جدول جو
جدول جو

معنی ائوزین - جستجوی لغت در جدول جو

ائوزین
سرخگر
تصویری از ائوزین
تصویر ائوزین
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از امروزین
تصویر امروزین
امروزی، مربوط به امروز، مطابق معمول زمان، باب روز، مد روز
فرهنگ فارسی عمید
(اِ لُ)
یکی از بلاد قدیم یونان که در کنار خلیج اژینا و در شمال غربی آتن بوده است. این شهر در زمان جنگهای پلوپونز چندین بار ویران شد و سرانجام در اواخر قرن چهارم میلادی نیز آلاریک رئیس ویزیگتها آنرا با خاک یکسان کرد. (تاریخ تمدن قدیم تألیف فوستل). سامی بک گوید: الوزیس نام شهری باستانی در شمال غربی آتن (یونان) بود. این شهر پرستشگاهی بزرگ از ’دمتر’ داشته است که امروزه بشکل قریه ای بنام لفسینه درآمده است. (از قاموس الاعلام ترکی، ذیل الوسیس). ورجوع به ایران باستان ج 1 ص 857 و کلمه الزیس شود
لغت نامه دهخدا
(اَجْ)
بهندی اسم نانخواه است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به نانخواه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ فَ)
تثنیۀ اجوف (در حال نصب و جر). رجوع به اجوفان شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ منحوت آبزن فارسی
لغت نامه دهخدا
(اَ)
آلومین. اکسید دالومینیم. یکی از ترکیبات آلومینیم است که در طبیعت بصورت بلورین موجود است. نشانۀ آن در شیمی Al2o3 است و معمولاً آنرا از تصفیۀ بکسیت بدست می آورند، الومین حاصل گردیست سفید و زیر انگشتان نرم و در 2040 درجۀ حرارت ذوب می شود. الومین کمی دارای خاصیت قبض است و اغلب املاح آنرا بشکل گرد ضدعفونی و جاذب ترشحات مرضی و خشک کننده و التیام دهنده زخمها بکار میبرند. و رجوع به درمان شناسی ج 1 ص 456 شود
لغت نامه دهخدا
(اِشْ وِ)
دریاچۀ اشورین، نام دریاچه ایست در سرزمین مکلنبورگ از کشور آلمان که طول آن از شمال بجنوب به 23 هزار گز و عرض میانۀ آن از مشرق بمغرب به 4 هزار گز بالغ میگردد و بوسیلۀ کانالی با دریای بالتیک مربوط میشود و قصبۀ ویسمار در انتهای کانال دیده میشود
نام شهر مرکزی و دوک نشین بزرگ مکلن بورگ اشورین در کشور آلمان است که در ساحل غربی دریاچه ای بهمین نام، در 60 هزارگزی جنوب شرقی لوبک واقع است
لغت نامه دهخدا
(اَطْ وَ)
بصورت تثنیه، موضعی مستحکم و استوار به صنعاء. در روزگار سیف الاسلام طغتکین بن ایوب، مردی بنام عبدالله بن حزه زیادی بر این دژ مستولی گشت. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَطْ وَ رَ)
به صیغۀ تثنیه، دو ضلعی که در زیر ابط و در بالای اضلاع میباشند، یامرجع دو مرفق. (ناظم الاطباء). دو پهلو که در زیر دوابط و بالای اضلاع قرار دارد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
منسوب به امروز. (ناظم الاطباء). امروزی. امروزه. امروزینه:
ما بسازیم یکی مجلس امروزین
چون برون آید از مسجد آدینه خطیب.
منوچهری.
آسودن امروزین، رنج فردایین است.
(قابوسنامه).
