آغوش، بغل: امیر اورا بخویشتن خواند و در آگوش گرفت، (تاریخ بیهقی)، گاه بادش گرفته بر گردن گاه گردش کشیده در آگوش، مسعودسعد، یک قطره از آن شراب مشکین آورد دو عالمم درآگوش، عطار، - آگوش آگوش، بغل بغل: در مجلس ما گلی و خاری باشد آگوش آگوش مرغزاری باشد سرتاسر اگر پلاس و کرباس بود این اکسون است کلاه واری باشد، جلال الدین فضل اﷲ خواری، - یک آگوش، یک بغل، یک آغوش، ، نامی از نامهای پرستاران ترک، رجوع به آغوش شود
آغوش، بغل: امیر اورا بخویشتن خواند و در آگوش گرفت، (تاریخ بیهقی)، گاه بادش گرفته بر گردن گاه گردش کشیده در آگوش، مسعودسعد، یک قطره از آن شراب مشکین آورد دو عالمم درآگوش، عطار، - آگوش آگوش، بغل بغل: در مجلس ما گلی و خاری باشد آگوش آگوش مرغزاری باشد سرتاسر اگر پلاس و کرباس بود این اکسون است کلاه واری باشد، جلال الدین فضل اﷲ خواری، - یک آگوش، یک بغل، یک آغوش، ، نامی از نامهای پرستاران ترک، رجوع به آغوش شود
بغل، بر، سینه غلام، برای مثال مگر نیک بختت فراموش شد / چو دستت در آغوش «آغوش» شد (سعدی۱ - ۱۷۵)، کنایه از بنده، برای مثال ای خواجۀ ارسلان و آغوش / فرمانده خود مکن فراموش (سعدی - ۱۶۰) در آغوش گرفتن: کسی را در بغل گرفتن و دو دست را دایره وار دور تنۀ او فراهم آوردن و او را به سینه چسباندن، به آغوش کشیدن
بغل، بر، سینه غلام، برای مِثال مگر نیک بختت فراموش شد / چو دستت در آغوش «آغوش» شد (سعدی۱ - ۱۷۵)، کنایه از بنده، برای مِثال ای خواجۀ ارسلان و آغوش / فرماندهِ خود مکن فراموش (سعدی - ۱۶۰) در آغوش گرفتن: کسی را در بغل گرفتن و دو دست را دایره وار دور تنۀ او فراهم آوردن و او را به سینه چسباندن، به آغوش کشیدن
راش، درختی جنگلی با ساقه قطور، برگ های ضخیم و گل های خوشه ای که چوب آن در صنعت کاربرد دارد، قزل آغاجغ، الش، قزل گز، الاش، قزل آغاج، مرس، چهلر، راج، چلر، آلش، آلاش
راش، درختی جنگلی با ساقه قطور، برگ های ضخیم و گل های خوشه ای که چوب آن در صنعت کاربرد دارد، قِزِل آغاجِغ، اَلَش، قِزِل گَز، اَلاش، قِزِل آغاج، مِرس، چِهلَر، راج، چِلَر، آلَش، آلاش