جدول جو
جدول جو

معنی آییه - جستجوی لغت در جدول جو

آییه
نوعی قرقاول
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آسیه
تصویر آسیه
(دخترانه)
زن اندوهگین، ستون، نام همسر فرعون که موسی (ع) را از نیل گرفت و پنهانی از فرعون از او مراقبت کرد، نام کوهی در استان فارس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آریه
تصویر آریه
(پسرانه)
نام سپهدار ایرانی طرفدار کورش صغیر پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آتیه
تصویر آتیه
(دخترانه)
آینده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آیین
تصویر آیین
(دخترانه و پسرانه)
دین، مذهب، عادت، رسم، روش، طریقت، آذین، زینت، آرایش، نام روستایی در استان فارس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آییژ
تصویر آییژ
(دخترانه)
شراره، شراره آتش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آیید
تصویر آیید
(دخترانه)
شراره، آتش، اخگر، کنایه از شخص پر جنب و جوش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آیین
تصویر آیین
طریق، روش، برای مثال چنین است آیین گردنده دهر / گهی نوش بار آورد، گاه زهر (فردوسی - ۸/۵۱) رسم و عادت، سنت، برای مثال نباید به رسم بد آیین نهاد / که گویند لعنت بر آن کاین نهاد (سعدی۱ - ۷۱)
نظم و قاعده، کیش، مذهب، زیب، زینت، آرایش
آیین جمشید: در موسیقی یکی از سی لحن باربد
آیین دادرسی: در علم حقوق مجموعۀ قوانین و مقرراتی که برای رسیدگی به دعاوی حقوقی و کیفری باید از طرف دادگاه ها و اصحاب دعوی رعایت شود، اصول محاکمات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آییژ
تصویر آییژ
شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، آتش پاره، لخچه، ابیز، بلک، ایژک، ضرمه، سینجر، جمر، جذوه، جرقّه، خدره، لخشه، جمره، آلاوه، اخگر، ژابیژ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آینه
تصویر آینه
آیینه، سجنجل، مرآت، قطعۀ شیشه که در پشت آن قلع و جیوه مالیده باشند، نور را منعکس می کند و انسان چهرۀ خود را در آن می بیند، به اندازه ها و شکل های مختلف ساخته می شود
کنایه از هر چیز روشن و پاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آنیه
تصویر آنیه
اناها، ظروف، آوندها، جمع واژۀ انا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتیه
تصویر آتیه
مؤنث واژۀ آتی، آینده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آیسه
تصویر آیسه
زنی که حیض نبیند
فرهنگ لغت هوشیار
آیینه یا آینه آسمان. آیینه آسمان . یا آینه بخت. آیینه بخت یا آینه پیل. آیینه پیل. آیینه پیل یا آینه چرخ. آیینه چرخ یا آینه چینی. آیینه چینی یا آینه خاوری. آیینه خاوری یا آینه دق. آیینه دق یا آینه رومی. آیینه رومی یا آینه زانو. آیینه زانو یا آینه سوزان. آیینه سوزان یاآینه گردان. آیینه ه گردان یا آینه گیتی نما (ی)، جام شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آییژ
تصویر آییژ
شراره شرر آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آییژه
تصویر آییژه
شراره شرر آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیین
تصویر آیین
رسم و عادات، دستور، روش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیینه
تصویر آیینه
قطعه شیشه ای که پشت آن جیوه مالند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسیه
تصویر آسیه
زن اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتیه
تصویر آتیه
آینده مونث آتی آینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخیه
تصویر آخیه
ستور بند میخ پیچ میخ آخور آبرو، زینهار، پیمان ستوربند میخ آخور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آصیه
تصویر آصیه
آشام خرما، میخ چادر، گزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنیه
تصویر آنیه
جمع انا، آوندان آبدان ها، جمع انا ظرفها ظروف آبدانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آذیه
تصویر آذیه
موج دریا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنیه
تصویر آنیه
جمع اناء، ظرف ها، آبدان ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آیینه
تصویر آیینه
((یِ نِ))
تکه شیشه ای که با جیوه پشت آن را پوشش می دهند تا بتوان صورت هر چیزی را به واسطه نور در آن منعکس کرد، مجازاً هر چیز صاف و براق، دل عارف
آیینه عیب شکستن: ترک عیب جویی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آیینه
تصویر آیینه
آینه، قاپ یا تاسی که نتوان حکم کرد که به چه شکلی نشسته است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آیین
تصویر آیین
رسم، عادت، معمول، متداول، مرسوم، سنت، شیوه، روش، کردار، قاعده، قانون، سامان، اسباب، زیب، زینت.8- فر، شکوه، مذهب، کیش، تشریفات، طبیعت، نهاد، فطرت، شهرآرای، جشن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آییژ
تصویر آییژ
شراره، شرر آتش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آیسه
تصویر آیسه
((یِ س ِ))
زنی که حیض نبیند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آتیه
تصویر آتیه
((یِّ))
مؤنث آتی، آینده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آتیه
تصویر آتیه
آینده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آسیه
تصویر آسیه
استوار ساخت، اندوه گسار، ستون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آصیه
تصویر آصیه
آشام خرما، گزند، میخ چادر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آیین
تصویر آیین
سنت، شریعت، مذهب، رسم
فرهنگ واژه فارسی سره