در حدودالعالم این کلمه آمده است و آنرا در فرهنگها نیافتم و ظاهراً نوعی از چرم و پوست پیراسته باشد: و از این ناحیت (سند) پوست و چرم و ابانکها سرخ و نعلین و خرما و پانید خیزد
در حدودالعالم این کلمه آمده است و آنرا در فرهنگها نیافتم و ظاهراً نوعی از چرم و پوست پیراسته باشد: و از این ناحیت (سند) پوست و چرم و ابانکها سرخ و نعلین و خرما و پانید خیزد
بنگاه صرافی شخصی یا دولتی که مردم پول های خود را در آنجا امانت می گذارند و یا از آن وام می گیرند، از بازی های ورق، پولی که در بازی بانک در وسط می گذارند بانک خون: در پزشکی سردخانۀ مخصوصی که در آن خون هایی را که مردم می دهند نگاه می دارند تا برای انتقال به بدن کسانی که احتیاج به خون دارند مورد استفاه قرار گیرد
بنگاه صرافی شخصی یا دولتی که مردم پول های خود را در آنجا امانت می گذارند و یا از آن وام می گیرند، از بازی های ورق، پولی که در بازی بانک در وسط می گذارند بانک خون: در پزشکی سردخانۀ مخصوصی که در آن خون هایی را که مردم می دهند نگاه می دارند تا برای انتقال به بدن کسانی که احتیاج به خون دارند مورد استفاه قرار گیرد
از ایتالیایی بانکا بمعنی میزی که روی آن چیزهائی فروشند، ، سازمان و دستگاهی که محل ذخیرۀپول مردم است و بدان داد و ستد کنند یا داد و ستد آنجا انجام گیرد، بنگاه صرافی و معاملات مهم نقدی، سازمانی که عملیات آن بطور کلی عبارت است از: نقل و انتقال وجوه و صدور بروات و نگاهداری سرمایۀ اشخاص و بکار انداختن سرمایه های مذکور برای توسعۀ تجارت و اعتبارات تجارتی بخصوص از جهت تسهیل عمل مبادلات و نقل و انتقال وجوه و دادن اعتبار و قرض به مردم با ربح کمتر از میزان عادی بازار و گاه نشر اسکناس رایج کشور، پایۀ اصلی تشکیل بانک ها را صرافیهای قدیم تشکیل میدادند، در واقع این مؤسسات بودند که واسطۀ داد و ستد و جریان پول قرار داشتند و همان سازمانهای کوچک مالی و اقتصادی پایۀ اصلی تشکیل سازمانهای معظم بانکی در دنیا شد، در ایران شاید بتوان تاریخچۀ تأسیس بانک را به زمان هخامنشیان رساند، در واقع مؤسسات پسران موراشوازنیپ پور و بانک اجی بی نخستین بانک هایی هستند که در ایران وجود داشته اند، ناصرخسرو در سفرنامه درباره صرافی و کیفیت معاملۀ مردم بصره شرحی دارد جالب: ’ ... و حال بازار آنجا (بصره) چنان بود که آن کسی را که چیزی بودی به صراف دادی و از صراف خط بستدی و هر چه بایستی بخریدی و بهای آن برصراف حواله کردی و چندان که در آن شهر بودی بیرون از خط صراف چیزی ندادی’، (سفرنامه چ دبیرسیاقی ص 114)، در داخل ایران مسکوک طلا و نقره از روزگاران قدیم ضرب شده بود و صرفاً قانون عرضه و تقاضا بر آن حکومت میکرد، در تمام ادوار تاریخ صرافان کار بانکداری را به مقیاس کوچکی انجام میدادند، تاجر با صراف معینی حساب جاری داشت، یعنی صراف برای هر تاجر دفتر مخصوصی که کلیۀ داد و ستدها متدرجاً در آن منعکس میگردید تهیه و به وی تسلیم می نمود و بجای چک از حواله های خطی و عادی استفاده میشد، کلیۀ پرداختها و دریافتها در شهرهای دور و نزدیک بوسیلۀ صراف و با استفاده از برات انجام میگرفت، در عملیات صرافی اکثر بهرۀ آن 9 و 12 درصد بود ولی حساب و قانونی نداشت و در بعضی مورد حتی به 50 درصد نیز میرسد، صرافی در ایران از سال 1266 هجری قمری تحت تأثیر شرایط بانکداری اروپا مخصوصاً لندن قرار گرفت، اما تا سال 1267 هجری قمری مؤسسه ای بنام بانک بمعنای جدید وجود نداشت، در سال مذکور ’بانک جدیدی’ که مؤسسه ای انگلیسی بود و در دیگر کشورهای آسیانیز شعبه هایی داشت، در تهران و مشهد و اصفهان و رشت و شیراز و بوشهر و تبریز شعبی باز کرد و چون در آغاز حقوق و مزایای مخصوصی نداشت، احتیاج به تحصیل امیتاز نیز پیدا نکرد، بانک مذکور در مدت کمی موفق شد که نرخ بهره را به دوازده درصد پائین آورد و در مقابل ودایعی که به آن سپرده میشد برای حساب جاری دو و نیم درصد و برای امانات بابت شش ماهه چهار درصد و یکساله شش درصد بهره می پرداخت، محل این بانک در ساختمانی بود که بعدها مرکز بانک شاهی گشت، شعبه بانک تهران ابتدا حواله های پنج قرانی و بیشتر به عهدۀ خزانه دارخود صادر میکرد و در میان مردم رواج می داد و این درواقع نخستین صورت چک بانکی یا اسکناس در ایران بود که چون این حواله را به بانک می بردند فوری در برابر آن مسکوک نقره پرداخته می شد، دیری نگذشت که این بانک جای خود را به بانک شاهنشاهی داد، توضیح آن که در اسفند 1267 هجری قمری ناصرالدین شاه قاجار امتیاز ایجادبانک شاهنشاهی را به مدت شصت سال به بارون جولیوس رویتر داد و در آبان ماه 1268 هجری قمری سهام بانک در لندن به معرض فروش گذاشته شد و سرمایۀ بانک یک میلیون لیره تعیین گردید، در ظرف چند ساعت پانزده برابر سهام نخستین خریداری شد، بانک شعب خود را در شهرستانهای ایران تأسیس کرد و درسال اول تأسیس پس از پرداخت کلیۀ مخارج 68 هزار لیره سود برد و هشت درصد نفع به صاحبان سهام پرداخت، بانک شاهنشاهی به نشر اسکناس نیز مبادرت کرد و اسکناسهای نخستین فقط در شعبه هایی که نام آن روی اسکناس نوشته شده بود قابلیت پرداخت داشت، بانک می بایست شش درصد منافع خالص سالیانۀ خود را به دولت ایران می داد، و در ابتدای تأسیس چهل هزارلیره به مدت ده سال ازقرار تنزیل شش درصد به شاه وام داد، بانک علاوه براین امتیاز، انحصار