هر یک از دو قسمت استخوان بالا و پایین فک که دندان ها روی آن قرار دارد آروارۀ بالا: در علم زیست شناسی استخوان آروارۀ بالایی، فک اعلی آروارۀ پایین: در علم زیست شناسی استخوان متحرک آروارۀ زیرین، فک اسفل
هر یک از دو قسمت استخوان بالا و پایین فک که دندان ها روی آن قرار دارد آروارۀ بالا: در علم زیست شناسی استخوان آروارۀ بالایی، فک اعلی آروارۀ پایین: در علم زیست شناسی استخوان متحرک آروارۀ زیرین، فک اسفل
سرگشته و حیران. (برهان). به معنی حیران آورده اند و از طبقات پیر انصاری نقل کرده که شیخ شبلی در حق شیخ یعقوب دعا کرده گفت: خدای تعالی تو را هوبره کند. وی گفت: آمین... (انجمن آرا). رجوع به حاشیۀ برهان چ معین شود
سرگشته و حیران. (برهان). به معنی حیران آورده اند و از طبقات پیر انصاری نقل کرده که شیخ شبلی در حق شیخ یعقوب دعا کرده گفت: خدای تعالی تو را هوبره کند. وی گفت: آمین... (انجمن آرا). رجوع به حاشیۀ برهان چ معین شود
شوات. چرز. (یادداشت مؤلف). پرنده ای است که آن را به عربی حباری و به ترکی توغدری گویند. (برهان). مرغی است بری، خاکستری رنگ و منقارش دراز. (تحفۀ حکیم مؤمن)
شوات. چرز. (یادداشت مؤلف). پرنده ای است که آن را به عربی حباری و به ترکی توغدری گویند. (برهان). مرغی است بری، خاکستری رنگ و منقارش دراز. (تحفۀ حکیم مؤمن)
قصبۀ مرکز بخش گوران شهرستان شاه آباد. واقع در 48هزارگزی شمال باختری شاه آباد (از طریق راه فرعی اتومبیل رو گردنۀ پنج سواره 40 هزار گز از راه مالرو) و 26هزارگزی شمال خاوری کرند و 30هزارگزی جنوب باختری کوزران مرکز دهستان سنجابی در کنار رودخانه زمگان. مختصات جغرافیایی آن به شرح زیر است: طول 46 درجه و 25 دقیقه، عرض 34 درجه و 32 دقیقه ارتفاع 1464 گز. قصبه در باختر رودخانه بر روی بلندی و مسلط بر باغستانها و قلمستان بسیار بنا گردیده است. ارتفاعات مجاور با جنگل کوتاه و دامنه های مسطح خاکی و زمینهای زراعتی منظرۀ زیبایی به آن بخشیده است. هوای آن سردسیر و ییلاقی است. گهواره مرکز دهستان گوران است. جمعیت قصبه در حدود 2هزار تن است. آب آن از رود خانه زمکان تأمین میشود. محصول عمده آن انواع میوه و بخصوص سیب آن بکثرت و خوبی معروف است و یکی از محصولات عمده و مرغوب آن توتون است که بخوبی و مرغوبی در کرمانشاه و کردستان مشهور میباشد و علت مرغوبی توتون، اولاً وضع هوا و ثانیاً تخصص کشاورزان است. در سالهای اخیر راه فرعی از گهواره به شاه آباد و کوزران مرکز دهستان سنجابی احداث شده است. راه شاه آباد از طریق آبادی سلیمانی و گردنۀ پنج سواره و آبادی چنکر گذشته در 7هزارگزی شاه آباد به شوسۀ قصرشیرین میرسد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
قصبۀ مرکز بخش گوران شهرستان شاه آباد. واقع در 48هزارگزی شمال باختری شاه آباد (از طریق راه فرعی اتومبیل رو گردنۀ پنج سواره 40 هزار گز از راه مالرو) و 26هزارگزی شمال خاوری کرند و 30هزارگزی جنوب باختری کوزران مرکز دهستان سنجابی در کنار رودخانه زمگان. مختصات جغرافیایی آن به شرح زیر است: طول 46 درجه و 25 دقیقه، عرض 34 درجه و 32 دقیقه ارتفاع 1464 گز. قصبه در باختر رودخانه بر روی بلندی و مسلط بر باغستانها و قلمستان بسیار بنا گردیده است. ارتفاعات مجاور با جنگل کوتاه و دامنه های مسطح خاکی و زمینهای زراعتی منظرۀ زیبایی به آن بخشیده است. هوای آن سردسیر و ییلاقی است. گهواره مرکز دهستان گوران است. جمعیت قصبه در حدود 2هزار تن است. آب آن از رود خانه زمکان تأمین میشود. محصول عمده آن انواع میوه و بخصوص سیب آن بکثرت و خوبی معروف است و یکی از محصولات عمده و مرغوب آن توتون است که بخوبی و مرغوبی در کرمانشاه و کردستان مشهور میباشد و علت مرغوبی توتون، اولاً وضع هوا و ثانیاً تخصص کشاورزان است. در سالهای اخیر راه فرعی از گهواره به شاه آباد و کوزران مرکز دهستان سنجابی احداث شده است. راه شاه آباد از طریق آبادی سلیمانی و گردنۀ پنج سواره و آبادی چنکر گذشته در 7هزارگزی شاه آباد به شوسۀ قصرشیرین میرسد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
