جدول جو
جدول جو

معنی آماسان - جستجوی لغت در جدول جو

آماسان
در حال آماسیدن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آوادان
تصویر آوادان
(دخترانه)
زیبا، قشنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شماساس
تصویر شماساس
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام سالاری بزرگ و برگزیده در سپاه توران زمان افراسیاب پادشاه تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آپاسای
تصویر آپاسای
(پسرانه)
نام منشی شاپور اول پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آقاجان
تصویر آقاجان
(پسرانه)
آقا (مغولی) + جان (فارسی) عنوان محبت آمیز برای پدر یا پدربزرگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آماساننده
تصویر آماساننده
آنکه یا آنچه سبب بادکردگی و تورم شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آماساندن
تصویر آماساندن
باد دار کردن، پر باد کردن، ورم دار ساختن، سبب تورم شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آماسانیده
تصویر آماسانیده
بادکرده، ورم پیدا کرده
فرهنگ فارسی عمید
(نَنْ دَ / دِ)
آنکه آماساند
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ گِ رِ تَ)
توریم. تهبیج. آماهانیدن. ورم را سبب شدن
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
آماهانیده
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بیلوار است که در بخش کامیاران شهرستان سنندج واقع است و 393 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آلایان
تصویر آلایان
در حال آلودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آراستن
تصویر آراستن
زیور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزمایان
تصویر آزمایان
در حال آزمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشامان
تصویر آشامان
درحال آشامیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغازان
تصویر آغازان
در حال آغازیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آموزان
تصویر آموزان
در حال آموزانیدن در حال آموختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمیزان
تصویر آمیزان
در حال آمیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماردن
تصویر آماردن
آماریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماسیدن
تصویر آماسیدن
باد کردن ورم کردن تورم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمانان
تصویر رمانان
فرانسوی بازمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آوادان
تصویر آوادان
آبادان
فرهنگ لغت هوشیار
معمور دایر بر پا مقابل ویران خراب: شهر آبادان کشور آبادان، مزروع کاشته، پر مشحون ممتلی، سالم تن درست فربه: (شتر به فربه و آبادان گشت) (کلیله)، مرفه در رفاه، ماء مون ایمن مصون یا آبادان بودن، بصفت آبادان متصف بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبایان
تصویر آبایان
نام کوهیست که گویند ارتفاع آن چهل فرسنگ است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماساندن
تصویر آماساندن
آماسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماساننده
تصویر آماساننده
آنکه آماساند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماسانیدن
تصویر آماسانیدن
سبب ورم شدن ایجاد تورم توریم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماسانیده
تصویر آماسانیده
ایجاد ورم کرده آماهانیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماسانیدن
تصویر آماسانیدن
((دَ))
ایجاد برآمدگی کردن، متورم کردن، آماهانیدن، آماهیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دمابان
تصویر دمابان
فلاسک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آن سان
تصویر آن سان
آنطور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آماسیدن
تصویر آماسیدن
تورم کردن، ورم کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
این واژه کاربرد پسوندی دارد و به معنای مثل و مانند است
فرهنگ گویش مازندرانی
گیر بده، بچسبان، بندکن
فرهنگ گویش مازندرانی