جدول جو
جدول جو

معنی آهوسرا - جستجوی لغت در جدول جو

آهوسرا
از دهکده های فخرعمادالدین واقع در استرآباد رستاق
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اهورا
تصویر اهورا
(پسرانه)
صاحب، فرمانروای دان، در فرهنگ ایران باستان، خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آطوسا
تصویر آطوسا
(دخترانه)
آتوسا، نام دختر کورش کبیر، نام همسر داریوش هخامنشی، این نام در تورات به عنوان واستی آمده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آتوسا
تصویر آتوسا
(دخترانه)
قدرت، توانمندی ، دختر کورش پادشاه هخامنشی، همسر داریوش اول
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آدورا
تصویر آدورا
(پسرانه)
مأخوذ از افسانه گیل گمش بابلی، کمک کننده، مددکار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آهوپا
تصویر آهوپا
تندرو، تیزرفتار، آنکه مانند آهو بدود و فرار کند، آهوپای، پاآهو، نوعی گچ بری برجسته در سقف یا دیوار خانه، مقرنس، خانۀ شش گوشه، خانۀ شش ضلعی، برای مثال ای همایون بنای آهوپای / آهویی نانهاده در تو خدای (ابوالفرج رونی - ۱۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهوری
تصویر آهوری
خردل، سس یا چاشنی غلیظ و تندی که با مخلوط کردن دانه های گیاه خردل در آب یا سرکه تهیه می شود،
در علم زیست شناسی گیاهی از تیرۀ چلیپاییان با برگ هایی شبیه برگ ترب، گل های زرد رنگ، دانه های ریز و قهوه ای و طعم تند،
دانه های ساییده شدۀ این گیاه که به عنوان چاشنی استفاده می شود، اسفندان، خردله، سپندان، سپندین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هورا
تصویر هورا
هلهلۀ تحسین و شادی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهوبره
تصویر آهوبره
برۀ آهو، آهوبچه، بچۀ آهو، هوبره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهوخرام
تصویر آهوخرام
آنکه مانند آهو راه برود
فرهنگ فارسی عمید
آهوپای، بنا یا خانه آهوپای، خانه شش پهلو، خانه مسدس، خانه شش ضلعی، خانه مسدس الاضلاع:
ای مبارک بنای آهوپای
آهویی در تو نافریده خدای،
ابوالفرج رونی،
، گچ بریهای برجسته بر آسمانۀ خانه آویخته چون پای آهو، مقرنس، مقرنس کاری، و بهر دو معنی، پاآهو و پاآهوی نیز گویند،
- آهوپای شدن، گریختن، سخت بشتاب دویدن:
زآن بساط ددان آهن خای
کرده با هم دو آتش آهوپای (کذا)،
امیرخسرو دهلوی
لغت نامه دهخدا
(نَ سِ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش سرولایت شهرستان نیشابور، در 12 هزارگزی جنوب غربی چگنۀ بالا، در منطقۀ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 442 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل مردمش زراعت و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
به لغت زند و پازند به معنی نیک نامی و نام نیک باشد. (برهان). قرائتی است از کلمه پهلوی هوسرو به معنی نیک شهرت. (از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
مطابق کتیبه های داریوش، نام دیگر آشور است
لغت نامه دهخدا
کورۀ خشت پزی، چار، (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بلغت اوستا وجود مطلق و هستی بخش و اهورامزدا. هستی بخش بی همتا و خلاق عالم را گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به مزدیسنا و فهرست لغات اوستایی آن شود
لغت نامه دهخدا
(طُ)
نام چندین زن از دودۀهخامنشی و ازجمله دختر کورش، و شاید واستی که در تورات نام او مسطور است هم او باشد. در اول زن برادر خویش کامبوزیا (کمبوجیه) بود، پس از او با سمردیس مغ شوهر کرد و شوی سوم او دارایاوش (داریوش) است و از او دو فرزند آورد، یکی بنام خشایارشا و دیگری آرتابازان، و این ملکه شوهر خود شاهنشاه ایران دارایاوش را به تسخیر یونان برانگیخت. و این نام در اوستا هوطاوسه آمده است. و اطوسای دیگری دختر چایش پس است و نیز نام دختر اردشیر دوم و خواهر و زن اردشیر سوم است
لغت نامه دهخدا
(خِ / خَ / خُ)
آنکه رفتنی چون آهو دارد
لغت نامه دهخدا
تخم ترتیزک سفید، خردل، و فرهنگها بیت ذیل را شاهد می آورند:
وقت برجستن چو آهوئیست تند
گاه بررفتن چو آهوریست تیز،
شهاب طلحه
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ / رِ)
بچۀ آهو. آهوبچه. برّۀ آهو. شادن. رشا. غزال. غزاله. ظبی. ظبیه. طلا. خشف. ریم. جدایه. خریجه. یعفور:
کف یوز پرمغز آهوبره
همه چنگ شاهین دل گودره.
عنصری.
این عجب نیست بسی کز اثر لاله و خوید
گفتی آهوبره میناسم و بیجاده لب است.
انوری.
در ایام عدل تو آهوبره
ز پستان شیران شده سیرشیر.
ظهیر فاریابی.
- آهوبرۀ فلک، برج حمل.
، هوبره. آبره. حباری ̍. چرز. چرزه. جرز. توقدری. تغدری
لغت نامه دهخدا
(سَ)
آن سرای. آخرت. سرای دیگر. عقبا. مقابل این سرای، دنیا:
پناه روانست دین از نهاد
کلید بهشت و ترازوی داد
در رستگاری ورا از خدای
ره توبه و توشۀ آن سرای.
اسدی
لغت نامه دهخدا
فریاد و بانگ حاکی از طرفداری و تشویق کسی و معمولاً با فعل کشیدن به کار رود
لغت نامه دهخدا
تصویری از آن سرا
تصویر آن سرا
آخرت، آن دنیا
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه ایست که باصدای بلند و ممتد برای اظهار شادی و تحسین اداکنند هلهله شادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهو پا
تصویر آهو پا
بنا یا خانه آهو پای. خانه شش پهلو خانه مسدس خانه شش ضلعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهوپا
تصویر آهوپا
((ی))
بنا یا خانه شش پهلو، خانه شش ضلعی
فرهنگ فارسی معین
بوالهوس، حشری، شهوتران، عیاش، هوسباز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
صوتی که به واسطه ی آن، گالشان در جنگل یکدیگر را صدا کنند
فرهنگ گویش مازندرانی
بخشی از زمین در حال شخم که ورزا در آن جا دور زند
فرهنگ گویش مازندرانی
دیگر، دوّم
دیکشنری اردو به فارسی