رها کردن، بستن ساق دست شتر را به برسوی آن تا گریختن نتواند. شتر را به اباض بستن. (تاج المصادر بیهقی) ، آرمیدن، جنبیدن، زدن رگ اباض کسی را. درهم کشیده شدن رگ نسا. با هم آمدن. (تاج المصادر بیهقی)
رها کردن، بستن ساق دست شتر را به برسوی آن تا گریختن نتواند. شتر را به اباض بستن. (تاج المصادر بیهقی) ، آرمیدن، جنبیدن، زدن رگ اباض کسی را. درهم کشیده شدن رگ نَسا. با هم آمدن. (تاج المصادر بیهقی)