جدول جو
جدول جو

معنی آهک - جستجوی لغت در جدول جو

آهک
جسمی جامد و سفید و جذب کنندۀ رطوبت که از پختن سنگ آهک در کوره های مخصوص در حرارت ۱۰۰۰ درجۀ سانتی گراد به دست می آید. در کارهای ساختمانی، صابون پزی، قندسازی، دباغی و ساختن پتاس و سود به کار می رود، اکسیدکلسیم
فرهنگ فارسی عمید
آهک
(هََ)
پخته و ریزیده شدۀ سنگی مخصوص که برای محکم کردن بنا در ملاط و شفته و ساروج آمیزند. کلس. اژه. نوره. جبصین. صاروج. اهک:
فرمان کن تا آهک و زرنیخ بسایند
بر روت براندای و برون آر همه رت.
لبیبی.
سنگ البرزرا کند آهک
آتش آب پرور تیغش.
خاقانی.
زمین از ملاقات طوفان تیغش همان خاصیت یافت کز آب آهک. (از تاج المآثر).
بدست آهک تفته کردن خمیر
به از دست بر سینه پیش امیر.
سعدی.
، نوره. واجبی. آهک نوره. حنازرد. جمش.
- آهک بادامچه، آهک از جنس خوب از سنگهای کوچک.
- آهک زنده، که تیزی و قوت آن نشده باشد. مکلس.
- آهک کردن، سخت متلاشی و ازهم ریزیده کردن: بعض مارها چون بگزند مرد را آهک کنند.
- آهک کشته، مقابل مکلس و آهک زنده. آهکی که قوّت و حدّت آن بمرور زمان یا مجاورت نم و رطوبت بشده است.
- سنگ آهک، قرمد.
- مثل آهک، سخت متلاشی. سخت ازهم ریزیده
لغت نامه دهخدا
آهک
جسمی است سفید جذب کننده رطوبت و آن از پخته شدن سنگ مخصوصی که آنرا سنگ آهک نامند در حرارت 950 درجه بدست آید. چون روی آن آب بریزند از هم پاشیده شود و حرارت ایجاد کند. آهک را برای محکم کردن ساختمان با ملاط و شفته و ساروج مخلوط کنند اکسید کلسیوم، نوره واجبی تنویر. یاآهک بادآنچه آهک خوب از سنگهای کوچک. یا آهک چارو. یا آهک رنده. آهکی که تیزی و قوت آن باقی باشد مکلس مقابل آهک کشته آهک مخلوط بخاکستر و لوئی که بدان حوض و خزانه حمام و مانند آنرا اندایند آهک چارو سارو. یا آهک کشته . آهکی که قوت وحدت آن بمرور زمان یا مجاورت رطوبت از میان رفته باشد یا آهک نوره. نوره واجبی تنویر. یا آهک نوشادر. نوره واجبی. یا مثل آهک. سخت متلاشی سخت از هم پاشیده
فرهنگ لغت هوشیار
آهک
((هَ))
اکسید کلیسم، جسمی است سفید، جذب کننده رطوبت که از پخته شدن سنگ آهک به دست می آید، نوره، واجبی
تصویری از آهک
تصویر آهک
فرهنگ فارسی معین
آهک
اگر کسی بیند که با آهک، موی از تن بسترد، دلیل که اگر مال دارد، به قدر آن موی که بسترده بود، او را مال حاصل گردد و اگر غمگین بود از غم فرج یابد و اگر وام دارد وامش گذارده گردد. حضرت دانیال
آهک کردن در خواب، توانگر را زیادی مال و درویش را گذاردن وام و کارفران را نشان مسلمانی باشد. محمد بن سیرین
آهک در خواب بر سه وجه بود. اول: خبر بد، دوم: سخنهای زشت ناخوش، سوم: کارهای دشوار. و عمارت کردن آهک در تاویل بد بود.
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آهو
تصویر آهو
(دخترانه)
شاهد، معشوق، جانور معروف که نام دیگر آن غزال است، آهو به زیبایی چشم و خرامش در رفتار شهرت دارد، یکی از همسران فتحعلی شاه قاجار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهک
تصویر بهک
(پسرانه)
نام موبد موبدان در زمان شاپور دوم پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آرک
تصویر آرک
در زمینه نورپردازی، آرک (Arc) به تکنیکی یا تجهیزاتی اشاره دارد که برای ایجاد جلوه های نورپردازی خاص استفاده می شود. در اینجا چندین کاربرد و مفهوم مرتبط با آرک در نورپردازی آورده شده است:
1. لامپ های قوس کربنی (Arc Lamps) :
- لامپ های قوس کربنی یکی از اولین منابع نور الکتریکی بودند که با ایجاد یک قوس الکتریکی بین دو الکترود کربنی، نور شدیدی تولید می کردند. این نوع لامپ ها در اوایل قرن بیستم برای نورپردازی صحنه ها، پروژکتورها و نورافکن ها مورد استفاده قرار می گرفتند.
2. قوس نور (Light Arc) :
- در طراحی نورپردازی، قوس نور به ایجاد یک مسیر یا منحنی از نور اشاره دارد که می تواند برای برجسته کردن ویژگی های معماری، ایجاد جلوه های ویژه یا هدایت توجه بیننده به یک نقطه خاص مورد استفاده قرار گیرد.
3. نورپردازی قوس دار (Arched Lighting) :
- این نوع نورپردازی برای ایجاد جلوه های زیبا و هنری در فضاهای داخلی و خارجی استفاده می شود. معمولاً از چراغ های LED یا منابع نور دیگر برای ایجاد قوس ها یا منحنی های نورانی استفاده می شود که می توانند به طراحی و دکوراسیون فضا جلوه خاصی ببخشند.
4. پروژکتورهای قوسی (Arc Projectors) :
- پروژکتورهایی که از فناوری قوسی استفاده می کنند می توانند نور بسیار قوی و متمرکزی تولید کنند که برای روشن کردن صحنه های بزرگ یا برجسته کردن ویژگی های خاص در فضاهای بزرگ استفاده می شوند.
این تکنیک ها و تجهیزات در ترکیب با دیگر روش های نورپردازی می توانند به خلق فضاهای زیبا و دلنشین کمک کنند و تجربه بصری خاصی را برای بینندگان ایجاد نمایند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از بهک
تصویر بهک
بهق، نوعی لکه که بر روی پوست بدن پیدا می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آبک
تصویر آبک
آب اندک
جیوه، عنصری نقره ای رنگ که در حرارت متعارفی مایع می شود و در ۴۰ درجه زیر صفر منجمد می گردد، در ساختن بارومتر و برای جیوه دادن آیینه به کار می رود، از مادۀ معدنی سرخ رنگی به نام شنجرف به دست می آید، هرگاه شنجرف را حرارت بدهند جیوه به صورت بخار از آن خارج می شود و آن را در ظرف های مخصوص سرد می کنند و بعد جمع آوری می کنند، گاهی هم به حالت خالص در طبیعت پیدا می شود، مرکور، زیبق، سیماب، ژیوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آدک
تصویر آدک
جزیره، قطعه زمینی در وسط دریا که از هر طرف، آب آن را احاطه کرده باشد، گنگ، جز، اداک، آداک، آبخست، آبخوست، آبخو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهو
تصویر آهو
پستاندار و نشخوار کننده از راستۀ شکافته سم ها، با دست و پای دراز و باریک و چشمان زیبا که در دویدن معروف است، برای مثال دیدی آن جانور که زاید مشک / نامش آهو و او همه هنر است (خاقانی - ۶۸) یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان / وآن سهی سرو خرامان به چمن بازرسان (حافظ - ۷۷۲)

عیب، نقص، برای مثال بی آهو کسی نیست اندر جهان / تن وجان چو بپساود اندر نهان (فردوسی - ۷/۲۰۹)، جز آن کس ندانم نکوگوی من / که روشن کند بر من آهوی من (سعدی۱ - ۱۳۳)گناه، خبط، خطا، تقصیر
آهوی مشک (تاتار، تتر، ختا، ختن، خرخیز): آهویی کوچک با موهای زبر و قهوه ای و دو دندان دراز به طول چند سانتی متر که بیشتر در کوه های هیمالیا یافت می شود و از ناف آن ماده خوش بو و سیاه رنگی به نام مشک به دست می آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آنک
تصویر آنک
کلمۀ اشاره برای دور
آبله، تاول
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
منسوب به آهک. از آهک. کلسی، آهک فروش، کلسی. (فرهنگستان).
- نمد آهکی، قسمی نمد از جنس پست
لغت نامه دهخدا
تصویری از زهک
تصویر زهک
کوفتن، خاک برخیزاندن باد شیر زنان یا جانوران نو زاییده آغوز فله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهک
تصویر تهک
خالی تهی، برهنه عریان
فرهنگ لغت هوشیار
بوی بد بوی گند بوی خوی (عرق) بوی گوشت مانده بوی ماهی رنگ آهن، بوی مشک بد بوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهک
تصویر دهک
آس کردن، شکستن، نزدیکی با زن، جمع دهوک، شکننده ها آس کننده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهک
تصویر مهک
ساییدن، نرم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهک
تصویر رهک
کار نیک، سخت سودن، سخت گادن، ماندگاری
فرهنگ لغت هوشیار
گوهری که بندرت خالص وغالباً مخلوط با سایر اجسام یافته میشود وآن بیش از همه فلزات محتاج الیه آدمی ودر تمام صنایع بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهر
تصویر آهر
آهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهل
تصویر آهل
مردی که زن وفرزند دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهو
تصویر آهو
غزال، غزاله، حیوانی از تیره نشخوار کنندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهک
تصویر بهک
مرضی است که در آن پوست بدن آدمی سفید شود بهق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنک
تصویر آنک
آبله که در اندام برآید سرب از توپال ها سرب اسرب. آنکه
فرهنگ لغت هوشیار
غربال با سوراخهای تنگ، فرانسوی جلبک از رستنی های آبی سنبل الطیب آله، اشنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبک
تصویر آبک
جیوه، سیماب، آبق، زیبق
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب باهک از آهک کلسی، آهک فروش. یا نمد آهکی. قسمی نمد از جنس پست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبک
تصویر آبک
((بَ))
سیماب، جیوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آنک
تصویر آنک
آبله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آنک
تصویر آنک
((نَ))
کلمه ای است دال بر اشاره به دور اعم از مکان و زمان، مقابل اینک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آهو
تصویر آهو
عیب، نقص، بیماری، مرض، بد، ناپسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آهل
تصویر آهل
جای باش، رام، زن دار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آبک
تصویر آبک
آبق
فرهنگ واژه فارسی سره