سخت بتافتن. (زوزنی). رسن دوتا تافتن. جامه به ریسمان دوتا بافتن، استوار کردن. کار محکم کردن، بستوه آوردن. سته کردن. تنگ آوردن. بجان آوردن، گران کردن، سختی، ملول کردن. گرانی کردن. دردسر دادن: ای بتو دل گشته خرم قوی سخت قوی پشتی دارم بتو تا بضرورت نرسد کار من واﷲ کابرام نیارم بتو. مسعودسعد. ، شکوفه برآوردن، مقابل نقض. - ابرام کردن حکمی، مقابل نقض کردن آن. - محکمۀ نقض و ابرام، محکمۀ تمیز. و در فارسی با آوردن و کردن صرف شود
سخت بتافتن. (زوزنی). رَسن دوتا تافتن. جامه به ریسمان دوتا بافتن، استوار کردن. کار محکم کردن، بستوه آوردن. سُته کردن. تنگ آوردن. بجان آوردن، گران کردن، سختی، ملول کردن. گرانی کردن. دردسر دادن: ای بتو دل گشته خرم قوی سخت قوی پشتی دارم بتو تا بضرورت نرسد کار من واﷲ کابرام نیارم بتو. مسعودسعد. ، شکوفه برآوردن، مقابل نقض. - ابرام کردن حکمی، مقابل نقض کردن آن. - محکمۀ نقض و ابرام، محکمۀ تمیز. و در فارسی با آوردن و کردن صرف شود
جمع واژۀ عرصه، بمعنی گشادگی میان سرای که در آن بنا نباشد و زمین سرای و جنگ گاه. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به عرصه شود
جَمعِ واژۀ عَرصَه، بمعنی گشادگی میان سرای که در آن بنا نباشد و زمین سرای و جنگ گاه. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به عرصه شود
پاک گرداندن پاوش، بیزاری جستن، به کردن، از بدهی رهاندن، از بدهی رهاندن، برداشتن پیمان، زینهاربرداشتن بیزار کردن بیزاری، به کردن از بیماری بیمار را به کردن شفا بخشودن خوب کردن آسانی بخشودن، صرف نظر کردن داین از دین خود باختیار و میل، تبرئه کردن شخصی ذمه شخص دیگر اعم از حق مالی و غیر مالی. بنابراین ابراء در فقه بمعنای وسیع تری از آنچه در حقوق بکار میرود استعمال میشود ولی بهر دو معنی ایقاع می باشد و احتیاج بقبول مدیون ندارد
پاک گرداندن پاوش، بیزاری جستن، به کردن، از بدهی رهاندن، از بدهی رهاندن، برداشتن پیمان، زینهاربرداشتن بیزار کردن بیزاری، به کردن از بیماری بیمار را به کردن شفا بخشودن خوب کردن آسانی بخشودن، صرف نظر کردن داین از دین خود باختیار و میل، تبرئه کردن شخصی ذمه شخص دیگر اعم از حق مالی و غیر مالی. بنابراین ابراء در فقه بمعنای وسیع تری از آنچه در حقوق بکار میرود استعمال میشود ولی بهر دو معنی ایقاع می باشد و احتیاج بقبول مدیون ندارد