گوواره. گاهواره. گواره. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). گاهواره. (صحاح الفرس) (فرهنگ نظام) (انجمن آرا) (آنندراج). مهد و بستری مر کودکان را که چون کودک را در آن گذارند به آسانی بتوان وی را حرکت داد و جنبانید. (ناظم الاطباء). مهد. منزّ. (منتهی الارب). منجک. (برهان قاطع). خوابگاه کودکان شیرخواره باشد که از چوب یا فلز سازند: زخاراش گهواره و دایه خاک تن از جامه دور و لب از شیر پاک. فردوسی. چو کودک لب از شیر مادر بشست ز گهواره محمود گوید نخست. فردوسی. نه گهواره دیدم نه پستان نه شیر نه از هیچ خوشی مرا بود ویر. فردوسی. هنوزت نگشته است گهواره تنگ چگونه کشی از بر باره تنگ. اسدی. آزاد و بنده و پسر و دختر پیر و جوان و کودک گهواره. ناصرخسرو. کشاکش و نهادن...و تنگی گهواره را خود نهایت نیست. (کلیله و دمنه). ای دراین گهوارۀ وحشت چو طفلان پای بست غم ترا گهواره جنبان و حوادث دایگان. خاقانی. طفلی هنوز بستۀ گهوارۀ فنا مرد آن زمان شوی که شوی از همه جدا. خاقانی. گربه بر عادت گذشته پیش گاهواره خفته بود... ماری سیاه دید کشته، و خون از وی پالوده و فرزند در گهواره بسلامت خفته. (سندبادنامه ص 152). بدان طفل مانم که هنگام خواب به گهوارۀ خوابش آید شتاب. نظامی. آن ز دو گهواره برانگیخته مغز دو گوهر بهم آمیخته. نظامی. طفل خسبد چون بجنباند کسی گهواره را. مولوی. ، استخوان کوچکی شبیه به گهواره در پاچۀ گوسفند. (یادداشت به خط مؤلف) ، کنایه از دنیا و دارفانی باشد. (یادداشت مؤلف). - گهوارۀ فنا، کنایه از عالم و دنیا است. (آنندراج) (برهان قاطع). و رجوع به گاهواره شود
گوواره. گاهواره. گواره. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). گاهواره. (صحاح الفرس) (فرهنگ نظام) (انجمن آرا) (آنندراج). مهد و بستری مر کودکان را که چون کودک را در آن گذارند به آسانی بتوان وی را حرکت داد و جنبانید. (ناظم الاطباء). مهد. مِنَزّ. (منتهی الارب). منجک. (برهان قاطع). خوابگاه کودکان شیرخواره باشد که از چوب یا فلز سازند: زخاراش گهواره و دایه خاک تن از جامه دور و لب از شیر پاک. فردوسی. چو کودک لب از شیر مادر بشست ز گهواره محمود گوید نخست. فردوسی. نه گهواره دیدم نه پستان نه شیر نه از هیچ خوشی مرا بود ویر. فردوسی. هنوزت نگشته است گهواره تنگ چگونه کشی از بر باره تنگ. اسدی. آزاد و بنده و پسر و دختر پیر و جوان و کودک گهواره. ناصرخسرو. کشاکش و نهادن...و تنگی گهواره را خود نهایت نیست. (کلیله و دمنه). ای دراین گهوارۀ وحشت چو طفلان پای بست غم ترا گهواره جنبان و حوادث دایگان. خاقانی. طفلی هنوز بستۀ گهوارۀ فنا مرد آن زمان شوی که شوی از همه جدا. خاقانی. گربه بر عادت گذشته پیش گاهواره خفته بود... ماری سیاه دید کشته، و خون از وی پالوده و فرزند در گهواره بسلامت خفته. (سندبادنامه ص 152). بدان طفل مانم که هنگام خواب به گهوارۀ خوابش آید شتاب. نظامی. آن ز دو گهواره برانگیخته مغز دو گوهر بهم آمیخته. نظامی. طفل خسبد چون بجنباند کسی گهواره را. مولوی. ، استخوان کوچکی شبیه به گهواره در پاچۀ گوسفند. (یادداشت به خط مؤلف) ، کنایه از دنیا و دارفانی باشد. (یادداشت مؤلف). - گهوارۀ فنا، کنایه از عالم و دنیا است. (آنندراج) (برهان قاطع). و رجوع به گاهواره شود
مرکّب از: آر، مخفف آره، حفرۀ دندان + واره، جای، هر یک از دو قطعه استخوان که دندانهای فوقانی و تحتانی بر آن جای دارد، توسعاً، فک. و رجوع به حاشیۀ کلمه آره شود
مُرَکَّب اَز: آر، مخفف آره، حفرۀ دندان + واره، جای، هر یک از دو قطعه استخوان که دندانهای فوقانی و تحتانی بر آن جای دارد، تَوَسُعاً، فَک. و رجوع به حاشیۀ کلمه آره شود
پرنده ای از راسته پا بلندان که در نواحی صحرایی و کویری آسیا و اروپا و آفریقا پراکنده است. این پرنده جثه ای بزرگ دارد (بقدر یک بوقلمون) و رنگ پرهایش زرد متمایل به خاکستری وصورتی وخال داراست و رویهمرفته پرنده زیبایی است وازمرغانی است که زیاد شکار میشود بهمین جهت نسل آن روبانقراض است حباری خرچال لک
پرنده ای از راسته پا بلندان که در نواحی صحرایی و کویری آسیا و اروپا و آفریقا پراکنده است. این پرنده جثه ای بزرگ دارد (بقدر یک بوقلمون) و رنگ پرهایش زرد متمایل به خاکستری وصورتی وخال داراست و رویهمرفته پرنده زیبایی است وازمرغانی است که زیاد شکار میشود بهمین جهت نسل آن روبانقراض است حباری خرچال لک