- اباحیه
- جماعت ملحدان
معنی اباحیه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نام پیروان عبد الله بن اباض از رویگردانان
زردک، پاتختی بامداد شب گردک، زیبایی از هفت گرایان و پیروان حسن صباح اند (فضل بن شادان) حویج زردک
فرقه ای از اسماعیلیه که از حسن صباح پیروی کرده و گفته میشود در موارد عملیات نظامی حشیش مصرف می کردند، حشاشین
فرقه ای از شیعۀ زیدیه که ابوبکر را امام می دانستند
ملحدی که همه چیز را مباح شمرد
روا دانستن روایی، آشکار کردن مباح کردن حلال کردن جایز دانستن مقابل تحریم حرام کردن، جواز روایی، عبارتست از نداشتن اعتقاد بوجود تکلیف و روا داشتن ارتکاب محرمات
مباح کردن، حلال دانستن، جایز شمردن، روا دانستن، مشترک دانستن اموال و املاک
اباحتی، آنکه هر چیز و هر کاری را مباح می داند و ارتکاب هر گناهی را جایز می شمارد
گفتمان، گفتاورد، گفت و شنود
بخشنامه ورقه ای که از طرف مقامات ذی صلاحیت صادر شود و مطلبی را ابلاغ کند
جمع ابهام
جمع ابلیس
جمع باطل
جمع بزر آنچه در دیگ کنند از ادویه و بوی افزارهای خشک
ظروف سفالینه، کوزه ها
جمع برز، دیگ ابزار
ملحدی که همه چیز را مباح شمرد و ارتکاب محرمات را روا داند: نیم شب هر شبی بخانه خویش آید و صدا باحتی در پیش (حدیقه)
تک ندار گروه ها، گله گله، پرستو با خوراک بالوایه دمسنجه، جمع ابال اباله اباله ابیل ابول (که هیچیک از آنها در فارسی مستعمل نیست) و گفته اند جمعی است بی مفرد. دسته های پراکنده گروه های متفرق: طیرابابیل دسته های مرغان، پرستو پرستوک خطاف چلچله بابیل
پذیرفتاری زبانزد فرزانی، واپس هنری پیروی از شیوه های ادبی و هنری پیشینیان
واحد اثاث رخت خانه قماش خانه، مبل، کالا متاع. تصرفی است در لغت (اثاثیه) و آن فصیح نیست
فراخ خویی، شادی (از بخشش)، دهش سرشتی انگلیسی سرگرش
درختچه ای از تیره خلنگ ها که در زمینهای سخت میروید. در چین و آمریکای شمالی و قفقاز و هندوستان فراوان است و بعنوان گل زینتی در باغها نیز کاشته میشود. گلهایش سفید و یا قرمز است ازلیا اچالیه
جمع زحاف و ازحاف جمع ال، جمع زحف. دور شدن از اصل و فرو افتادن تیر از نشانه، تغییرها و دگرگونیهایی را گویند که آوردن آنها را در اصول بحرها روا میدانند مث تبدیل (مفاعیلن) به (مفاعیل) و (مفاعلن)
جمع اصحاب، خواستاران یاران
بخشنامه
اهریمنان
بیهوده ها، یاوه ها
دیگ ابزار
آوتابه ها
پرستو، گروه ها، گله گله
بازنویسی
چهار تایی مونث رباعی، چهار دندان که میان ثنایا و انیاب باشد، جمع رباعیات
تباهی بدی
جمع زبنیه، دیوان دیوها، سرکشان، دوزخبانان، گماشتگان شاه، بد رفتاران سرکشان متمردان، مردم سخت و درشت، سرهنگان سلطانان، بعضی از ملائکه را بدین نام خوانده اند بسبب آنکه دوزخیان را به دوزخ رانند: فرشتگان شکنجه نگاهبانان دوزخ