- آلوگرده (گُ دَ / دِ)
شاهلوک. شاهلوج. آلوزرد. رجوع به آلوزرد شود
معنی آلوگرده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
دختر زیبا، دختر سرخ و سفید، نام همسر اردشیر اول پادشاه هخامنشی، کسی که سرخی گونه هایش به آلو می ماند،
آنکه یا آنچه به چیزی پاک یا ناپاک آغشته شده، آنکه به وضعیتی بد دچار شده، آغشته، مالیده به چیزی، ناپاک
(زَ)
لغت نامه دهخدا
قسمی آلو که میوۀ آن خردتر از آلوسیاه و پوست و گوشت زرد دارد. در اوّل ترش خوش وچون برسد شیرین است. شاهلوک. (تاریخ طبری ترجمه بلعمی). شاهلوج. اجاص اصفر. آلوگرده. گرده آلو. گرده
(سُ گِ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه شهرستان مشهد. دارای 101 تن سکنه است. آب آن از رودخانه. محصول آنجا غلات، چغندر، کنجد و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
(گِ گِ)
لغت نامه دهخدا
ده مخروبه ای است از دهستان بازفت بخش اردل شهرستان شهرکرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
(وَلْ وَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان چیمه رود بخش نطنز شهرستان کاشان. سکنۀ آن 520 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
(خُ گُ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
نوعی از آلوی بزرگ باشد و بعضی گویند میوه ای است شبیه شفتالو. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء)
حلواشکری