استخراج معادن آهن و سرب و مس و زیبق و زغال سنگ و نفت و جز اینها را به استثنای فلزات قیمتی به دست آورده بود، در اردیبهشت 1309 هجری شمسی بموجب قراردادی که بین دولت و بانک شاهی منعقد گردیدحق صدور اسکناس بانک شاهی ملغی شد و دولت پول کلیۀاسکناسهای صادر شدۀ آنرا تا خرداد 1310 هجری شمسی پرداخت و در عوض از پرداخت حق امتیاز نیز معاف شد، باید گفته شود که به همراه فعالیت این بانکها، مؤسسات ایرانی نیز بودند که تقریباً کار بانک را انجام میدادند تجارت خانه جهانیان (1274 هجری قمری)، تجارت خانه جمشیدیان (1265 هجری قمری)، کمپانی فارس (1275)، شرکت اتحادیه (1276)، شرکت عمومی ایران (1278 هجری قمری)، نخستین پیشنهاد تأسیس بانک ملی بصورت جدید در سال 1296 هجری قمریتوسط یکی از تجار معروف ایران یعنی حاج محمدحسن امین دارالضرب به ناصرالدین شاه داده شد، او طی کتابچه ای لزوم تأسیس بانک را توضیح داد و خود قبول نمود که سرمایۀ اصلی بانک را تأمین کند ولی این طرح جامۀعمل نپوشید، در سال 1324 هجری قمری مجدداً اعلان تأسیس بانک ملی منتشر شد ولی صورت عمل بخود نگرفت، در خرداد ماه 1300 ه، ش، نیز دولت پیشنهاد تأسیس بانک را داد که باز نتیجه نبخشید تا به سال 1306 ه، ش، که مقدمات تأسیس بانک ملی فراهم شد، از طرف دیگر در سال 1268 هجری قمری از طرف روسها نیز تقاضای امتیاز بانک شد و بانک استقراضی روس در ایران تأسیس یافت و امتیاز آن به ژاک دویولیاکف داده شد و مبالغی بدولت ایران و علماء و متنفذان قرض داد، شعب بانک در بیشتر نقاط شمالی ایران تأسیس گردید، در بهمن 1299 هجری قمری بموجب عهدنامۀ ایران و روس، بانک استقراضی بدولت ایران واگذار گشت، از طرف دولت عثمانی نیز بانکی بنام بانک عثمانی در تهران و همدان و کرمانشاه تأسیس شد، - بانک اجی بی، بانک معتبری بود در بابل بنام بانک ’اجی بی و پسران’ در زمان داریوش اول هخامنشی، درقراردادهای این بانک از سلطنت بخت النصر سوم یعنی کسی که بر داریوش یاغی شده بود نام برده شده است، اسنادی که از بابل به دست آمده میرساند که از یهودیان اسیر زمان بخت النصر دو نفرصاحب دو بانک معتبر بوده اند و بانک یکی را بانک اجی بی و پسران می نامیدند و دیگری را بانک پسران موراشوازنیپ پور، رجوع به ایران باستان پیرنیا ص 553 و 554 و 950 و 951 شود، بانک پسران موراشوازنیپ پور، نام بانکی که بنام پسران موراشوازنیپ پور از اسرای یهودی در زمان بخت النصر، در بابل معروف بود، رجوع به ایران باستان پیرنیا ص 950 شود، - بانک سپه، مؤسسه ایست که از وجوه بازنشستگی مستخدمان لشکری تأسیس شده است و ابتدا نام بانک پهلوی داشت، علاوه بر اینها بانکهای دیگری از جمله بانک عمران، بانک توسعۀ اعتبارات صنعتی، بانک ایران و ژاپن، بانک تهران، بانک پارس، بانک صادرات و معادن، بانک بازرگانی، بانک بیمۀ بازرگانان، بانک ایران و روس، بانک ایران و هلند و بانک اعتبارات نیز وجود دارد که اغلب از مؤسسات مهم اعتباری محسوب میشوند، درباره تاریخچۀ تأسیس بانکهادر ایران و فعالیت آنها، به جغرافیای اقتصادی کیهان از ص 398 تا 511 و نشریات بانک ملی ایران و مجلۀ بانک سپه بخصوص مجلۀ آن بانک شمارۀ اول سال اول از صص 1 تا 9 رجوع شود، - بانک کشاورزی (فلاحت سابق)، از بانکهای دولت است که بموجب قانون مصوب 9 شهریور 1309 هجری شمسی تأسیس شده است و وظیفۀ آن وام دادن به کشاورزان و مالکان و ترویج وسایل کشاورزی است، نام این بانک اخیراً به بانک اعتبارات کشاورزی و تعاونی ایران تغییر داده شده است، - بانک ملی ایران، در چهارم اردیبهشت 1307 ه، ش، مجلس شورای ملی قانون اجازۀ تأسیس بانک ملی ایران را تصویب کرد و در سال بعد بانک مذکور تأسیس گردید، سرمایۀ ابتدائی بانک دو میلیون تومان بود که به بیست هزار سهم یکصدتومانی تقسیم گردیده بود، دولت پرداخت تمام سهام را تعهد کرد، سپس حق صدور اسکناس اصولاً به بانک ملی واگذار شدو از بانک شاهنشاهی سلب گردید، این سازمان امروز مهمترین بانک در ایران است و شعب فراوان در تمام شهرستانها و حتی در دهکده های ایران دارد، مؤسساتی مانند بانک رهنی (مؤسسۀ رهنی سابق که قانون آن در دهم آبان 1305 ه، ش، تصویب شده بود) و بانک کارگشایی جزءآن است که اولی اموال غیرمنقول و دومی اشیاء منقول را به رهن میگیرد و در ازای آن با بهرۀ کم پول قرض میدهد، بانک ملی ایران در سالهای اخیر به دو بانک مرکزی و بانک ملی تقسیم شد و بانک مرکزی مأمور نشر اسکناس گردیده است قسمی قمار با ورق، (یادداشت مؤلف) نام نوعی قمار است با یک دست ورق بازی کنند و آن بدین ترتیب است که اول برگهای دارای خال دو و سه و چهار وپنج را خارج سازند و سپس دو یا چندتن که با هم بازی کنند، یکی بانک میگذارد (پولی در وسط میگذارند) و از طرف راست، همبازیها به ترتیب یکی مبلغی میخواند و بانکدار ابتدا از مجموع ورقها (برگه ها) سه برگ به طرف میدهد و بعد یک برگ خودش برمیدارد و بر زمین میزند، اگر یکی از برگهای طرف از جنس همان خال، بالاتر از برگ صاحب بانک باشد دو برابر پولی که خوانده است از بانک میبرد و گرنه فقط یک برابر همان پول می بازد، مثلاً اگر بانکدار هشت خشت بر زمین زند طرف باید یکی ازبرگهای بالاتر از آن یعنی نه یا ده یا سرباز یا بی بی یا شاه و یا آس خشت را داشته باشد تا برنده شود وگرنه به اندازۀ همان پول که خوانده است