جدول جو
جدول جو

معنی ابراهیمک - جستجوی لغت در جدول جو

ابراهیمک(اِ مَ)
یا ابراهیم خشاوردی نیشابوری، از مردم خشاورده به نشابور. از کبار علماء و محدثین. وفات در 93 سالگی به سال 338 ه. ق. علم حدیث یکی از مهم ترین شاخه های علوم اسلامی است که بدون تلاش محدثان، دوام نمی آورد. آنان با گردآوری احادیث، تطبیق نسخه ها و بررسی روایت ها، چراغ راهی برای مسلمانان شدند. محدث نه تنها حافظ حدیث، بلکه تفسیرگر و نقاد آن بود و می دانست کدام روایت قابل اعتماد است و کدام باید کنار گذاشته شود. همین دقت علمی، حدیث را به منبعی محکم در دین تبدیل کرد.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از براهیم
تصویر براهیم
(پسرانه)
ابراهیم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ابراهیم
تصویر ابراهیم
(پسرانه)
پدر جماعت بسیار، پدر عالی مقام، نام یکی از پیامبران بزرگ ملقب به خلیل الله، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ابراهیم
تصویر ابراهیم
چهاردهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵۲ آیه
فرهنگ فارسی عمید
(اِ می یَ)
نام قریه ای به واسط، نام قریه ای به جزیره ابن عمر، نام قریه ای به نهر عیسی، و این قریه منسوب به ابراهیم الامام بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس است
لغت نامه دهخدا
(بَ /بِ)
ابراهیم بحذف همزه. (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
ابراهیم خلیل الله :
بزرگی که با آسمان همبر است
ز نسل براهیم پیغمبر است.
فردوسی.
نبیرۀ سماعیل پیغمبر است
که پور براهیم نیک اختر است.
فردوسی.
یافت احمد بچهل سال مکانی که نیافت
به نود سال براهیم ازآن عشر عثیر.
ناصرخسرو.
اندیشه کن از حال براهیم وز قربان
وان عزم براهیم که برّد ز پسر سر.
ناصرخسرو.
تمثال تو چون دست براهیم پیمبر
مر بتکده ها را در و دیوار شکسته.
سوزنی.
بت شکن همچو براهیم شو ار میخواهی
که ترا آتش سوزنده گلستان گردد.
خاقانی.
بمعماری کعبه چون دست برد
زمانه براهیم پنداشتش.
خاقانی.
مهد براهیم چه رای اوفتاد
نیمه ره آمد دو سه جای اوفتاد.
نظامی.
زلف براهیم و رخ آتشگرش
چشم سماعیل و مژه خنجرش.
نظامی.
بصحف براهیم ایزد شناس
کزان دین کنم پیش یزدان سپاس.
نظامی.
رجوع به ابراهیم خلیل الله شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
صورتی از نام حضرت ابراهیم پیغمبر علیه السلام
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ ابهام
لغت نامه دهخدا
(اِ می یَ / یِ)
طعامی است چون زیره با، و بجای سرکۀ زیره با در ابراهیمیه، آب غوره یا سرکۀ مصعّد و یا مروّق به سمید کنند و حویجهای آن با عود و سنبل در کرباس بندند و در دیگ افکنند تا بوی خوش گیرد و قند وادویۀ حاره و بادام و گلاب نیز مزید کنند. و صاحب مؤیدالفضلا گوید این طعام را در فارس اسپست خوانند
لغت نامه دهخدا
(اِ)
قسمی خرمای سیاه
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نام سورۀ چهاردهمین از قرآن کریم، پس از رعدو پیش از حجر و آن مکیه است، دارای پنجاه ودو آیت
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ناحیه ای است در کانادا که سپاه انگلیس و فرانسه بدانجا جنگ کردند
لغت نامه دهخدا
تصویری از اباهیم
تصویر اباهیم
جمع ابهام
فرهنگ لغت هوشیار
نام سوره چهاردهمین از قرآن کریم پس از رعد، و نام پیغمبر بت شکن که لقب او خلیل الله است
فرهنگ لغت هوشیار
خوراکی است چون آش زیره که بجای سر که در آن آب غوره یا سرکه مصعد ریزند
فرهنگ لغت هوشیار
اگر بیند سوره ابراهیم میخواند، دلیل که مادام به خیر و طاعت مشغول شود. محمد بن سیرین
نزد خدای تعالی عزیز و گرامی بود.
دنیای او نیکو باشد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب