جدول جو
جدول جو

معنی آلوگونه

آلوگونه(دخترانه)
دختر زیبا، دختر سرخ و سفید، نام همسر اردشیر اول پادشاه هخامنشی، کسی که سرخی گونه هایش به آلو می ماند،
تصویری از آلوگونه
تصویر آلوگونه
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با آلوگونه

آلگونه

آلگونه
سرخیی که زنان در روی مالند برای زینت آلغونه سرخی غازه سرخاب
آلگونه
فرهنگ لغت هوشیار

آلگونه

آلگونه
سُرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گُلگونِه، غازِه، غَنج، غَنجَر، غَنجار، غَنجارِه، گَنجار، آلغونِه، بُلغونِه، غُلغونِه، گُلگونِه، گُلغونِه، وُلغونِه، لَغونِه، والگونِه، بَهرامَن
آلگونه
فرهنگ فارسی عمید

آلگونه

آلگونه
سُرخاب، گلگونه، ماده سرخ رنگی که زنان به گونه خود مالند، آلغونه
آلگونه
فرهنگ فارسی معین

آلگونه

آلگونه
آلغونه. سرخی که زنان درروی مالند زینت را. سرخه. غازه. سرخاب:
آن بناگوش کز صفا گوئی
برکشیده ست آلگونه بسیم.
شهید
لغت نامه دهخدا

آلوگرده

آلوگرده
شاهلوک. شاهلوج. آلوزرد. رجوع به آلوزرد شود
لغت نامه دهخدا

صلحگونه

صلحگونه
سازشی از روی مصلحت نه به حقیقت. سازشی که نه از دل بود، بلکه بخاطر رعایت اوضاع و احوال: این صلحگونه کردند و بازگشتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 599)
لغت نامه دهخدا

گلاگونه

گلاگونه
غازه و گلگونه و آن چیزی باشد سرخ که زنان به روی مالند. (برهان) (آنندراج) (الفاظ الادویه). سرخاب. و رجوع به گلگونه، والغونه و گلغونه شود
لغت نامه دهخدا