جدول جو
جدول جو

معنی اباغورش - جستجوی لغت در جدول جو

اباغورش
گزر دشتی. (مؤیدالفضلا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باباغوری
تصویر باباغوری
ویژگی چشمی که ترکیده و مردمک آن بیرون آمده باشد، در پزشکی نوعی کوری که چشم آماسیده و سفیدی و سیاهی آن به هم آمیخته شود، نوعی مهرۀ سیاه و سفید برای دفع چشم زخم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باغوش
تصویر باغوش
غوطه، فرو رفتن در آب
فرهنگ فارسی عمید
(اَ رُ)
اناغوروس. (دزی ج 1 ص 39). بلغت رومی اناغالس است. (تحفۀ حکیم مؤمن). خروب الخنزیر. ام کلب. و ثمرۀ آنرا حب الکلی و خرنوب الکلاب نامند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به اناغالس و فرهنگ گیاهی ص 59 و حب الکلی در همین لغت نامه و فرهنگ گیاهی ص 59 شود
لغت نامه دهخدا
رجوع به باباغری و باباقری و باباقوری شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نام حکیمی است. (مؤیدالفضلا). و شاید صورتی از ابی قورس است
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ)
رجوع به ابیقورس شود، اندوهگین. (منتهی الارب) ، دستۀ کاه. (منتهی الارب). جوالیقی گوید: الأبیل، الراهب، فارسی ّ معرّب... و هی عصا الناقوس. ج، ابیلون، ابیلین
لغت نامه دهخدا
سر به آب فرو بردن، غوطه زدن، (شمس اللغات)، چیزی را به آب فرو بردن، سر به آب فرو بردن و غوطه خوردن، (برهان) (هفت قلزم) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، امّا ظاهراً باغوش مصحف ناغوش است، رجوع به کلمه ناغوش شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابرطورش
تصویر ابرطورش
اسپ نیرومند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناغورس
تصویر اناغورس
یونانی تازی شده ینبوت از گیاهان خرنوب الخنزیر ینبوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باباغوری
تصویر باباغوری
نوعی کوری که چشم ورم کرده، بزرگ تر از حد معمول می شود، نوعی مهره گرد سیاه و سفید که برای دفع چشم زخم بر گردن کودکان آویزند
فرهنگ فارسی معین