- اباء
- تن زدگی، روی تافت، سرپیچی
معنی اباء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فزون شدن فزونی، گوالیدن گوالش (نشو و نما)، پرورش یافتن پروردن
درنگیدن کندی پس انداختن
پاک گرداندن پاوش، بیزاری جستن، به کردن، از بدهی رهاندن، از بدهی رهاندن، برداشتن پیمان، زینهاربرداشتن بیزار کردن بیزاری، به کردن از بیماری بیمار را به کردن شفا بخشودن خوب کردن آسانی بخشودن، صرف نظر کردن داین از دین خود باختیار و میل، تبرئه کردن شخصی ذمه شخص دیگر اعم از حق مالی و غیر مالی. بنابراین ابراء در فقه بمعنای وسیع تری از آنچه در حقوق بکار میرود استعمال میشود ولی بهر دو معنی ایقاع می باشد و احتیاج بقبول مدیون ندارد
بدگویی ناسزاگویی
آشکارکردن، پیداکردن، آفریدن، دندان نو بر آوردن آغاز کردن آغازیدن ابتدا کردن شروع کردن سر کردن سر گرفتن ابتداء، کارنو و نخستین آوردن نو آفریدن، آشکار کردن پیدا کردن چیزی را
وام، قرض
آنچه زیر بغل گیرند
اشتربند، رگ ران ریسمانی که بوسیله آن خرده دست شتر بر بندند تا دست از زمین برداشته دارد بند، نام رگی است در پای. بیخ انگدان بیخ انجدان
جماعتی آمیخته از هر جنس مردم
زن بد خوی
روا دانستن روایی، آشکار کردن
سیل عظیم، موج دریا
آتش کشیدن
برادری، دوستی، همانندی
دوستان، همنشینان، جمع حبا، جمع در جمع حبیب
ادبمندان جمع ادیب ادب دارندگان ادب دهندگان مردمان صاحب ادب و فرهنگ
گزاردن به جا آوردن، رساندن، پس دادن بازپرداخت، نیک گفتن (حسن الاداء) گزاردن بجاآوردن پرداختن دینی که شخص فرض و زم است، ناز کرشمه خوش حرکاتی معشوق
بارکردن
برابر، جا، روبه روی، برابری برابرانه مقابل برابر روبروی رویاروی قبال، سبب زندگانی یا سبب فراخی عیش و افزونی آن یا به ازاء. عوض بجای. یا در ازاء. بجای عوض بدل
درامن کردن، راست کردن کارمردم ریشه دارویی، دارو
چهره دیگر بخشیدن، دین گردانی
فرزند زیرک داشتن، داد وهش، بزرگداشت، نشان از پدر داشتن، بالیدن
پدران، اجداد، جمع اب، جمع اب، پدران نیاکان جمع اب. پدران اجداد: آبا و اجداد ما برین عقیده بودند، کشیشان (مسیحی) آبا کلیسا آبا کنیسه. یا آبا سبعه هفت پدران آبا سبعه. یا آبا علوی. پدران آسمانی
بیزاری جویی، پاک گردانی، پاوش
آشکاریدن، آغازیدن، آفریدن، از سر گرفتن
شبان، شترچران، شتردار
رگ ران
آخالها، خاک روبه ها، دورکردن
پدران، نیاکان
می خری، می، می خوری می فروش باده فروش چوب شناور
سر شاخ گاو، لاغر ران زن
بازداشتن، بلندکردن، ریز ریز کردن، خاموش شدن، پنهان داشتن، به دل کینه گرفتن
جمع عبء سنگین ها بارها
جمع طبیب، پزشکان جمع طبیب پزشکان