میبازد و به اصطلاح به بانک میریزد و بدین ترتیب بازی ادامه پیدا میکند تا بازیکنان همه بخوانند، اگر بانکدار باخت یعنی موجودی بانک تمام شد نفر دوم همچنان به بازی می پردازد و اگر تا پایان یک دور، موجودی بانک حداقل به سه برابر سرمایۀ اصلی رسید بانکدار بانک خود را بر میدارد و بازی او پایان می یابد، اما اگر تا پایان دور، موجودی بانک به سه برابر نرسید باز بانکدار حق برداشتن بانک و ختم بازی را ندارد مگر با رضایت آنانکه حق خواندن دارند و معمولاً بانکدار حق السکوتی بدانان میدهد و موجودی بانک را برمیدارد و بهمین ترتیب بانک ادامه می یابد، بازی که گرم میشود گاهی اطرافیان بجای اینکه مبلغ معینی بخوانند پولی برحسب شماره یکی از سه کارت خود میخوانند مثلاً میگویند: ’دو تومان وسط یا سه تومان کوچک - یا چهار تومان بزرگ’ اگر برگ بزرگ طرف ده باشد ده بار چهار یعنی چهل تومان می بازد یا دو برابر آن میبرد، منتهی اگر میزان برد طرف در این نوع بازی از موجودی بانک بیشتر باشد برنده فقط موجودی بانک را میبرد و حق مطالبۀ وجه اضاقی را ندارد
از ایتالیایی بانکا بمعنی میزی که روی آن چیزهائی فروشند، ، سازمان و دستگاهی که محل ذخیرۀپول مردم است و بدان داد و ستد کنند یا داد و ستد آنجا انجام گیرد، بنگاه صرافی و معاملات مهم نقدی، سازمانی که عملیات آن بطور کلی عبارت است از: نقل و انتقال وجوه و صدور بروات و نگاهداری سرمایۀ اشخاص و بکار انداختن سرمایه های مذکور برای توسعۀ تجارت و اعتبارات تجارتی بخصوص از جهت تسهیل عمل مبادلات و نقل و انتقال وجوه و دادن اعتبار و قرض به مردم با ربح کمتر از میزان عادی بازار و گاه نشر اسکناس رایج کشور، پایۀ اصلی تشکیل بانک ها را صرافیهای قدیم تشکیل میدادند، در واقع این مؤسسات بودند که واسطۀ داد و ستد و جریان پول قرار داشتند و همان سازمانهای کوچک مالی و اقتصادی پایۀ اصلی تشکیل سازمانهای معظم بانکی در دنیا شد، در ایران شاید بتوان تاریخچۀ تأسیس بانک را به زمان هخامنشیان رساند، در واقع مؤسسات پسران موراشوازنیپ پور و بانک اجی بی نخستین بانک هایی هستند که در ایران وجود داشته اند، ناصرخسرو در سفرنامه درباره صرافی و کیفیت معاملۀ مردم بصره شرحی دارد جالب: ’ ... و حال بازار آنجا (بصره) چنان بود که آن کسی را که چیزی بودی به صراف دادی و از صراف خط بستدی و هر چه بایستی بخریدی و بهای آن برصراف حواله کردی و چندان که در آن شهر بودی بیرون از خط صراف چیزی ندادی’، (سفرنامه چ دبیرسیاقی ص 114)، در داخل ایران مسکوک طلا و نقره از روزگاران قدیم ضرب شده بود و صرفاً قانون عرضه و تقاضا بر آن حکومت میکرد، در تمام ادوار تاریخ صرافان کار بانکداری را به مقیاس کوچکی انجام میدادند، تاجر با صراف معینی حساب جاری داشت، یعنی صراف برای هر تاجر دفتر مخصوصی که کلیۀ داد و ستدها متدرجاً در آن منعکس میگردید تهیه و به وی تسلیم می نمود و بجای چک از حواله های خطی و عادی استفاده میشد، کلیۀ پرداختها و دریافتها در شهرهای دور و نزدیک بوسیلۀ صراف و با استفاده از برات انجام میگرفت، در عملیات صرافی اکثر بهرۀ آن 9 و 12 درصد بود ولی حساب و قانونی نداشت و در بعضی مورد حتی به 50 درصد نیز میرسد، صرافی در ایران از سال 1266 هجری قمری تحت تأثیر شرایط بانکداری اروپا مخصوصاً لندن قرار گرفت، اما تا سال 1267 هجری قمری مؤسسه ای بنام بانک بمعنای جدید وجود نداشت، در سال مذکور ’بانک جدیدی’ که مؤسسه ای انگلیسی بود و در دیگر کشورهای آسیانیز شعبه هایی داشت، در تهران و مشهد و اصفهان و رشت و شیراز و بوشهر و تبریز شعبی باز کرد و چون در آغاز حقوق و مزایای مخصوصی نداشت، احتیاج به تحصیل امیتاز نیز پیدا نکرد، بانک مذکور در مدت کمی موفق شد که نرخ بهره را به دوازده درصد پائین آورد و در مقابل ودایعی که به آن سپرده میشد برای حساب جاری دو و نیم درصد و برای امانات بابت شش ماهه چهار درصد و یکساله شش درصد بهره می پرداخت، محل این بانک در ساختمانی بود که بعدها مرکز بانک شاهی گشت، شعبه بانک تهران ابتدا حواله های پنج قرانی و بیشتر به عهدۀ خزانه دارخود صادر میکرد و در میان مردم رواج می داد و این درواقع نخستین صورت چک بانکی یا اسکناس در ایران بود که چون این حواله را به بانک می بردند فوری در برابر آن مسکوک نقره پرداخته می شد، دیری نگذشت که این بانک جای خود را به بانک شاهنشاهی داد، توضیح آن که در اسفند 1267 هجری قمری ناصرالدین شاه قاجار امتیاز ایجادبانک شاهنشاهی را به مدت شصت سال به بارون جولیوس رویتر داد و در آبان ماه 1268 هجری قمری سهام بانک در لندن به معرض فروش گذاشته شد و سرمایۀ بانک یک میلیون لیره تعیین گردید، در ظرف چند ساعت پانزده برابر سهام نخستین خریداری شد، بانک شعب خود را در شهرستانهای ایران تأسیس کرد و درسال اول تأسیس پس از پرداخت کلیۀ مخارج 68 هزار لیره سود برد و هشت درصد نفع به صاحبان سهام پرداخت، بانک شاهنشاهی به نشر اسکناس نیز مبادرت کرد و اسکناسهای نخستین فقط در شعبه هایی که نام آن روی اسکناس نوشته شده بود قابلیت پرداخت داشت، بانک می بایست شش درصد منافع خالص سالیانۀ خود را به دولت ایران می داد، و در ابتدای تأسیس چهل هزارلیره به مدت ده سال ازقرار تنزیل شش درصد به شاه وام داد، بانک علاوه براین امتیاز، انحصار استخراج معادن آهن و سرب و مس و زیبق و زغال سنگ و نفت و جز اینها را به استثنای فلزات قیمتی به دست آورده بود، در اردیبهشت 1309 هجری شمسی بموجب قراردادی که بین دولت و بانک شاهی منعقد گردیدحق صدور اسکناس بانک شاهی ملغی شد و دولت پول کلیۀاسکناسهای صادر شدۀ آنرا تا خرداد 1310 هجری شمسی پرداخت و در عوض از پرداخت حق امتیاز نیز معاف شد، باید گفته شود که به همراه فعالیت این بانکها، مؤسسات ایرانی نیز بودند که تقریباً کار بانک را انجام میدادند تجارت خانه جهانیان (1274 هجری قمری)، تجارت خانه جمشیدیان (1265 هجری قمری)، کمپانی فارس (1275)، شرکت اتحادیه (1276)، شرکت عمومی ایران (1278 هجری قمری)، نخستین پیشنهاد تأسیس بانک ملی بصورت جدید در سال 1296 هجری قمریتوسط یکی از تجار معروف ایران یعنی حاج محمدحسن امین دارالضرب به ناصرالدین شاه داده شد، او طی کتابچه ای لزوم تأسیس بانک را توضیح داد و خود قبول نمود که سرمایۀ اصلی بانک را تأمین کند ولی این طرح جامۀعمل نپوشید، در سال 1324 هجری قمری مجدداً اعلان تأسیس بانک ملی منتشر شد ولی صورت عمل بخود نگرفت، در خرداد ماه 1300 هَ، ش، نیز دولت پیشنهاد تأسیس بانک را داد که باز نتیجه نبخشید تا به سال 1306 هَ، ش، که مقدمات تأسیس بانک ملی فراهم شد، از طرف دیگر در سال 1268 هجری قمری از طرف روسها نیز تقاضای امتیاز بانک شد و بانک استقراضی روس در ایران تأسیس یافت و امتیاز آن به ژاک دویولیاکف داده شد و مبالغی بدولت ایران و علماء و متنفذان قرض داد، شعب بانک در بیشتر نقاط شمالی ایران تأسیس گردید، در بهمن 1299 هجری قمری بموجب عهدنامۀ ایران و روس، بانک استقراضی بدولت ایران واگذار گشت، از طرف دولت عثمانی نیز بانکی بنام بانک عثمانی در تهران و همدان و کرمانشاه تأسیس شد، - بانک اِجی بی، بانک معتبری بود در بابل بنام بانک ’اجی بی و پسران’ در زمان داریوش اول هخامنشی، درقراردادهای این بانک از سلطنت بخت النصر سوم یعنی کسی که بر داریوش یاغی شده بود نام برده شده است، اسنادی که از بابل به دست آمده میرساند که از یهودیان اسیر زمان بخت النصر دو نفرصاحب دو بانک معتبر بوده اند و بانک یکی را بانک اجی بی و پسران می نامیدند و دیگری را بانک پسران موراشوازنیپ پور، رجوع به ایران باستان پیرنیا ص 553 و 554 و 950 و 951 شود، بانک پسران موراشوازنیپ پور، نام بانکی که بنام پسران موراشوازنیپ پور از اسرای یهودی در زمان بخت النصر، در بابل معروف بود، رجوع به ایران باستان پیرنیا ص 950 شود، - بانک سپه، مؤسسه ایست که از وجوه بازنشستگی مستخدمان لشکری تأسیس شده است و ابتدا نام بانک پهلوی داشت، علاوه بر اینها بانکهای دیگری از جمله بانک عمران، بانک توسعۀ اعتبارات صنعتی، بانک ایران و ژاپن، بانک تهران، بانک پارس، بانک صادرات و معادن، بانک بازرگانی، بانک بیمۀ بازرگانان، بانک ایران و روس، بانک ایران و هلند و بانک اعتبارات نیز وجود دارد که اغلب از مؤسسات مهم اعتباری محسوب میشوند، درباره تاریخچۀ تأسیس بانکهادر ایران و فعالیت آنها، به جغرافیای اقتصادی کیهان از ص 398 تا 511 و نشریات بانک ملی ایران و مجلۀ بانک سپه بخصوص مجلۀ آن بانک شمارۀ اول سال اول از صص 1 تا 9 رجوع شود، - بانک کشاورزی (فلاحت سابق)، از بانکهای دولت است که بموجب قانون مصوب 9 شهریور 1309 هجری شمسی تأسیس شده است و وظیفۀ آن وام دادن به کشاورزان و مالکان و ترویج وسایل کشاورزی است، نام این بانک اخیراً به بانک اعتبارات کشاورزی و تعاونی ایران تغییر داده شده است، - بانک ملی ایران، در چهارم اردیبهشت 1307 هَ، ش، مجلس شورای ملی قانون اجازۀ تأسیس بانک ملی ایران را تصویب کرد و در سال بعد بانک مذکور تأسیس گردید، سرمایۀ ابتدائی بانک دو میلیون تومان بود که به بیست هزار سهم یکصدتومانی تقسیم گردیده بود، دولت پرداخت تمام سهام را تعهد کرد، سپس حق صدور اسکناس اصولاً به بانک ملی واگذار شدو از بانک شاهنشاهی سلب گردید، این سازمان امروز مهمترین بانک در ایران است و شعب فراوان در تمام شهرستانها و حتی در دهکده های ایران دارد، مؤسساتی مانند بانک رهنی (مؤسسۀ رهنی سابق که قانون آن در دهم آبان 1305 هَ، ش، تصویب شده بود) و بانک کارگشایی جزءآن است که اولی اموال غیرمنقول و دومی اشیاء منقول را به رهن میگیرد و در ازای آن با بهرۀ کم پول قرض میدهد، بانک ملی ایران در سالهای اخیر به دو بانک مرکزی و بانک ملی تقسیم شد و بانک مرکزی مأمور نشر اسکناس گردیده است قسمی قمار با ورق، (یادداشت مؤلف) نام نوعی قمار است با یک دست ورق بازی کنند و آن بدین ترتیب است که اول برگهای دارای خال دو و سه و چهار وپنج را خارج سازند و سپس دو یا چندتن که با هم بازی کنند، یکی بانک میگذارد (پولی در وسط میگذارند) و از طرف راست، همبازیها به ترتیب یکی مبلغی میخواند و بانکدار ابتدا از مجموع ورقها (برگه ها) سه برگ به طرف میدهد و بعد یک برگ خودش برمیدارد و بر زمین میزند، اگر یکی از برگهای طرف از جنس همان خال، بالاتر از برگ صاحب بانک باشد دو برابر پولی که خوانده است از بانک میبرد و گرنه فقط یک برابر همان پول می بازد، مثلاً اگر بانکدار هشت خشت بر زمین زند طرف باید یکی ازبرگهای بالاتر از آن یعنی نه یا ده یا سرباز یا بی بی یا شاه و یا آس خشت را داشته باشد تا برنده شود وگرنه به اندازۀ همان پول که خوانده است میبازد و به اصطلاح به بانک میریزد و بدین ترتیب بازی