جدول جو
جدول جو

معنی ابوالابرد - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالابرد
(اَ بُلْ اَ رَ)
نمر. (المزهر). پلنگ
لغت نامه دهخدا
ابوالابرد
(اَ بُلْ اَ رَ)
زیاد. تابعی است. واژه تابعی به مسلمانانی اطلاق می شود که با اینکه پیامبر اسلام (ص) را ندیدند، اما از کسانی که با ایشان زندگی کردند بهره علمی و معنوی بردند. تابعین در قرون اولیه هجری زندگی می کردند و سهم بزرگی در توسعه و نهادینه سازی فرهنگ اسلامی داشتند. بسیاری از مفسران اولیه قرآن، مانند مجاهد و عکرمه، از جمله تابعین بودند.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابدالابد
تصویر ابدالابد
به طور همیشگی، تا ابد، زمان بی پایان
فرهنگ فارسی عمید
(اَ بُلْ عَ بَ)
بیهوده گوی. فسوس کننده. ابوعبره
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ اَ شَدد)
سنان بن خالد بن اشدّ. یکی از شجعان عرب
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ بُ)
کنیت قاسم ذبیانی ابن حنبل. شاعر معروف اسلامی
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ وَ)
در تاریخ الحکماء قفطی در شرح حال علوی الدیری المنجم المصری آمده است که او مدعی بود که کوکبی را رصد و تسخیر کرده است و آن کوکب روحانیی را به نام ابوالورد بخدمت او گماشته است و بتوسط آن روحانی معتوهین را صحت می بخشیده است
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ وَ)
نره. شرم مرد
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْوَ)
بصری. یکی از امراء جیش حجاج و او در جنگ با شبیب بن یزید بن نعیم الشیبانی به سال 77 هجری قمریکشته شد. رجوع به حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 251 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ دُلْ اَ بَ)
همیشه
لغت نامه دهخدا
(اَ بُصْ صا بِ)
شکیبا. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ عَ بَ رَ)
ابوعبره. ابوالعبر. بیهوده گوی. فسوس کننده. (منتهی الأرب)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ اَ یَ)
لبن. (المزهر). شیر که خورند. شیر خوردنی. ابوالاشهب. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ اَ وَ)
نمر. (المزهر). پلنگ. ابوالأبرد.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ساتاگید، ناحیه ای است از شاهنشاهی ایران در جنوب باختریش (باختر) و آن افغانستان مرکزی است که تقریباً از هرات تا حوالی سند باشد. (ایران باستان ص 1452)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ اَ بَ)
نسر. (المزهر). کرکس. دال
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ ؟)
هاشم عنوان بن عثمان الزبیدی الشامی. او را قرائتی است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابدالاباد
تصویر ابدالاباد
همیشه جاویدان ابدالابد وابدالدهر همین چم رادارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابوالابیض
تصویر ابوالابیض
شیرکه خورند لبن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابدالاباد
تصویر ابدالاباد
جاویدن، همیشه
فرهنگ واژه فارسی سره