جدول جو
جدول جو

معنی آویزی - جستجوی لغت در جدول جو

آویزی
از انواع گوشواره
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آویزش
تصویر آویزش
پیوستگی، بستگی، آویختگی، آویخته بودن، درآویختگی در جنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آویزه
تصویر آویزه
چیزی که به چیز دیگر آویخته شده، آویخته، گوشواره، گردن بند، گوشواره، در علم زیست شناسی آپاندیس
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
منسوب به مویز. آنچه به مویز نسبت و تعلق دارد. از مویز. (از یادداشت مؤلف) ، شراب که از مویز سازندش. (از یادداشت مؤلف) : شراب مویزی آنچه از او صافی باشد مانند شراب ممزوج باشد. (نوروزنامه). و رجوع به مویز شود
لغت نامه دهخدا
(حُ وَ)
منسوب است به حویزه. (الانساب). رجوع به حویزه شود
لغت نامه دهخدا
(زِ)
جنگ:
بدانست کو را ز شاه بلند
ز رزم و ز آویزش آید گزند.
فردوسی.
سخن گفتن اکنون نیاید بکار
گه جنگ و آویزش و کارزار.
فردوسی.
بر این گونه تا خورز گنبد بگشت
وز اندازه آویزش اندرگذشت.
فردوسی.
بدان گیتی ارچندشان برگ نیست
همان به که آویزش و مرگ نیست.
فردوسی.
دو پایش فروشد بیک چاه سار
نبد جای آویزش و کارزار.
فردوسی.
چو خورشید بر چرخ گردان بگشت
از اندازه آویزش اندرگذشت.
فردوسی.
هر دو لشکر بجنگ مشغول شدند و آویزشی بود که خوارزمشاه گفت در مدت عمر چنین یاد ندارد. (تاریخ بیهقی)، علقه. علاقه. تعلق. پیوستگی. بستگی:
قدم را با حدوث آویزشی نیست
و گر آویزش است آمیزشی نیست.
عطار.
، در بیت ذیل محتمل است کلمه آویختن، بر دار کردن، یا مؤاخذه و بازپرس کردن یا سزا دادن باشد:
ز کارآگهان موبدی نیک خواه
چنان بد که برداشت روزی بشاه (انوشیروان)
که گاهی گنه بگذرانی همی
به بد، نام آنکس نخوانی همی
هم آن را دگرباره آویزش است
گنهکاراگرچند با پوزش است...
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(دَبْ بَ / بِ)
گوشوار. گوشواره. قرطه:
ای از تو مرا گوش پر و دیده تهی
خوش آنکه ز گوش پای در دیده نهی
تو مردم دیده ای نه آویزۀ گوش
از گوش بدیده آ که در دیده بهی.
کمال اسماعیل.
نخشبیهای وی از گوهر پاک
کرد یاقوت تر آویزۀ تاک.
جامی.
در نظم من در سراسر جهان
شد آویزۀ گوش شاهنشهان.
هاتفی.
و بیشتر این کلمه به معنی الماس و دیگر گوهرهای ثمین است که بحلقۀ گوشواره آویزند یا در نگین دان آن نشانند.
- آویزۀ گوش کردن گفته ای را، آن را فراموش نکردن. از آن پند و عبرت گرفتن. هماره بدان کار کردن
آپاندیس. (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آویزه
تصویر آویزه
گوشواره، گوشوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آویزش
تصویر آویزش
عمل آویختن، علقه علاقه تعلق پیوستگی، جنگ نبرد مبارزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مویزی
تصویر مویزی
منسوب به مویز، نوعی شراب که از مویز (زبیب) گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آویزه
تصویر آویزه
((زِ))
گوشواره، آپاندیس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آویزش
تصویر آویزش
((شُ دَ))
آویختن، تعلق، پیوستگی، جنگ، نبرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آویزه
تصویر آویزه
آپاندیس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
صوتيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
Vocal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
vocal
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
vocale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
вокальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
vokal
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
голосний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
wokalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
آوائی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
গায়ক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
sauti
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
음성의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
vocal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
音声の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
קוֹלוֹי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
स्वरयुक्त
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
vokal
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
เสียง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
vocaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
声音的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آوازی
تصویر آوازی
vocal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی