جدول جو
جدول جو

معنی ابهاص - جستجوی لغت در جدول جو

ابهاص(سُ خَ سَ)
منع کردن از. بازداشتن از، بر مراد خود گذاشتن و آزاد کردن کسی را یا آنکه آزاد کردن معنی ابهال است و گذاشتن بر مراد معنی بهل، بی پستان بند گذاشتن اشتر را و کسی را با خواست او گذاشتن. (تاج المصادر بیهقی) ، آبیاری کردن کاشته را، تر کردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابهام
تصویر ابهام
مبهم بودن، پیچیده بودن، در ادبیات در فن بدیع به کار بردن کلماتی در نظم یا نثر که احتمال دو معنی متقابل داشته باشد، یعنی هم مدح باشد و هم ذم، برای مثال ای خواجه ضیا شود ز روی تو ظلم / با طلعت تو سور نماید ماتم (رشیدالدین وطواط - حدائق السحر فی دقائق الشعر)، ذووجهین، محتمل الضدین، انگشت شست
فرهنگ فارسی عمید
(کَ کِ شِ)
آمادۀ چیزی شدن و ایستادن، جمع واژۀ ریح. (دهار) (منتهی الارب). بادها، خرجوا بارواح من العشی، برآمدند اول شب. (منتهی الارب) ، جمع واژۀ روح. چنانکه بر معانی روح آگاهی یافتی همچنان بدان که بر قسمی از معدنیات نیزاطلاق میشود، چه حکماء معدنیات را بر ارواح و اجساد تقسیم کرده اند. و بیان این مطلب ضمن معنی لفظ معدن گفته آید انشأاﷲ تعالی. (کشاف اصطلاحات الفنون). در صناعت کیمیاگران ارواح عبارت از گوگرد و زرنیخ و جیوه و نوشادر باشد. و از آنرو آنها را ارواح نامند که چون آتش آنها را دریابد بپرند و ثابت نباشد برخلاف اجساد. (مفاتیح). و هم ارباب این صنعت زوابیق را ارواح گفته اند و زرانیخ و کباریت را نفوس. (دانشنامۀ جهان) ، ملائک. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَبْ)
نام محلی است و انواص با نون نیز گفته اند. (مراصد)
لغت نامه دهخدا
(اَبْ)
جمع واژۀ بوص. بارهای نباتی از نباتات و نوعی از گوسفندان و ستوران، ماری باریک گردن و گردسر
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نام جائی است بین هرشی و غمر
لغت نامه دهخدا
(سِ)
مبتلاشدن بعلت برص، فرزند پیس اندام زادن
لغت نامه دهخدا
(سُ خَ شِ نَ / نُو)
پوشیده گذاشتن. مجهول بگذاشتن. بسته کردن کار. (زوزنی). بسته کردن. پوشیدن، شادمانه تر
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابراص
تصویر ابراص
پیسی آوردن (پیسی برص)
فرهنگ لغت هوشیار
گل مالیدن پی ساختن، ستیهیدن، آماده شدن، پافشاری در گناه، بر پاکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
انگشت ستبر و کوتاه، پوشیده گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
((اِ))
پوشیده گذاشتن، پوشیده سخن گفتن، پوشیدگی، تاریکی، انگشت بزرگ، شست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
پیچیدگی، سربستگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
الغموض
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
Ambiguity, Nebulousness, Vagueness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
ambiguïté, nébulosité, vague
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
двусмысленность , туманность , неопределённость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
모호성 , 불명확 , 모호함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
ابہام , مبہمیت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
অস্পষ্টতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
utata, ukungu, ukosefu wa uwazi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
belirsizlik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
עמימות , ערפול , עַ模模ה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
曖昧さ , 霧
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
Mehrdeutigkeit, Nebelhaftigkeit, Unklarheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
अस्पष्टता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
ambiguitas, kabur, ketidakjelasan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
ความคลุมเครือ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
ambigüedad, nebulosidad, vaguedad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
ambiguità, nebulosità, vaghezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
ambiguidade, nebulosidade, vagueza
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
含糊 , 模糊
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
dwuznaczność, mgławica, niejasność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
неоднозначність , туманність , нечіткість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
dubbelzinnigheid, neveligheid, vaagheid
دیکشنری فارسی به هلندی