جدول جو
جدول جو

معنی آلیزش - جستجوی لغت در جدول جو

آلیزش
جفتک اندازی، لگدپرانی
تصویری از آلیزش
تصویر آلیزش
فرهنگ فارسی عمید
آلیزش
(زِ)
اسم مصدر و فعل آلیزیدن
لغت نامه دهخدا
آلیزش
عمل آلیزیدن جفتک پرانی
تصویری از آلیزش
تصویر آلیزش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آلیش
تصویر آلیش
(دخترانه)
شعله، شعله گیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آلیز
تصویر آلیز
جست و خیز چهارپایان، جفته، جفتک، جفته و لگد
آلیز زدن: جست و خیز کردن، جفته و لگد انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آویزش
تصویر آویزش
پیوستگی، بستگی، آویختگی، آویخته بودن، درآویختگی در جنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آمیزش
تصویر آمیزش
نزدیکی کردن، مقاربت، جماع، همنشینی، دوستی، مراوده، آمیختن، اختلاط، امتزاج
فرهنگ فارسی عمید
(زِ)
اسم مصدر و عمل آمیختن. مزاج. مزج. امتزاج. خلط. (دهار). اختلاط. ترکیب:
جود و احسان تو بی آمیزش آموزش است
هیچ دانا بچۀ بط را نیاموزد شناه.
سنائی.
مر آمیزش گوهران را بگوی
سبب چه که چندین صور زو بخاست ؟
ناصرخسرو.
، خلطه. مخالطت. معاشرت. الفت. صحبت. نشست و برخاست:
هرآنکس که باداد و روشن دلید
از آمیزش یکدگر مگسلید.
فردوسی.
به خو هر کسی در جهان دیگر است
ترا با وی آمیزش اندرخور است.
فردوسی.
رنجور نفاق دوستانم
زآمیزش دوستان مرا بس.
خاقانی.
، آمیغ. مباضعه. آرام گرفتن با. آرمیدن با. نزدیکی کردن با. وقاع.
- آمیزش تن، گشنی.
- آمیزش داروها، اخلاط. آمیزه های دارو. عقار. اجزاء
لغت نامه دهخدا
(زِ)
جنگ:
بدانست کو را ز شاه بلند
ز رزم و ز آویزش آید گزند.
فردوسی.
سخن گفتن اکنون نیاید بکار
گه جنگ و آویزش و کارزار.
فردوسی.
بر این گونه تا خورز گنبد بگشت
وز اندازه آویزش اندرگذشت.
فردوسی.
بدان گیتی ارچندشان برگ نیست
همان به که آویزش و مرگ نیست.
فردوسی.
دو پایش فروشد بیک چاه سار
نبد جای آویزش و کارزار.
فردوسی.
چو خورشید بر چرخ گردان بگشت
از اندازه آویزش اندرگذشت.
فردوسی.
هر دو لشکر بجنگ مشغول شدند و آویزشی بود که خوارزمشاه گفت در مدت عمر چنین یاد ندارد. (تاریخ بیهقی)، علقه. علاقه. تعلق. پیوستگی. بستگی:
قدم را با حدوث آویزشی نیست
و گر آویزش است آمیزشی نیست.
عطار.
، در بیت ذیل محتمل است کلمه آویختن، بر دار کردن، یا مؤاخذه و بازپرس کردن یا سزا دادن باشد:
ز کارآگهان موبدی نیک خواه
چنان بد که برداشت روزی بشاه (انوشیروان)
که گاهی گنه بگذرانی همی
به بد، نام آنکس نخوانی همی
هم آن را دگرباره آویزش است
گنهکاراگرچند با پوزش است...
فردوسی
لغت نامه دهخدا
جفته، جفتک، و آن لگد پرانیدن ستور باشد با دو پای از پس، رم
لغت نامه دهخدا
تصویری از آلیز
تصویر آلیز
جفتک جفته لگد پرانیدن ستور با دو پای از عقب، جست جستن، رم رمیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلیش
تصویر آلیش
ترکی داد و ستد
فرهنگ لغت هوشیار
اختلاط امتزاج خلط مزج، خلطه مخالطه معاشرت نشست و برخاست، مباشرت آرمش نزدیکی کردن با
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آویزش
تصویر آویزش
عمل آویختن، علقه علاقه تعلق پیوستگی، جنگ نبرد مبارزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمیزش
تصویر آمیزش
((زِ))
آمیختگی، همنشینی، معاشرت، جماع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آویزش
تصویر آویزش
((شُ دَ))
آویختن، تعلق، پیوستگی، جنگ، نبرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آلیز
تصویر آلیز
جفتک، جفته، لگد، جست و خیز، رم، رمیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آمیزش
تصویر آمیزش
ترکیب، اختلاط، مقاربت
فرهنگ واژه فارسی سره
تشبث، تعلیق، توسل، تعلق، دلبستگی، علاقه، آرزم، جنگ، رزم، نبرد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آمیغ، مباشرت، مجامعت، مقاربت، نزدیکی، الفت، امتزاج، انس، تردد، مجالست، مخالطت، مراوده، معاشرت، اختلاط، تلفیق، خلط
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شکر سپاس
فرهنگ گویش مازندرانی