- روز امروزین، روزی که در آن هستیم. همین امروز. همین زمان حاضر:
تا توانی شهریارا روز امروزین مکن
جز بگرد خم خرامش جز بگرد دن دنه.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(اِ وِ)
مادام آن سوفی 1782- 1857 میلادی). نویسندۀ فرانسوی که اصلاً روسی بود. او راست: لتر و پانسه
لغت نامه دهخدا
(اَقْ وَ)
اقوریات. (ناظم الاطباء). رجوع به اقوریات شود
لغت نامه دهخدا
(اِ پُ)
یکی از زنان قهرمانۀ مملکت گل. زن سابینوس، که بمدد سیویلیس بر آن شد که مردم گل را از تسلط رومیان برهاند. شوهر او سابینوس مغلوب و در زیرزمین محبوس شد. این زن شجاع مدت نه سال در آن زندان با وی بسر برد و بادقت و عطوفت سختیها و مشقات شوی را جبران کرد و عاقبت وسپازین امپراطور روم، سابینوس را در حالیکه اپونین اشک میریخت بشکنجه بکشت. این زن شهید عشق زناشوئی، نخواست پس از مرگ شوی زنده ماند و عاقبت بجهت دشنام و توهین به امپراطور کشته شد. (1749- 1778 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(اَ زَ نَ)
زهیر بن حارث بن عوف. بعضی او را صحابی شمرده اند و اوست که بر ولید بن عقبه شهادت داد. صحابه کسانی بودند که در روزگار سختی و هجرت، شانه به شانه پیامبر اسلام (ص) ایستادند و از او حمایت کردند. هر فردی که پیامبر را دیده و به او ایمان آورده، در زمره ی صحابه قرار می گیرد. واژه ی «صحابی» در منابع اهل سنت و تشیع بسیار مورد بحث و پژوهش قرار گرفته است.
لغت نامه دهخدا
(اَ زَ)
عقعق. (المزهر). عکّه. زاغچه. کلاژه. کشگرک. غلبه. شمشیردنبه. (ادیب نطنزی). کندش. زاغی.
لغت نامه دهخدا
(اَ زَ)
سعید بن اوس بن ثابت بصری انصاری خزرجی نحوی لغوی. مولد و منشاء و مدفن او بصره و از تابعین است و به ابوزید نحوی مشهور است و ابن الندیم از ابوالعباس المبرد آرد که ابوزید درنحو اعلم از اصمعی و ابوعبیده بود لیکن بپایۀ خلیل و سیبویه نرسید و یونس مرتاب او (کذا) در لغت و داناتر از وی بنحو بود. و بروزگار مهدی آن گاه که همه علماء و حکماء از اصقاع مسلمانی روی به دارالخلافه آوردند ابوزید نیز به بغداد شد. و در وفیات ابن خلکان آمده است که ابوزید زندگانی طویل یافت و سالهای عمراو نزدیک بصد رسید و به سال 215 هجری قمری در بصره درگذشت و بعضی وفات او را سنۀ 216 گفته اند. یاقوت در معجم البلدان گوید سعید از مردم بصره و نحوی لغوی و امام ادیب است و جنبۀ لغت و غریب و نوادر او بر سایردانشهای وی رجحان دارد و بدین دو علم منفرد است، اواز ابوعمرو بن العلا و از وی ابوعبید قاسم بن سلام و عمرو بن عبید و ابوالعیناء و ابوحاتم السّجستانی و عمر بن شبّه و رؤبه بن العجاج و جز آنان علم فراگرفته اند، و حدیث را از ابن عون و جماعتی دیگر روایت کند و درنقل ثقه و مثبت است و خلف بزار از او روایت آرد و او را به قول به قدر متهم می داشتند لکن ابوحاتم از اودفاع کند و گوید: او صدوق است و نیز حسین بن حسن رازی از ابن معین روایت کند که او گفت انّه صدوق و جزره و جز او سعید بن اوس را توثیق کنند و ابن حیّان او را تضعیف کند چه او در سند حدیث ’اسفروا بالفجر’ غلط کرده است. و ابوداود در سنن و ترمذی در جامع خویش از وی روایت آرند و سفیان ثوری گفت ابن مناذر مرا گفت یاران ترا صفت کنم گفتم نیک آمد گفت امّا اصمعی احفظ ناس باشد و ابوعبیده اجمع آنان و ابوزید انصاری اوثق همه است. و صالح بن محمد گفت ابوزید نحوی ثقه است. وروایت شده است که از ابوعبید و اصمعی از حال ابوزید پرسیدند، آن دو گفتند هرچه خواهی از عفاف و تقوی و مسلمانی. و سیبویه هرجا سمعت الثقه گوید از ابوزید کنایت کند و مبرّد گفت ابوزید عالم بنحو بود نه در رتبۀ خلیل و سیبویه و در مرتبۀ یونس بود در علم (کذا) و لغات و یونس اعلم بود از ابوزید در نحو و ابوزید اعلم از اصمعی و ابوعبیده است در نحو و ابوعثمان مازنی گوید نزد ابوزید بودیم و اصمعی درآمد و خم شد و سر وی بوسه داد و بنشست و گفت این مرد از بیست سال باز عالم و معلم ماست. ابوزید در سال 215 به روزگار مأمون درگذشت و عمر او بیش از نود سال بود. از جملۀ کتب اوست: کتاب ایمان عثمان. کتاب حیله و محاله.