معنی آگاهیده - جستجوی لغت در جدول جو
آگاهیده
آگاه شده، باخبر شده
ادامه...
آگاه شده، باخبر شده
تصویر آگاهیده
فرهنگ فارسی عمید
آگاهیده
(دَ / دِ)
آگاه شده. باخبرگشته. آگهیده
ادامه...
آگاه شده. باخبرگشته. آگهیده
لغت نامه دهخدا
آگاهیده
آگاه شدن، با خبرگشته
ادامه...
آگاه شدن، با خبرگشته
تصویر آگاهیده
فرهنگ لغت هوشیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر آهازیده
آهازیده
آهازیدِه
بیرون کشیده شده، قد کشیده، آهنجیده، آهخته، آخته، آهیخته، برهیخته، فراهیخته، برکشیده
ادامه...
بیرون کشیده شده، قد کشیده، آهَنجیدِه، آهِختِه، آختِه، آهیختِه، بَرهیختِه، فَراهیختِه، بَرکِشیدِه
فرهنگ فارسی عمید
تصویر آگیشیده
آگیشیده
آویخته، آویزان شده، پیچیده
ادامه...
آویخته، آویزان شده، پیچیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر آماهیدن
آماهیدن
آماهیدَن
آماسیدن، باد کردن عضوی از بدن، ورم کردن، آماس کردن
ادامه...
آماسیدن، باد کردن عضوی از بدن، ورم کردن، آماس کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر آگاهانه
آگاهانه
از روی آگاهی مانند آگاهان، دانسته
ادامه...
از روی آگاهی مانند آگاهان، دانسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویر آگاهیدن
آگاهیدن
آگاهیدَن
آگاه شدن، باخبر شدن، خبر یافتن
ادامه...
آگاه شدن، باخبر شدن، خبر یافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر آگاه دل
آگاه دل
دل آگاه، صاحبدل، هوشیار
ادامه...
دل آگاه، صاحبدل، هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویر سگالیده
سگالیده
اندیشیده، چاره جویی شده
ادامه...
اندیشیده، چاره جویی شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر آغالیده
آغالیده
برانگیخته شده، تند و تیزشده
ادامه...
برانگیخته شده، تند و تیزشده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر آماسیده
آماسیده
ورم کرده، بادکرده، پف کرده
ادامه...
ورم کرده، بادکرده، پف کرده
فرهنگ فارسی عمید
آگهیده
(گَ دَ / دِ)
آگاهیده. باخبرشده
ادامه...
آگاهیده. باخبرشده
لغت نامه دهخدا
آماهیده
(دَ/ دِ)
آماسیده. رجوع به آماهیدن شود
ادامه...
آماسیده. رجوع به آماهیدن شود
لغت نامه دهخدا
آگاهیدن
(کُ مَ طَ لَ دَ)
خبر یافتن. آگاه شدن. مطلع، باخبر گشتن. آگهیدن:
بیاگاهد اکنون چو من رزم جوی
شوم با سواران به نزدیک اوی.
فردوسی
ادامه...
خبر یافتن. آگاه شدن. مطلع، باخبر گشتن. آگهیدن:
بیاگاهد اکنون چو من رزم جوی
شوم با سواران به نزدیک اوی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویر آغاریده
آغاریده
خیسیده، خیسانیده
ادامه...
خیسیده، خیسانیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پناهیده
پناهیده
پناه گرفته التجا یافته ملتجی شده
ادامه...
پناه گرفته التجا یافته ملتجی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آهازیده
آهازیده
آهخته آهیخته آخته کشیده
ادامه...
آهخته آهیخته آخته کشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آشامیده
آشامیده
نوشیده
ادامه...
نوشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آرامیده
آرامیده
آرام گرفته استراحت کرده آرمیده
ادامه...
آرام گرفته استراحت کرده آرمیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آغازیده
آغازیده
آغاز کرده ابتدا کرده
ادامه...
آغاز کرده ابتدا کرده
فرهنگ لغت هوشیار
آغالیده
انگیخته تحریک شده، آشفته کرده پریشان ساخته، برشورانیده برانگیخته بفتنه و فساد و جنگ و ستیز
ادامه...
انگیخته تحریک شده، آشفته کرده پریشان ساخته، برشورانیده برانگیخته بفتنه و فساد و جنگ و ستیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آگاه دل
آگاه دل
دل آگاه، صاحبدل
ادامه...
دل آگاه، صاحبدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آماهیدن
آماهیدن
باد کردن ورم کردن تورم
ادامه...
باد کردن ورم کردن تورم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آگاهانده
آگاهانده
خبر کرده اعلام کرده آگاه کرده
ادامه...
خبر کرده اعلام کرده آگاه کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آگاهانیده
آگاهانیده
خبر داده شده
ادامه...
خبر داده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آگهانیده
آگهانیده
خبر کرده اعلام کرده آگاه کرده
ادامه...
خبر کرده اعلام کرده آگاه کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آگیشیده
آگیشیده
آویخته آویزان شده پیچیده
ادامه...
آویخته آویزان شده پیچیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آگهیده
آگهیده
آگاه شدن با خبر گشته
ادامه...
آگاه شدن با خبر گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آماهیده
آماهیده
متورم ورم کرده باد کرده آماهیده
ادامه...
متورم ورم کرده باد کرده آماهیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آگاهیدن
آگاهیدن
خبر یافتن، آگاه شدن
ادامه...
خبر یافتن، آگاه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آماسیده
آماسیده
متورم ورم کرده باد کرده آماهیده
ادامه...
متورم ورم کرده باد کرده آماهیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پگاهیدن
پگاهیدن
ابتلاج
ادامه...
ابتلاج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر آگاهانه
آگاهانه
عمداً
ادامه...
عمداً
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر آماسیده
آماسیده
متورم
ادامه...
متورم
فرهنگ واژه فارسی سره