جدول جو
جدول جو

معنی ائتتاب - جستجوی لغت در جدول جو

ائتتاب(اِ)
رجوع به ایتتاب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ پَ)
خب ّ. نوعی دویدن اسب.
لغت نامه دهخدا
(اِ تی)
رجوع به ایتشاب شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
رجوع به ایتیاب شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بر پشت شتر قتب نهادن. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد از صحاح)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
نوشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). از بهر خویش نوشتن. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 18). کتابت. (المصادر زوزنی) ، فراخ شانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پهن کتف. (تاج المصادر بیهقی). مردی پهن شانه و دردمند. (مهذب الاسماء) ، اسب که به سر شانۀ او پهنایی و گشادگی باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
از ’ات ب’، ائتتاب. پوشیدن اتب را. (از منتهی الارب). رجوع به ائتتاب و اتب شود، بالیدن و دراز شدن گیاه، جنبیدن آنچه در شکم بود، ترش گردیدن شیر: ائتخ اللبن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِحْ)
جامه پوشیدن. (منتهی الارب) ، بر سینه زدن زنان در نوحه. (منتهی الارب). بر سینه زدن نوحه گران. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(هَِ دُ)
برگردیدن از کاری بسوی غیر آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برگردیدن از کاری بسوی غیر آن کار. (آنندراج). از کاری که شروع کرده بکاردیگر برگردیدن. (از اقرب الموارد) ، فروگرفتن مهمان میزبان را، فروگرفتن کارکسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فروگرفتن. (یادداشت بخط مؤلف) ، ارادۀ چیزی کردن، پیش آمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نزدیک کسی آمدن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) ، رسانیدن و درگرفتن. (آنندراج) ، غم و اندوه و جز آن فراگرفتن کسی را. (از متن اللغه) ، کاری رسیدن. (تاج المصادر بیهقی). بکاری رسیدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از احتجاب
تصویر احتجاب
در پرده شدن، درحجاب شدن، در پرده رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
سازواری، پیوشتگی یگانستن بهم پیوستن با هم پیوستن با هم شدن، الفت یافتن موء انست یافتن، الفت موء انست پیوستگی. الفت یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
جنبیدن زه در زهدان، ترش گشتن شیر، گوالیدن گیاه، شوریدگی در هم و بر همی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ائتلاق
تصویر ائتلاق
سپید نمایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ائتمار
تصویر ائتمار
سر خود کار کردن، رایزنی، فرمان دادن، فرمان بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ائتمام
تصویر ائتمام
پیروی کردن آهنگیدن
فرهنگ لغت هوشیار
به زنهار گرفتن، استوانی (اعتماد کردن)، پیش پرداخت استوار داشتن امین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ائتناف
تصویر ائتناف
از سر گرفتن باز آغازیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ائتواء
تصویر ائتواء
فرود آمدن جای گرفتن، نرم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتطاب
تصویر احتطاب
هیمه بندی هیزم شکنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتراب
تصویر احتراب
ستیزیدن نبردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتساب
تصویر احتساب
شمار کردن وآزمودن
فرهنگ لغت هوشیار
به راه دشوار رفتن، به کاری دیگر پرداختن، از بدی به نیکی بازگشتن، میانه روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتلاب
تصویر احتلاب
شیردوشی شیر دوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتذاب
تصویر اجتذاب
بسوی خود کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
کشیدن چیزی را از جایی به جایی بردن کشیدن کشیدن از جایی بجای دیگر چیزی از جایی بجایی بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتناب
تصویر اجتناب
احتراز، پرهیز، دوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتیاب
تصویر اجتیاب
جامه پوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التتاب
تصویر التتاب
پیوسته پوشیدن جامه را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتتاب
تصویر اکتتاب
نوشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ائتکال
تصویر ائتکال
خشمیدن، برانگیخته شدن، سودگی، تابناکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتساب
تصویر احتساب
بشمار آوردن، شمردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجتناب
تصویر اجتناب
دوری، پرهیز، گریز، پرهیز کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ائتمام
تصویر ائتمام
آهنگیدن، پیروی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ائتلاف
تصویر ائتلاف
همایه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ائتکال
تصویر ائتکال
برانگیختن، تابناکی، خشمیدن
فرهنگ واژه فارسی سره