ادامه پیدا میکند تا بازیکنان همه بخوانند، اگر بانکدار باخت یعنی موجودی بانک تمام شد نفر دوم همچنان به بازی می پردازد و اگر تا پایان یک دور، موجودی بانک حداقل به سه برابر سرمایۀ اصلی رسید بانکدار بانک خود را بر میدارد و بازی او پایان می یابد، اما اگر تا پایان دور، موجودی بانک به سه برابر نرسید باز بانکدار حق برداشتن بانک و ختم بازی را ندارد مگر با رضایت آنانکه حق خواندن دارند و معمولاً بانکدار حق السکوتی بدانان میدهد و موجودی بانک را برمیدارد و بهمین ترتیب بانک ادامه می یابد، بازی که گرم میشود گاهی اطرافیان بجای اینکه مبلغ معینی بخوانند پولی برحسب شماره یکی از سه کارت خود میخوانند مثلاً میگویند: ’دو تومان وسط یا سه تومان کوچک - یا چهار تومان بزرگ’ اگر برگ بزرگ طرف ده باشد ده بار چهار یعنی چهل تومان می بازد یا دو برابر آن میبرد، منتهی اگر میزان برد طرف در این نوع بازی از موجودی بانک بیشتر باشد برنده فقط موجودی بانک را میبرد و حق مطالبۀ وجه اضاقی را ندارد
دهی است جزو دهستان وسط بخش طالقان شهرستان تهران دارای 357 تن سکنه. مقبرۀ شعیب ابن صالح از مشایخ معروف در این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1) ، پر کردن، افکندن. (برهان) (آنندراج) (از انجمن آرا) : هست اوباشتن چه افکندن معنی دیگرش چه آگندن. (فرهنگ منظومه). رجوع به اوباریدن شود
دهی است جزو دهستان وسط بخش طالقان شهرستان تهران دارای 357 تن سکنه. مقبرۀ شعیب ابن صالح از مشایخ معروف در این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1) ، پر کردن، افکندن. (برهان) (آنندراج) (از انجمن آرا) : هست اوباشتن چه افکندن معنی دیگرش چه آگندن. (فرهنگ منظومه). رجوع به اوباریدن شود
آبان. آبانماه. ماه هشتم سال شمسی فارسی مطابق عقرب عربی و تشرین اول سریانی. و آن ماه دوم خزانست. اقطمبریوس رومی از دهم مهر تا دهم آبان باشد: پس از شهریور و مهر و ابان و آذر و دی دان که بر بهمن جز اسفندارمذ ماهی نیفزاید. ابونصر فراهی
آبان. آبانماه. ماه هشتم سال شمسی فارسی مطابق عقرب عربی و تشرین اول سریانی. و آن ماه دوم خزانست. اقطمبریوس رومی از دهم مهر تا دهم آبان باشد: پس از شهریور و مهر و ابان و آذر و دی دان که بر بهمن جز اسفندارمذ ماهی نیفزاید. ابونصر فراهی
شافانج. (دزی ج 1 ص 714). دارویی است که آن را به عربی بنفسج الکلاب خوانند و بشیرازی تس سگ گویند و معرب آن شابانج است علت صرع را سود دارد. (برهان). گیاهی که در مصر به برنوف معروف است. (قاموس). گیاهی است به مصر معروف به برنوف. (منتهی الارب ذیل ش ب ک). دارویی که در صرع استعمال کنند و در مصر برنوف گویند. (ناظم الاطباء). عبس و رجوع به شابابک و شعوری ج 2 ص 126 ذیل شاهبانک شود
شافانج. (دزی ج 1 ص 714). دارویی است که آن را به عربی بنفسج الکلاب خوانند و بشیرازی تس سگ گویند و معرب آن شابانج است علت صرع را سود دارد. (برهان). گیاهی که در مصر به برنوف معروف است. (قاموس). گیاهی است به مصر معروف به برنوف. (منتهی الارب ذیل ش ب ک). دارویی که در صرع استعمال کنند و در مصر برنوف گویند. (ناظم الاطباء). عبس و رجوع به شابابک و شعوری ج 2 ص 126 ذیل شاهبانک شود
شابانک. شاهبانک. شاهباپک. شابابک. شاهنانج. شابالج. شاهبابک. شابانج. شاه بانج. شافامج. معرب شابانک که برنوب باشد. (فهرست مخزن الادویه). دکتر معین در حاشیۀ برهان قاطع ذیل شابانک نویسد: ’بدانکه مرادف این لفظ، شابابک (است) که به جای نون بای تازی باشد. معرب آن شابابج نیز است که به عربی برنوف خوانند، چنانچه صاحب گولیس به سند (مالایسعالطبیب جهله) نوشته، و آن درختی است که برگش شبیه به برگ زعرور و مزغب و منبت آن مصر است’. (برهان قاطعچ کلکته ص 454 ح). ولی باید دانست که معرب این کلمه ’شافانج’ و ’شابانک’ است کونیزاادورا. (دزی ج 1ص 714 و 716) و بنابراین شابانک که مخفف ’شاه بانک’ است صحیح است که به همین صورت نیزتعریب شده. (دزی ج 1 ص 717) (ذیل ص 1218 برهان قاطع چ معین). برنوب. برنوف. تس سگ. حب الشبرم البرّی. بنفسج الکلاب. قسوهالکلاب. شجرۀ ابراهیم کوچک. یا شجرۀ مریم. دوائی است که به تازی بنفسج الکلاب و به شیرازی تس سگ گویند. (برهان) (آنندراج). و صاحب اختیارات بدیعی آرد: شاهبانک و شابانج و غابانک نیز گویند و شابانک و شاه بانج هم گویند و آن بنفسج الکلاب است، به عربی قسوهالکلاب گویند. و صاحب جامع گوید برنوف است و هم او گوید از قول غافقی که نوعی از قیصوم است، و از قول صاحب حاوی گوید حب ّ شبرم برّی است و مؤلف گوید اینهمه اقوال خلاف است. آنچه محقق است بنفسج الکلاب است. به شیرازی آن را تس سگ خوانند. گرم و خشک است در دوّم، صرع را سودمند بود و قطع آب رفتن از دهن بکند، خاصه از دهان کودکان و محلل ریاح شکم ایشان بود و زخمها، و قائم مقام مرزنجوش بود - انتهی. و صاحب تحفه ذیل برنوف آرد: به فارسی شابانک و معرّب او شابانج است درختی است قریب به درخت انار و پرشاخ و برگش شبیه به برگ زعرور و از آن تیره تر و مزغب و رایحۀ او تند و بدبوی و شکوفۀ او مثل خوشه و با زردی و وسط شکوفۀ او زغب دارد. در دوم گرم و خشک و محلل و مجفف رطوبات و منقی دماغ و شکننده بادها و عصارۀ برگ او جهت صرع اطفال و سیلان رطوبات دهن و تحلیل ریاح و تقویت معده و تسکین درد احشاء ایشان شرباً و ضماداً نافع، و سه