جدول جو
جدول جو

معنی ابوالغنائم - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالغنائم(اَ بُلْ غَءِ)
موشیلی. منسوب به موشیل، نام دهی یا موشیلا نام کتابی ترسایان را و جد او نصرانی بوده است
لغت نامه دهخدا
ابوالغنائم(اَ بُلْ غَ ءِ)
دجاجی. محدّث است. در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
محمد بن علی بن فارس بن علی بن عبدالله بن الحسین بن القاسم معروف به ابن المعلم الواسطی الهرثی ملقب به نجم الدین. رجوع به ابن المعلم محمد بن علی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هَِ بَ تُلْ لاه)
ابن علی بن حسین اتردی، مکنی به ابوالغنائم، طبیب و حکیم عراقی. از مردم بغداد، و در طب به استادی و حذاقت و جودت علم وعمل مشهور بود. وی بر کتب طبی و فلسفی تعلیقات و حواشی نوشته و نیز کتابی درباره ’لذت در خواب در چه وقت حاصل میشود’ برای ابونصر تکریتی پزشک ابن مروان تألیف کرد. (عیون الانباء فی طبقات الاطباء ج 1 ص 297)
لغت نامه دهخدا
(جُدْ دی)
ابوالغنائم. در تاریخ گزیده (ص 448) آرد: سلطان (ملکشاه) برنجید (از خواجه نظام الملک) و او را معزول کرد، و جایش به تاج الدین ابوالغنائم نائب ترکان خاتون داد... ابوالمعالی نحاص در این معنی گفت در حق سلطان:
ز بوعلی مدد از بو رضا و ازبو سعد
شها که شیر به پیش تو همچو میش آمد
در آن زمانه ز هرچ آمدی بخدمت تو
مبشر ظفر و فتح نامه بیش آمد
زبوالغنائم و بوالفضل و بوالمعالی باز
زمین مملکتت را ثبات پیش آمد...’
نام و نسب وی از این قرار است: ابوالغنائم ابن دارست مرزبان بن خسرو و فیروز و لقب ویرا تاج الملک هم نوشته اند. رجوع به ابن دارست و ابوالغنائم تاج الملک. و تاج الملک ابوالغنایم در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(یَ یِ اَ بُلْ غَ ءِ)
خانقاه ابوالغنائم محمد بن الشیخ مزین متوفی در 683 هجری قمری است. وی از مشایخ طریق بوده و درویشان بسیار در این زاویه بخدمت او رسیده اند. این خانقاه اکنون در قاهره موجود و بزاویۀ ابی الغنائم معروف است. (از تحفه الاحباب و تعلیقات آن کتاب ص 24، 25، 26)
لغت نامه دهخدا