ص) انکارناپذیر است.
یکی از روات حدیث و از زید بن اسلم روایت کند. روات در تاریخ علم حدیث اسلام اهمیت بسیاری دارند، زیرا بدون وجود آنان، روایت های نبوی و اهل بیت (ع) نمی توانستند به نسل های بعدی منتقل شوند. این افراد به طور مستقیم یا از طریق واسطه ها، به جمع آوری و انتشار روایت های پیامبر اسلام و امامان دوازده گانه پرداخته اند. نقش این روات در حفظ و گسترش اسلام و تعلیمات پیامبر (ص) انکارناپذیر است.