منع کردن از. بازداشتن از، بر مراد خود گذاشتن و آزاد کردن کسی را یا آنکه آزاد کردن معنی ابهال است و گذاشتن بر مراد معنی بهل، بی پستان بند گذاشتن اشتر را و کسی را با خواست او گذاشتن. (تاج المصادر بیهقی) ، آبیاری کردن کاشته را، تر کردن
منع کردن از. بازداشتن از، بر مراد خود گذاشتن و آزاد کردن کسی را یا آنکه آزاد کردن معنی ابهال است و گذاشتن بر مراد معنی بهل، بی پستان بند گذاشتن اشتر را و کسی را با خواست او گذاشتن. (تاج المصادر بیهقی) ، آبیاری کردن کاشته را، تر کردن
مبهم بودن، پیچیده بودن، در ادبیات در فن بدیع به کار بردن کلماتی در نظم یا نثر که احتمال دو معنی متقابل داشته باشد، یعنی هم مدح باشد و هم ذم، برای مثال ای خواجه ضیا شود ز روی تو ظلم / با طلعت تو سور نماید ماتم (رشیدالدین وطواط - حدائق السحر فی دقائق الشعر)، ذووجهین، محتمل الضدین، انگشت شست
مبهم بودن، پیچیده بودن، در ادبیات در فن بدیع به کار بردن کلماتی در نظم یا نثر که احتمال دو معنی متقابل داشته باشد، یعنی هم مدح باشد و هم ذم، برای مِثال ای خواجه ضیا شود ز روی تو ظلم / با طلعت تو سور نماید ماتم (رشیدالدین وطواط - حدائق السحر فی دقائق الشعر)، ذووجهین، محتمل الضدین، انگشت شست
آمادۀ چیزی شدن و ایستادن، جمع واژۀ ریح. (دهار) (منتهی الارب). بادها، خرجوا بارواح من العشی، برآمدند اول شب. (منتهی الارب) ، جمع واژۀ روح. چنانکه بر معانی روح آگاهی یافتی همچنان بدان که بر قسمی از معدنیات نیزاطلاق میشود، چه حکماء معدنیات را بر ارواح و اجساد تقسیم کرده اند. و بیان این مطلب ضمن معنی لفظ معدن گفته آید انشأاﷲ تعالی. (کشاف اصطلاحات الفنون). در صناعت کیمیاگران ارواح عبارت از گوگرد و زرنیخ و جیوه و نوشادر باشد. و از آنرو آنها را ارواح نامند که چون آتش آنها را دریابد بپرند و ثابت نباشد برخلاف اجساد. (مفاتیح). و هم ارباب این صنعت زوابیق را ارواح گفته اند و زرانیخ و کباریت را نفوس. (دانشنامۀ جهان) ، ملائک. (غیاث اللغات) (آنندراج)
آمادۀ چیزی شدن و ایستادن، جَمعِ واژۀ ریح. (دهار) (منتهی الارب). بادها، خرجوا بارواح من العشی، برآمدند اول شب. (منتهی الارب) ، جَمعِ واژۀ روح. چنانکه بر معانی روح آگاهی یافتی همچنان بدان که بر قسمی از معدنیات نیزاطلاق میشود، چه حکماء معدنیات را بر ارواح و اجساد تقسیم کرده اند. و بیان این مطلب ضمن معنی لفظ معدن گفته آید انشأاﷲ تعالی. (کشاف اصطلاحات الفنون). در صناعت کیمیاگران ارواح عبارت از گوگرد و زرنیخ و جیوه و نوشادر باشد. و از آنرو آنها را ارواح نامند که چون آتش آنها را دریابد بپرند و ثابت نباشد برخلاف اجساد. (مفاتیح). و هم ارباب این صنعت زوابیق را ارواح گفته اند و زرانیخ و کباریت را نفوس. (دانشنامۀ جهان) ، ملائک. (غیاث اللغات) (آنندراج)