کتاب الهوش والنوش (شاید: بوش) . کتاب مشابه. کتاب لمعدی (کذا) . کتاب الابل و الشاه. کتاب الأبیات. کتاب المطر. کتاب خلق الأنسان. کتاب القرائن. کتاب النبات و الشجر. کتاب اللغات. کتاب قراءه ابی عمرو. کتاب النوادر. کتاب الجمع والتثنیه. کتاب تحقیق الهمز. کتاب اللبن. کتاب بیوتات العرب.کتاب الواحد. کتاب التّمر. کتاب المیاه. کتاب المقتضب.کتاب الوحوش. کتاب الفرق. کتاب فعلت و افعلت. کتاب نعت الغنم. کتاب نعت المشافهات. کتاب غریب الأسماء. کتاب الهمز. کتاب المصادر. کتاب الجلسه. کتاب نابه و نبیه. کتاب المنطق. و رجوع به سعید... شود. فهرست کتب ابوزید تا این جا از ابن الندیم نقل شده است. و حاجی خلیفه کتاب القوس و الترس و در معجم الأدباء یاقوت کتاب الجود و البخل و کتاب الأمثال. کتاب الحلبه. کتاب التضارب. کتاب التّثلیث. کتاب الغرائز. کتاب اللامات و کتاب المکتوم را مزید کرده است
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
دبوسی. عبدالله بن عمر بن عیسی دبوسی سمرقندی، فقیه حنفی. او از مردم دبوس، شهرکی میان بخارا و سمرقند است. موجد و مخترع علم خلاف است و او راست کتاب التّعلیقه در همین علم. و منصور بن محمد سمعانی را کتابی بر ردّ ابوزید است به نام الاصطلام. وفات او430 هجری قمری به بخارابود. رجوع به خلاف، و رجوع به عبدالله بن عمر... شود
عمرو بن اخطب انصاری. صحابی است. و برخی برآنند که جامع قرآن او بود و وی عمری طویل یافته است. رجوع به ابوزید انصاری شود
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
ثرید. ترید. (السامی فی الاسامی) (مهذب الاسماء). اشکنه.
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
عقیلی لقیطبن عامر یا لقیط بن صبره بن المنتفق. یکی از صحابۀ کرام است
لغت نامه دهخدا
(اَ)
اوجین. اوژین. حلقه ای که بر سر تک بند آدمی و تنگ اسب میدوزند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی است جزء دهستان شراء پایین بخش وفس شهرستان اراک. دارای 465 تن سکنه. آب آن از رود خانه شراء و محصول آن غلات و چغندرقند و یونجه. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابوین
تصویر ابوین
پدر و مادر رودزایان تثنیه اب والدین پدر و مادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخوین
تصویر اخوین
دو برادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امویین
تصویر امویین
جمع اموی بنی امیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امروزین
تصویر امروزین
منسوب به امروز امروزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقوزون
تصویر اقوزون
یونانی تازی شده بنه بنگ از گیاهان بنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصولین
تصویر اصولین
اصول دین و اصول فقه، اصول کلام و اصول فقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژئودزین
تصویر ژئودزین
فرانسوی زمین پیما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابوزید
تصویر ابوزید
مردی چیره درشترنگ به زبانزد استاد شترنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داروزین
تصویر داروزین
((وِ زِ))
نرده ای که جلو اتاق یا ایوان درست کنند، تکیه گاه، طارمی، دارافزین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ائوسین
تصویر ائوسین
که پدید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ائوزئیک
تصویر ائوزئیک
نخست زیوی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از امروزین
تصویر امروزین
معاصر، مدرن
فرهنگ واژه فارسی سره
روستایی در شرق گرگان و متصل به آن
فرهنگ گویش مازندرانی