- ابراح
- بزرگ گرداندن، به شگفت افکندن
معنی ابراح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در امری پافشاری کردن
درخش زدگی (درخش برق)، بیم دادن، خود آرایی: زن
پیسی آوردن (پیسی برص)
بیرون آوردن
چیرگی، بسیارفرزندی، جمع بار - بر، نیکوکاران، جمع بار و بر نیکان نیکو کاران
آب خنک دادن، سست گرداندن، خنکی
جمع برج، خوبرویان وشن چهرگان، جمع برج برجها دوازده بخش منطقه البروج، کوشک و قلعه و کرانه قوی قلعه،جمع برج خوبرویان
پاک گرداندن پاوش، بیزاری جستن، به کردن، از بدهی رهاندن، از بدهی رهاندن، برداشتن پیمان، زینهاربرداشتن بیزار کردن بیزاری، به کردن از بیماری بیمار را به کردن شفا بخشودن خوب کردن آسانی بخشودن، صرف نظر کردن داین از دین خود باختیار و میل، تبرئه کردن شخصی ذمه شخص دیگر اعم از حق مالی و غیر مالی. بنابراین ابراء در فقه بمعنای وسیع تری از آنچه در حقوق بکار میرود استعمال میشود ولی بهر دو معنی ایقاع می باشد و احتیاج بقبول مدیون ندارد
اندوهان اندوهگین کردن
بهره پردازی بهره پرداختن
پافشاری، پافشاری کردن، استوار کردن
آشکاری، نشان دادن، آشکارکردن، نمایانی، نمایش
بسیار فرزندی، چیرگی، نیکوکاران
بیزاری جویی، پاک گردانی، پاوش
انداختن، دور کردن کسی یا چیزی را، افکندن
بازارسردی (رودر روی بازار گرمی)، تباهاندن، دور کردن
جمع فرح، شادی ها شاد انگیزی شاداندن شاد کردن
شادمان کردن
افکندن، انداختن، دور انداختن
برّها، نیکویی ها، جمع واژۀ برّ
اصرار کردن، پافشاری کردن در امری، در علم حقوق تایید حکم یک دادگاه در دادگاه بالاتر یا هم ارزش، استوار کردن، استواری، به ستوه آوردن، تایید کردن
ظاهر ساختن، آشکار کردن، بیرون آوردن
برج ها، ساختمانهای بلند، قلعه ها، جمع واژۀ برج
ربح ها، نزول ها، بهره ها، نفع ها، سود ها، جمع واژۀ ربح
جمع بر، نیکان، نیکوکاران
جمع برج، برج ها، دوازده برج منطقه البروج، کوشک و قلعه
((اِ))
فرهنگ فارسی معین
بیزار کردن، بری کردن، شفا دادن، صرف نظر کردن بستانکار از طلب خویش، رهانیدن، تراشیدن قلم
روا دانستن روایی، آشکار کردن
چشم پوشی طلبکار از طلب، بیزار کردن، بری کردن، از بیماری رهاندن، شفا دادن