جمع واژۀ ربح. (دهار). سودها. ربحها. رجوع به ربح شود. - ارباح مکاسب، سودهای کسب، در علف بهاری درآمدن قوم. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مقیم بودن به منزل بهاری. (از منتهی الارب) ، در علف بهاری رها کردن ستور را. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) ، علف بهاری آوردن ابر. (از ذیل اقرب الموارد) ، خداوند شتران ’ربع’ شدن. (از منتهی الارب) ، در پیری فرزند شدن کسی را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، به بهار در نتاج آمدن شتر. (از منتهی الارب) ، بند شدن زهدان ناقه و قبول نکردن آب نر را. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) ، بسیار شدن آب چاه، زود بازآمدن نوبت آب خوردن. (ازمنتهی الارب) ، گذاشتن شتران را تا هرگاه خواهند آب خورند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بسیار نکاح کردن. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) ، سؤال کردن سائل و رفتن و بازآمدن او، به آب و روستا درآمدن قوم. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شتافتن شتران به آبشخور و به غیر وقت بر آن وارد شدن. (از ذیل اقرب الموارد) ، ترک دادن عیادت بیمار را دو روز و به روز سیوم برآمدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تب چهارم آمدن. (المصادر زوزنی). دچار تب ’ربع’ شدن وفعل آن مجهول بکار رود. (اقرب الموارد) ، دندان رباعیۀ ستور بیوفتیدن. (المصادر زوزنی)
جَمعِ واژۀ ربح. (دهار). سودها. ربحها. رجوع به ربح شود. - ارباح مکاسب، سودهای کسب، در علف بهاری درآمدن قوم. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مقیم بودن به منزل بهاری. (از منتهی الارب) ، در علف بهاری رها کردن ستور را. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) ، علف بهاری آوردن ابر. (از ذیل اقرب الموارد) ، خداوند شتران ’ربع’ شدن. (از منتهی الارب) ، در پیری فرزند شدن کسی را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، به بهار در نتاج آمدن شتر. (از منتهی الارب) ، بند شدن زهدان ناقه و قبول نکردن آب نر را. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) ، بسیار شدن آب چاه، زود بازآمدن نوبت آب خوردن. (ازمنتهی الارب) ، گذاشتن شتران را تا هرگاه خواهند آب خورند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بسیار نکاح کردن. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) ، سؤال کردن سائل و رفتن و بازآمدن او، به آب و روستا درآمدن قوم. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شتافتن شتران به آبشخور و به غیر وقت بر آن وارد شدن. (از ذیل اقرب الموارد) ، ترک دادن عیادت بیمار را دو روز و به روز سیوم برآمدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تب چهارم آمدن. (المصادر زوزنی). دچار تب ’ربع’ شدن وفعل آن مجهول بکار رود. (اقرب الموارد) ، دندان رباعیۀ ستور بیوفتیدن. (المصادر زوزنی)
پاک گرداندن پاوش، بیزاری جستن، به کردن، از بدهی رهاندن، از بدهی رهاندن، برداشتن پیمان، زینهاربرداشتن بیزار کردن بیزاری، به کردن از بیماری بیمار را به کردن شفا بخشودن خوب کردن آسانی بخشودن، صرف نظر کردن داین از دین خود باختیار و میل، تبرئه کردن شخصی ذمه شخص دیگر اعم از حق مالی و غیر مالی. بنابراین ابراء در فقه بمعنای وسیع تری از آنچه در حقوق بکار میرود استعمال میشود ولی بهر دو معنی ایقاع می باشد و احتیاج بقبول مدیون ندارد
پاک گرداندن پاوش، بیزاری جستن، به کردن، از بدهی رهاندن، از بدهی رهاندن، برداشتن پیمان، زینهاربرداشتن بیزار کردن بیزاری، به کردن از بیماری بیمار را به کردن شفا بخشودن خوب کردن آسانی بخشودن، صرف نظر کردن داین از دین خود باختیار و میل، تبرئه کردن شخصی ذمه شخص دیگر اعم از حق مالی و غیر مالی. بنابراین ابراء در فقه بمعنای وسیع تری از آنچه در حقوق بکار میرود استعمال میشود ولی بهر دو معنی ایقاع می باشد و احتیاج بقبول مدیون ندارد