جدول جو
جدول جو

معنی ابامه - جستجوی لغت در جدول جو

ابامه(اَ مَ)
نامی است از نامهای عرب
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسامه
تصویر اسامه
(پسرانه)
شیر، اسد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اقامه
تصویر اقامه
برپا داشتن، در فقه کلمات مخصوصی که بعد از اذان و قبل از شروع نماز بیان می شود و شامل اذان به اضافۀ لفظ «قد قامت الصلوه» است، اذان دوم، «الله اکبر» که در آغاز نماز گفته می شود، در جایی ماندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
پایداری، دنباله مثلاً ادامۀ صحبت، دنبال کردن، پیگیری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اباحه
تصویر اباحه
مباح کردن، حلال دانستن، جایز شمردن، روا دانستن، مشترک دانستن اموال و املاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اباهم
تصویر اباهم
جمع ابهام، نر انگشتان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امامه
تصویر امامه
پیشوایی، پیشنمازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الامه
تصویر الامه
سرزنش کردن، در خور سرزنش بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغامه
تصویر اغامه
ابرناکی
فرهنگ لغت هوشیار
مانش، درنگیدن، گزاردن برپاداشتن اقامت یا اقامه نماز (صلوه)، تکبیری که برای بر پا کردن نماز گویند. یا اقامه خیام کردن، چادرها را نصب کردن، یا اقامه شهود کردن، شاهد آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انامه
تصویر انامه
خوابانیدن، نزار کردن، کشتن انام مردم مردمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
پایداری و همیشگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباته
تصویر اباته
شب گذراندن شب ماند گاری به زور شب گذرانیدن بیتوته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
روا دانستن روایی، آشکار کردن مباح کردن حلال کردن جایز دانستن مقابل تحریم حرام کردن، جواز روایی، عبارتست از نداشتن اعتقاد بوجود تکلیف و روا داشتن ارتکاب محرمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباده
تصویر اباده
کشتن تبه کردن هلاک کردن کشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباره
تصویر اباره
آواران، مردم آوار
فرهنگ لغت هوشیار
گروه ناجور جماعتی آمیخته از هر جنس مرد، مجمعی را گویند که از هر جنس مردم در آنجا باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباله
تصویر اباله
سرپاگرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
آشکار کردن، جدا کردن، پیدا کردن، سو دادن یاران پیدا کردن روشن کردن هویدا کردن روشن کردن هویدا کردن، پیدا شدن آشکار شدن هویدا شدن، پیدایی ظهور روشنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
((اِ مِ))
دایم داشتن، دوام دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انامه
تصویر انامه
((اَ مَ))
انام، مردم، مردمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اباشه
تصویر اباشه
((اُ شَ یا ش ِ))
اباش، جماعتی آمیخته از هر جنس مردم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اباره
تصویر اباره
((اِ یا اَ رِ))
مایه خرمابن نر را به خرمابن ماده رساندن، هلاک کردن، اصلاح کشت و زرع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اباده
تصویر اباده
هلاک کردن، کشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقامه
تصویر اقامه
((اِ مِ یا مَ))
اقامت
اقامهء نماز: تکبیری که برای برپا کردن نماز گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
دنباله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقامه
تصویر اقامه
برپاداشتن، بجا آوردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
Continuance, Continuation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
продолжение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
Fortsetzung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
продовження
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
kontynuacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
继续
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
continuação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
continuazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی