معنی آماسنده - جستجوی لغت در جدول جو
آماسنده
(سَ دَ / دِ)
آماهنده. تمنده
ادامه...
آماهنده. تمنده
لغت نامه دهخدا
آماسنده
ورم کرده باد کرده آماهنده
ادامه...
ورم کرده باد کرده آماهنده
تصویر آماسنده
فرهنگ لغت هوشیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر آماینده
آماینده
سازنده و آراینده، به رشته کشنده
ادامه...
سازنده و آراینده، به رشته کشنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر آماسیده
آماسیده
ورم کرده، بادکرده، پف کرده
ادامه...
ورم کرده، بادکرده، پف کرده
فرهنگ فارسی عمید
آماسیده
(دَ / دِ)
متورّم. منتفخ. متهبج. آماهیده. بادکرده. ورم کرده. پف کرده. برآماسیده. تمیده: باثعالشفه، آماسیده لب. (ربنجنی)
ادامه...
متوَرّم. منتفخ. متهبج. آماهیده. بادکرده. ورم کرده. پُف کرده. برآماسیده. تمیده: باثعالشفه، آماسیده لب. (ربنجنی)
لغت نامه دهخدا
ماسنده
(سَ دَ / دِ)
نعت فاعلی از ماسیدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماسیدن شود
ادامه...
نعت فاعلی از ماسیدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماسیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویر آراینده
آراینده
آنکه آرایش دهد
ادامه...
آنکه آرایش دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آموزنده
آموزنده
آنکه بدیگری آموزد آنکه تعلیم دهد معلم، آنکه از دیگری آموزد متعلم
ادامه...
آنکه بدیگری آموزد آنکه تعلیم دهد معلم، آنکه از دیگری آموزد متعلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آغالنده
آغالنده
محرک محرض، مفتن فتنه انگیز
ادامه...
محرک محرض، مفتن فتنه انگیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آغازنده
آغازنده
مبتدی، منشی
ادامه...
مبتدی، منشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آغارنده
آغارنده
آنکه آغارد
ادامه...
آنکه آغارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آساینده
آساینده
آنکه آسودگی گرفته آنکه باسایش مشغول است
ادامه...
آنکه آسودگی گرفته آنکه باسایش مشغول است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آرامنده
آرامنده
مطمئن
ادامه...
مطمئن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آزارنده
آزارنده
موذی، موجع، مولم
ادامه...
موذی، موجع، مولم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آلاینده
آلاینده
آنکه آلاید
ادامه...
آنکه آلاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آزماینده
آزماینده
آزمایش کننده آزمایشگر مجرب
ادامه...
آزمایش کننده آزمایشگر مجرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آشامنده
آشامنده
کسی که آب یا مایع دیگر آشامد نوشنده
ادامه...
کسی که آب یا مایع دیگر آشامد نوشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خماننده
خماننده
کج کننده، خم کننده
ادامه...
کج کننده، خم کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آمیزنده
آمیزنده
آنکه آمیزد
ادامه...
آنکه آمیزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آماسانیده
آماسانیده
ایجاد ورم کرده آماهانیده
ادامه...
ایجاد ورم کرده آماهانیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آماساندن
آماساندن
آماسانیدن
ادامه...
آماسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آماساننده
آماساننده
آنکه آماساند
ادامه...
آنکه آماساند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آماسیدن
آماسیدن
باد کردن ورم کردن تورم
ادامه...
باد کردن ورم کردن تورم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آماهانده
آماهانده
ایجاد ورم کرده آماهانیده
ادامه...
ایجاد ورم کرده آماهانیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آماهیده
آماهیده
متورم ورم کرده باد کرده آماهیده
ادامه...
متورم ورم کرده باد کرده آماهیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آمرزنده
آمرزنده
بخشاینده غفور آمرزگار
ادامه...
بخشاینده غفور آمرزگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آماسیده
آماسیده
متورم ورم کرده باد کرده آماهیده
ادامه...
متورم ورم کرده باد کرده آماهیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پرماسنده
پرماسنده
لمس کننده
ادامه...
لمس کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر شمارنده
شمارنده
کنتور
ادامه...
کنتور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر نماینده
نماینده
آژان، وکیل، اکسپوزان
ادامه...
آژان، وکیل، اکسپوزان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر آزماینده
آزماینده
اکسپریمانتاتور
ادامه...
اکسپریمانتاتور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر آساینده
آساینده
امکانات
ادامه...
امکانات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر آماسیدن
آماسیدن
تورم کردن، ورم کردن
ادامه...
تورم کردن، ورم کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر آماسیده
آماسیده
متورم
ادامه...
متورم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر آماینده
آماینده
تهیه کننده
ادامه...
تهیه کننده
فرهنگ واژه فارسی سره