درهم آن با یک دانگ جاوشیر مسهل قوی است و یک مثقال او با یک حبۀ جاوشیر مسکن مغص کل حیوان که از سردی باشد و سعوط او با عصارۀ سداب و جند و روغن بادام تلخ جهت رفع نسیان و جمود و تنقیۀ دماغ و بوئیدن برگ او جهت سدۀ منخرین و اغشیۀ دماغ و زکام و ذرور برگ خشک او جهت التیام قروح و ضماد او با زفت جهت خزاز نافع و مضر امعا و مصلحش صمغ عربی و بدلش مرزنجوش و قدر شربت از عصارۀ او تا سه مثقال و از برگ خشک او تا دو درهم است - انتهی. و صاحب مخزن الادویه گوید: شاهبانگ و شابانک و غابانک نیز نامند. در ماهیت آن، خلاف است بعضی گویند بنفسج الکلاب که به عربی قسوهالکلاب نامند و بعضی جمسفرم بری، و صاحب جامع و نواب مرحوم برنوف دانسته اند که شجر ابراهیم کوچک است و نیز از قول غافقی نقل کرده که نوعی از قیصوم است و از قول صاحب حاوی که حب شبرم بری است. و صاحب اختیارات بدیعی گفته که همه اینها خلاف است و محقق آن است که بنفسج الکلاب است که به شیرازی آن را تس سگ گویند طبیعت آن گرم و خشک است در دوم... جهت صرع و آب رفتن از دهان خصوصاً اطفال و تحلیل ریاح شکم ایشان و زخمها وقائم مقام مرزنجوش است - انتهی. و ذیل برنوف آرد: به فارسی شابانک نامند که معرب آن شابانج است... درختی است قریب به انار و پرشاخ، و برگ آن شبیه به برگ زعرور و از آن تیره تر و مزغب و رائحۀ آن تند و بدبو و شکوفۀ آن مانند خوشه و با زردی و وسط شکوفۀ آن زغب دار. طبیعت آن در دوم گرم و خشک. افعال و خواص آن: محلل و مخفف رطوبات و شکننده بادهای غلیظ بارد و عصارۀبرگ آن جهت صرع اطفال و سیلان رطوبات از دهان و تحلیل ریاح و تقویت معده و تسکین درد احشای ایشان شرباً و نیل سائیده با آب آن بر مفاصل و اصداع و پره های بینی و گردن و شکم و کفهای دست و پای ایشان مالیده و به دستور خورانیدن مقدار یک درهم عصارۀ برگ آن محلول بالین مرضعۀ ایشان به چند دفعه جهت امراض مذکور و ام الصبیان نافع وآشامیدن سه درهم از عصارۀ آن با یک دانگ جاوشیر مسهل قوی بلغم محترق به سوی سودا و دافع اوجاع حادث از آن است و یک مثقال آن با یک حبۀ جاوشیر مسکن وجع قولنج مردان و زنان و مغص و کل حیوانات که از سردی باشد و سعوط و عصارۀ آن با عصارۀ سداب و جند بیدستر و روغن بادام تلخ جهت جمود و نسیانی که به یونانی ابلمیس نامند و تنقیۀ دماغ سه روز متوالی و بوئیدن برگ آن جهت تفتیح سدۀ منخرین و اغشیۀدماغ و زکام و ذرور برگ خشک آن جهت التیام قروح و ضماد آن با زفت جهت خزاز نافع، مضر امعاء، مصلح آن صمغ عربی، بدل آن مرزنجوش، مقدار شربت از عصارۀ آن تاسه مثقال و از برگ خشک آن تا دو درهم و نیم است - انتهی. و ابن البیطار در مفردات الأدویه ذیل شاهبابک آرد: شاهباپک و یقال شابابک و هو البرنوف. قال الغافقی: قیل انه ضرب من القیصوم و یاقل انه شاهنانج و فی الحاوی انه حب الشبرم البری و رایت فی بعض الکتب ان الشاهبایک هی شجره ابراهیم الصغیره التی تکون فی الدور و هی التی یسمیها بعض الناس شجره مریم و تتخذ فی الدور و الصحیح فیه ما ذکرته اولا و انه البرنوف. و ذیل برنوف آرد: هو من نبات ارض مصر و بها تسمی هکذا قال التمیمی فی المرشد و یقال له الشابانک و الشابالج ایضاً و هو کثیر الموجود بمصر و قد یکبر شجره حتی یقارب شجر الرمان فی العظم و کثره الاغصان و الورق، وورقه اشبه شی ٔ بورق و عیدان البیلسان و قد یشبه ایضاً ورق الزعرور غیر ان ورقه اغبر مزغب و له رائحه حاده بشعه فیها ثقل علی الطباع تقرب من روائح فروع الشجر المسماه بخور مریم و یزهر زهراً کثیراً فی عناقیه شبیهه بنبات الغاسول و فی وسط زهره زغب یضرب فی لونه للی الصفره یشاکل زهر القیصوم فی المنظر و هو حار فی الدرجه الثانیه یابس فیها و قد تنفع عصاره ورقه من اوجاع الصبیان و من الصرع الذی یعرض للاطفال منفعه بالغه عظمیه اذا حل النیلج بماء هذه الشجره و مسح علی مفاصلهم و آنافهم و اصداغهم و رقابهم و بطون اکفهم و اسافل اقدامهم و هو طرّاد للریاح الغلیظه البارده ان سقوا من عصیر ورقه وزن درهم بلبن امهاتهم و اظاّرهم و شم ورقه نافع من الزکام مفتح للسدد الکائنه فی اغشیه الدماغ و لما یعرض فی المنخرین من السدد و الریاح و اذا سقی الاطفال منه عند الوجع العارض فی اجوافهم و الامغاص العارضه سهم من الریاح البارده ینفعهم ویطرد الریاح الکائنه فی بطونهم و یقوی معدهم و یقطععنهم سیلان اللعاب و قد ینفع من الاوجاع الحادثه من احتراق البلغم و انقلابه الی المره السوداء، و ان شرب الرحال و النساء من عصارته اعنی ماء ورقه الرطب عند الامغاص و وجع القولنج مع یسیر من الجاورشیر نفعهم و حلل الامغاص عنهم و اطلق الطبیعه و قد یسعط بعصاره ورقه مع الدهن المعتصر من ثمر الکهنایا او مع الجند بادستر مع عصاره السداب الرطب و دهن اللوز المر اصحاب الایلمیا ثلاثه ایام فینتفعون به نفعاً بینا - انتهی. و داود ضریر انطاکی در تذکره ذیل برنوف آرد: برنوف، هو الشاه بابک بالفارسیه نبات کثیرالوجود بمصر لافرق بینه و بین الطیون الا نعومه اوراقه و عدم الدبق فیه و اظنه لایختص ّ بزمن و فی رائحته لطف لاثقل سبط بعید الشبه من بخور مریم، حار یابس فی الثالثه او یبسه فی الثانیه، شدید النفع فی قطع الریاح و المغص من کل حیوان و اللعاب السائل و الریاح خصوصاً مع الجاوشیر و السعوط بمائه مع عصاره السذاب و دهن اللوز المر و الجند بیدستر ینقی الدماغ و یذهب الصرع و الجمود و النسیان عن تجربه حکمیه و یداوی به سائرما یعرض للاطفال فینجح و اجود ما استعمل بالبانهم و سحیق یابسه یجفف القروح و یدمل و ینفع من القراع مع الصبر و الزفت و عصارته تقوی الاسنان و هو یضر المعاء و یصلحه الصمغ وشربته الی ثلاثه و بدله المرزنجوش - انتهی
