جدول جو
جدول جو

معنی ابزقباذ - جستجوی لغت در جدول جو

ابزقباذ
(اَ بَ قَ)
از طسوج مدار میان بصره و واسط و گویند نام خرۀ ارّجان است از اهواز وفارس. (معجم البلدان). و ظاهراً ابرقباد صحیح است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبزقبا
تصویر سبزقبا
سبزه، گیاه سبز، صراحی که از شیشۀ سبز ساخته شده باشد، بنگ
پرنده ای حرام گوشت کوچک تر از کلاغ دارای پرهای سبز و سرخ، کاسانه، سبزک، کاسکینه، سبزگرا، کلاغ سبز، سبزه قبا
فرهنگ فارسی عمید
(اَ بَ قَ)
نام ناحیتی از توابع ارّجان، میان اهواز و فارس. و بدانجا قلعه و شهری است که بناء آن را به قباد شهریار نسبت کنند. و صاحب مراصد با زاء معجمه ضبط کرده است. لکن ابرقباذ یا برقباذ نام یکی از نواحی بابل دجله است در حدود غربی اهواز در جنوب واسط و شمال بصره و این نام از قباد اول (کواد) پادشاه ساسانی آمده است و جزء اول این کلمه ابز یا اباذ چنانکه دربعض فرهنگها آمده نیست و ابر، در آغاز نامهای مقدس ایرانی بسیار است و اینکه بعض مورخین ابرقباد را نام ناحیۀ ’ارجان’ بهبهان گفته اند ظاهراً درست نیست
لغت نامه دهخدا
(بَ قُ)
همان ابزقباد است که نام طسوجی است میان بصره و واسط. رجوع به ابزقباد در همین لغت نامه و معجم البلدان و مرآت البلدان ج 1 ص 199 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ قُ)
موضعی است در قول اخطل:
أزب ﱡ الحاجبین بعوف سوء
من النفر الذین بازقبان.
و مراد او ((ازقباذ)) بوده، برای استقامت بیت ذال را به نون تبدیل کرده است، چه قصیده نونیه است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(سَ قَ)
مرغی است که آن را سبزک خوانند و آن سبز میباشد بسرخی مایل و تاجی هم دارد. (برهان) (آنندراج). به لغت اصفهانی اسم شقراق است. (تحفۀ حکیم مؤمن). شقرّاق. مرغی است کوچک با خجک های سرخ و سبز و سیاه و سپید. (منتهی الارب). رجوع به سبزگرا و سبزک و سبزه قبا شود، کنایه از بنگ و آن کیفی باشد معروف. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سبزقبا
تصویر سبزقبا
سبزگرا کرکرا از پرند گان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبزقبا
تصویر سبزقبا
((~. قَ))
پرنده ایست حلال گوشت، کوچک تر از کلاغ با پرهای سبز و سرخ، کلاغ سبز هم گویند
فرهنگ فارسی معین