جانداری از راستۀ پستانداران با ده انگشت کارساز که روی دو پا راه می رود و به سبب داشتن مغز پیشرفته قادر به تکلم و تفکر است شخص فرد خوب و پایبند به اصول اخلاقی هفتاد و ششمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۳۱ آیه، دهر، ابرار، هل اتی انسان نئاندرتال: انسان اولیه متعلق به ۴۰ هزار سال قبل که در غارهای آسیای مرکزی و اروپا زندگی می کرد، جمجمه آن نخستین بار در سال ۱۸۶۵ میلادی در درۀ نئاندرتال (در آلمان، نزدیک دوسلدورف) به دست آمد
جانداری از راستۀ پستانداران با ده انگشت کارساز که روی دو پا راه می رود و به سبب داشتن مغز پیشرفته قادر به تکلم و تفکر است شخص فرد خوب و پایبند به اصول اخلاقی هفتاد و ششمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۳۱ آیه، دهر، ابرار، هل اتی انسان نِئاندِرتال: انسان اولیه متعلق به ۴۰ هزار سال قبل که در غارهای آسیای مرکزی و اروپا زندگی می کرد، جمجمه آن نخستین بار در سال ۱۸۶۵ میلادی در درۀ نئاندرتال (در آلمان، نزدیک دوسلدورف) به دست آمد
مخالفت. (از لغت فرس اسدی چ عباس اقبال ص 390، چ دبیرسیاقی ص 148) : من آنگاه سوگند انبسان خورم کزین شهر من رخت برتر برم. بوشکور (از لغت فرس اسدی). و رجوع به انیسان شود
مخالفت. (از لغت فرس اسدی چ عباس اقبال ص 390، چ دبیرسیاقی ص 148) : من آنگاه سوگند انبسان خورم کزین شهر من رخت برتر برم. بوشکور (از لغت فرس اسدی). و رجوع به انیسان شود
نام خانوادگی خاندانی نقاش در ایتالیا که معروفترین افراد آن ژاک باسان بوده است، (متولد و متوفی در باسانو 1510- 1592 میلادی)، سپس فرانسسکو باسانو (1549- 1592 میلادی) و لاندرو باسانو (1558- 1623 میلادی) را میتوان نام برد
نام خانوادگی خاندانی نقاش در ایتالیا که معروفترین افراد آن ژاک باسان بوده است، (متولد و متوفی در باسانو 1510- 1592 میلادی)، سپس فرانسسکو باسانو (1549- 1592 میلادی) و لاندرو باسانو (1558- 1623 میلادی) را میتوان نام برد
اندک از گیاه رویانیدن زمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گیاه کم رویانیدن زمین. (از اقرب الموارد) ، پلید داشتن و مکروه دانستن. یقال: انا اعشف هذا، پلید میدارم و مکروه میدانم آنرا. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ناپاک دانستن و مکروه داشتن طعام را، یقال: انا اعشف هذا الطعام، ای اقذره و اکرهه. (از اقرب الموارد) ، شناخته ناشدن کار زشت. یقال: مایعشف لی امر قبیح (مجهولاً) ، شناخته نشد کار زشت. و شناخته نشدن: قد رکبت امراً ماکان یعشف لک (مجهولاً) ، مرتکب شدی کاری را که جهت تو شناخته نمیگردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
اندک از گیاه رویانیدن زمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گیاه کم رویانیدن زمین. (از اقرب الموارد) ، پلید داشتن و مکروه دانستن. یقال: انا اعشف هذا، پلید میدارم و مکروه میدانم آنرا. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ناپاک دانستن و مکروه داشتن طعام را، یقال: انا اُعشف هذا الطعام، ای اقذره و اکرهه. (از اقرب الموارد) ، شناخته ناشدن کار زشت. یقال: مایُعشف ُ لی امر قبیح (مجهولاً) ، شناخته نشد کار زشت. و شناخته نشدن: قد رکبت امراً ماکان یعشف لک (مجهولاً) ، مرتکب شدی کاری را که جهت تو شناخته نمیگردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)