شابانک. شاهبانک. شاهباپک. شابابک. شاهنانج. شابالج. شاهبابک. شابانج. شاه بانج. شافامج. معرب شابانک که برنوب باشد. (فهرست مخزن الادویه). دکتر معین در حاشیۀ برهان قاطع ذیل شابانک نویسد: ’بدانکه مرادف این لفظ، شابابک (است) که به جای نون بای تازی باشد. معرب آن شابابج نیز است که به عربی برنوف خوانند، چنانچه صاحب گولیس به سند (مالایسعالطبیب جهله) نوشته، و آن درختی است که برگش شبیه به برگ زعرور و مزغب و منبت آن مصر است’. (برهان قاطعچ کلکته ص 454 ح). ولی باید دانست که معرب این کلمه ’شافانج’ و ’شابانک’ است کونیزاادورا. (دزی ج 1ص 714 و 716) و بنابراین شابانک که مخفف ’شاه بانک’ است صحیح است که به همین صورت نیزتعریب شده. (دزی ج 1 ص 717) (ذیل ص 1218 برهان قاطع چ معین). برنوب. برنوف. تُس سگ. حب الشبرم البرّی. بنفسج الکلاب. قسوهالکلاب. شجرۀ ابراهیم کوچک. یا شجرۀ مریم. دوائی است که به تازی بنفسج الکلاب و به شیرازی تس سگ گویند. (برهان) (آنندراج). و صاحب اختیارات بدیعی آرد: شاهبانک و شابانج و غابانک نیز گویند و شابانک و شاه بانج هم گویند و آن بنفسج الکلاب است، به عربی قسوهالکلاب گویند. و صاحب جامع گوید برنوف است و هم او گوید از قول غافقی که نوعی از قیصوم است، و از قول صاحب حاوی گوید حب ّ شبرم برّی است و مؤلف گوید اینهمه اقوال خلاف است. آنچه محقق است بنفسج الکلاب است. به شیرازی آن را تُس سگ خوانند. گرم و خشک است در دوّم، صرع را سودمند بود و قطع آب رفتن از دهن بکند، خاصه از دهان کودکان و محلل ریاح شکم ایشان بود و زخمها، و قائم مقام مرزنجوش بود - انتهی. و صاحب تحفه ذیل برنوف آرد: به فارسی شابانک و معرّب او شابانج است درختی است قریب به درخت انار و پرشاخ و برگش شبیه به برگ زعرور و از آن تیره تر و مزغب و رایحۀ او تند و بدبوی و شکوفۀ او مثل خوشه و با زردی و وسط شکوفۀ او زغب دارد. در دوم گرم و خشک و محلل و مجفف رطوبات و منقی دماغ و شکننده بادها و عصارۀ برگ او جهت صرع اطفال و سیلان رطوبات دهن و تحلیل ریاح و تقویت معده و تسکین درد احشاء ایشان شرباً و ضماداً نافع، و سه درهم آن با یک دانگ جاوشیر مسهل قوی است و یک مثقال او با یک حبۀ جاوشیر مسکن مغص کل حیوان که از سردی باشد و سعوط او با عصارۀ سداب و جُند و روغن بادام تلخ جهت رفع نسیان و جمود و تنقیۀ دماغ و بوئیدن برگ او جهت سدۀ منخرین و اغشیۀ دماغ و زکام و ذرور برگ خشک او جهت التیام قروح و ضماد او با زفت جهت خزاز نافع و مضر امعا و مصلحش صمغ عربی و بدلش مرزنجوش و قدر شربت از عصارۀ او تا سه مثقال و از برگ خشک او تا دو درهم است - انتهی. و صاحب مخزن الادویه گوید: شاهبانگ و شابانک و غابانک نیز نامند. در ماهیت آن، خلاف است بعضی گویند بنفسج الکلاب که به عربی قسوهالکلاب نامند و بعضی جمسفرم بری، و صاحب جامع و نواب مرحوم برنوف دانسته اند که شجر ابراهیم کوچک است و نیز از قول غافقی نقل کرده که نوعی از قیصوم است و از قول صاحب حاوی که حب شبرم بری است. و صاحب اختیارات بدیعی گفته که همه اینها خلاف است و محقق آن است که بنفسج الکلاب است که به شیرازی آن را تس سگ گویند طبیعت آن گرم و خشک است در دوم... جهت صرع و آب رفتن از دهان خصوصاً اطفال و تحلیل ریاح شکم ایشان و زخمها وقائم مقام مرزنجوش است - انتهی. و ذیل برنوف آرد: به فارسی شابانک نامند که معرب آن شابانج است... درختی است قریب به انار و پرشاخ، و برگ آن شبیه به برگ زعرور و از آن تیره تر و مزغب و رائحۀ آن تند و بدبو و شکوفۀ آن مانند خوشه و با زردی و وسط شکوفۀ آن زغب دار. طبیعت آن در دوم گرم و خشک. افعال و خواص آن: محلل و مخفف رطوبات و شکننده بادهای غلیظ بارد و عصارۀبرگ آن جهت صرع اطفال و سیلان رطوبات از دهان و تحلیل ریاح و تقویت معده و تسکین درد احشای ایشان شرباً و نیل سائیده با آب آن بر مفاصل و اصداع و پره های بینی و گردن و شکم و کفهای دست و پای ایشان مالیده و به دستور خورانیدن مقدار یک درهم عصارۀ برگ آن محلول بالین مرضعۀ ایشان به چند دفعه جهت امراض مذکور و ام الصبیان نافع وآشامیدن سه درهم از عصارۀ آن با یک دانگ جاوشیر مسهل قوی بلغم محترق به سوی سودا و دافع اوجاع حادث از آن است و یک مثقال آن با یک حبۀ جاوشیر مسکن وجع قولنج مردان و زنان و مغص و کل حیوانات که از سردی باشد و سعوط و عصارۀ آن با عصارۀ سداب و جند بیدستر و روغن بادام تلخ جهت جمود و نسیانی که به یونانی ابلمیس نامند و تنقیۀ دماغ سه روز متوالی و بوئیدن برگ آن جهت تفتیح سدۀ منخرین و اغشیۀدماغ و زکام و ذرور برگ خشک آن جهت التیام قروح و ضماد آن با زفت جهت خزاز نافع، مضر امعاء، مصلح آن صمغ عربی، بدل آن مرزنجوش، مقدار شربت از عصارۀ آن تاسه مثقال و از برگ خشک آن تا دو درهم و نیم است - انتهی. و ابن البیطار در مفردات الأدویه ذیل شاهبابک آرد: شاهباپک و یقال شابابک و هو البرنوف. قال الغافقی: قیل انه ضرب من القیصوم و یاقل انه شاهنانج و فی الحاوی انه حب الشبرم البری و رایت فی بعض الکتب ان الشاهبایک هی