جدول جو
جدول جو

معنی آژیخ - جستجوی لغت در جدول جو

آژیخ
در بعض فرهنگها به این کلمه معنی رمص یعنی آب خشک و سطبر شدۀ کنج چشم داده اند که امروز قی و در گیلان کند گویند، و بیت ذیل را شاهد آورده اند:
همواره پرآژیخ است آن چشم فژاگن
گوئی که دو بوم آنجا بر، خانه گرفته ست،
عمارۀ مروزی،
لکن ظاهراً چنین کلمه ای در فارسی نباشد و از غلط خواندن بیت عماره ساخته شده است، شعر عماره در فرهنگ اسدی خطی کهنی ’همواره پر از پیخ است ... ’ ضبط شده و برای پیخ مثال آمده است و حق نیز همانست، چه پیخال نیز به همین معنی یا منسوب به پیخ در لغت فارسی هست، و در بعض فرهنگهای نو برای آژیخ بیتی از طیان نیز بتأیید شاهد میگذرانند که ظاهراً مصنوع و مجعول است، و پیخ و پیخال به معنی مطلق چرک و شوخ و فضول است نه رمص
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آژخ
تصویر آژخ
گل مژه
زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد، سگیل، وردان، واروک، واژو، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، ژخ، ثؤلول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آژیر
تصویر آژیر
صدایی خاص و ممتد برای باخبر کردن دیگران از حادثه، دستگاهی که صدا را برای هشدار و تخدیر ایجاد می کند، باهوش، هوشمند، هوشیار، زیرک، محتاط، مراقب، برای مثال سپه را بیارای و آژیر باش / شب و روز با ترکش و تیر باش (فردوسی - ۴/۲۳۶)
فرهنگ فارسی عمید
پیخال:
همواره بر آپیخ است آن چشم فژا کند
گویی که دو بوم آنجا بر خانه گرفته ست،
عمارۀ مروزی
لغت نامه دهخدا
تصویری از آژیر
تصویر آژیر
هوشمندوزیرک
فرهنگ لغت هوشیار
برآمدگی کوچک گوشتین برنگ پوست و سفت و سخت و غیرحساس که بر دستها و پاها و روی و اعضاافتد زگیل بالو واژو ثوء لول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آژیر
تصویر آژیر
((ژَ))
زیرک، محتاط، قوی، توانا، برحذر کننده، پرهیزگار، غلبه، فریاد، اعلام خطر، آماده، مهیا، قوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آژخ
تصویر آژخ
((ژَ))
آزخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آژیر
تصویر آژیر
آلارم
فرهنگ واژه فارسی سره
اعلام خطر، بانگ، زنگ خطر، هشدار، آگاه، دانا، پرتوان، زورمند، قوی، محتاط، محترز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آزخ، زگیل
فرهنگ واژه مترادف متضاد