جدول جو
جدول جو

معنی ابوالجاموس - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالجاموس
(اَ بُلْ)
نور بن یزید اعرابی. یکی از فصحای بدوی. گویند او گاهی ببصره میشد و بر آل سلیمان فرود می آمد و نیز گویند ابن المقفع فصاحت از او فراگرفت. و ظاهراً هم شخص او و هم نسبت تعلم ابن المقفع از او مصنوع و مجعول و مخترع است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بُلْ)
کنیت زیاد بن ابی زیاد خراسانی. امام طائفۀجارودیه، از غلات زیدیه که متجاهر به سب ّ شیخین بوده است و لقب او سرحوب است. ابن الندیم او را مکنی به ابوالنجم و نامش را زیاد بن المنذر العبدی میگوید. و معاصر بوده است با جعفر بن محمد بن علی علیه السلام. و درجای دیگر گوید او تفسیری از قرآن از امام محمد باقرعلیه السلام روایت کرده است. و خوارزمی در مفاتیح العلوم نام او را زیاد بن ابی زیاد یا ابی زیاده آورده است
لغت نامه دهخدا
(اَ بُتْ تا)
شیر. اسد. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ)
کنیتی از کنای عرب و از جمله مردی از بنی العنبر
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ قَ)
زید بن علی الجرمی یا العبدی. محدث است و عوف از او روایت کند. محدثان با جمع آوری احادیث صحیح و نقد اسناد روایات، مهم ترین منابع دینی مسلمانان را تدوین کردند. این افراد با مطالعه و بررسی دقیق تاریخ نگاری های حدیثی، به طور دقیق احادیث را از هم تفکیک کرده و از آن ها برای تبیین اصول دینی و فقهی استفاده کردند. وجود محدثان در تاریخ اسلام سبب شد تا سنت پیامبر به صورت صحیح و قابل اطمینان به مسلمانان منتقل شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُشْ شَ)
بلوی. صحابیست و غزوۀ تبوک را دریافته است، نان تنک. صحابی به یار و همراه پیامبر اسلام (ص) اطلاق می شود که در دوران حیات پیامبر با او ملاقات کرده، به اسلام گرویده و ایمان خود را حفظ کرده باشد. صحابه نقش مهمی در گسترش دین اسلام، انتقال احادیث و ثبت وقایع تاریخی دارند. بررسی زندگی صحابه یکی از ارکان مهم مطالعات اسلامی است و شناخت آنان به درک بهتر صدر اسلام کمک می کند.
لغت نامه دهخدا