شجره ابراهیم الصغیره التی تکون فی الدور و هی التی یسمیها بعض الناس شجره مریم و تتخذ فی الدور و الصحیح فیه ما ذکرته اولا و انه البرنوف. و ذیل برنوف آرد: هو من نبات ارض مصر و بها تسمی هکذا قال التمیمی فی المرشد و یقال له الشابانک و الشابالج ایضاً و هو کثیر الموجود بمصر و قد یکبر شجره حتی یقارب شجر الرمان فی العظم و کثره الاغصان و الورق، وورقه اشبه شی ٔ بورق و عیدان البیلسان و قد یشبه ایضاً ورق الزعرور غیر ان ورقه اغبر مزغب و له رائحه حاده بشعه فیها ثقل علی الطباع تقرب من روائح فروع الشجر المسماه بخور مریم و یزهر زهراً کثیراً فی عناقیه شبیهه بنبات الغاسول و فی وسط زهره زغب یضرب فی لونه للی الصفره یشاکل زهر القیصوم فی المنظر و هو حار فی الدرجه الثانیه یابس فیها و قد تنفع عصاره ورقه من اوجاع الصبیان و من الصرع الذی یعرض للاطفال منفعه بالغه عظمیه اذا حل النیلج بماء هذه الشجره و مسح علی مفاصلهم و آنافهم و اصداغهم و رقابهم و بطون اکفهم و اسافل اقدامهم و هو طرّاد للریاح الغلیظه البارده ان سقوا من عصیر ورقه وزن درهم بلبن امهاتهم و اظاَّرهم و شم ورقه نافع من الزکام مفتح للسدد الکائنه فی اغشیه الدماغ و لما یعرض فی المنخرین من السدد و الریاح و اذا سقی الاطفال منه عند الوجع العارض فی اجوافهم و الامغاص العارضه سهم من الریاح البارده ینفعهم ویطرد الریاح الکائنه فی بطونهم و یقوی معدهم و یقطععنهم سیلان اللعاب و قد ینفع من الاوجاع الحادثه من احتراق البلغم و انقلابه الی المره السوداء، و ان شرب الرحال و النساء من عصارته اعنی ماء ورقه الرطب عند الامغاص و وجع القولنج مع یسیر من الجاورشیر نفعهم و حلل الامغاص عنهم و اطلق الطبیعه و قد یسعط بعصاره ورقه مع الدهن المعتصر من ثمر الکهنایا او مع الجند بادستر مع عصاره السداب الرطب و دهن اللوز المر اصحاب الایلمیا ثلاثه ایام فینتفعون به نفعاً بینا - انتهی. و داود ضریر انطاکی در تذکره ذیل برنوف آرد: برنوف، هو الشاه بابک بالفارسیه نبات کثیرالوجود بمصر لافرق بینه و بین الطیون الا نعومه اوراقه و عدم الدبق فیه و اظنه لایختص ّ بزمن و فی رائحته لطف لاثقل سبط بعید الشبه من بخور مریم، حار یابس فی الثالثه او یبسه فی الثانیه، شدید النفع فی قطع الریاح و المغص من کل حیوان و اللعاب السائل و الریاح خصوصاً مع الجاوشیر و السعوط بمائه مع عصاره السذاب و دهن اللوز المر و الجند بیدستر ینقی الدماغ و یذهب الصرع و الجمود و النسیان عن تجربه حکمیه و یداوی به سائرما یعرض للاطفال فینجح و اجود ما استعمل بالبانهم و سحیق یابسه یجفف القروح و یدمل و ینفع من القراع مع الصبر و الزفت و عصارته تقوی الاسنان و هو یضر المعاء و یصلحه الصمغ وشربته الی ثلاثه و بدله المرزنجوش - انتهی
صاحب قاموس کتاب مقدس حدس میزند که رود بردی باشد و یونانیان آنرا کریسوراوس مینامیده اند و در نزدیکی دمشق واقع است و منبعش طرف مشرق، کوهی است در بیست وچهارمیلی این شهر
صاحب قاموس کتاب مقدس حدس میزند که رود بردی باشد و یونانیان آنرا کریسوراوس مینامیده اند و در نزدیکی دمشق واقع است و منبعش طرف مشرق، کوهی است در بیست وچهارمیلی این شهر
گیاهی است از تیره صلیبیان که در سواحل شنی مناطق معتدل آسیای صغیر و اروپا و شمال افریقا و آمریکا میروید. گیاهی است یکساله و دارای ریشه های خوراکی است فجل الجمل رشادالبحر فجیله شرتیله
گیاهی است از تیره صلیبیان که در سواحل شنی مناطق معتدل آسیای صغیر و اروپا و شمال افریقا و آمریکا میروید. گیاهی است یکساله و دارای ریشه های خوراکی است فجل الجمل رشادالبحر فجیله شرتیله
زبان کوچک، برگه کوچک و برجسته ای که در محل التصاق برگ غلات در سطح فوقانی پهنک در انتهای فوقانی شکاف غلات مشاهده میشود، هر یک از فلسهای کوچکی که در پای دم گل گیاهان تیره غلات وجود دارد
زبان کوچک، برگه کوچک و برجسته ای که در محل التصاق برگ غلات در سطح فوقانی پهنک در انتهای فوقانی شکاف غلات مشاهده میشود، هر یک از فلسهای کوچکی که در پای دم گل گیاهان تیره غلات وجود دارد
بنگاه صرافی دولتی یا شخصی که اشخاص پولهای خود رابامانت میگذارند فرانسوی بانک بایگ بنگاهی اقتصادی ملی یا دولتی که مردم پولهای خود را در آن بامانت سپارند و در موقع لزوم با صدور چک از پول خود برداشت کنند و همچنین در مقابل تضمین اعتباری پیدا کنند و بهنگام ضرورت وام گیرند، نوعی از بازی ورق، پولی که در بازی بانک در میان نهند
بنگاه صرافی دولتی یا شخصی که اشخاص پولهای خود رابامانت میگذارند فرانسوی بانک بایگ بنگاهی اقتصادی ملی یا دولتی که مردم پولهای خود را در آن بامانت سپارند و در موقع لزوم با صدور چک از پول خود برداشت کنند و همچنین در مقابل تضمین اعتباری پیدا کنند و بهنگام ضرورت وام گیرند، نوعی از بازی ورق، پولی که در بازی بانک در میان نهند
مؤسسه ای اقتصادی، ملی یا دولتی که مردم پول های خود را در آن به امانت سپارند و در موقع لزوم برداشت کنند، مجموعه ای است برای نگه داری منظم و قابل دسترس خون یا اعضای بدن، پولی که قماربازها وارد بازی می کنند، اطلاعات مؤسسه
مؤسسه ای اقتصادی، ملی یا دولتی که مردم پول های خود را در آن به امانت سپارند و در موقع لزوم برداشت کنند، مجموعه ای است برای نگه داری منظم و قابل دسترس خون یا اعضای بدن، پولی که قماربازها وارد بازی می کنند، اطلاعات مؤسسه