جدول جو
جدول جو

معنی آلو - جستجوی لغت در جدول جو

آلو
میوه ای گوشتی و آبدار با هسته ای بزرگ و پوست نازک به رنگ زرد یا سیاه مثلاً آلو بخارا، آلو زرد، آلو سیاه، پسوند متصل به واژه به معنای درخت کوتاه این میوه با برگ های بیضی شکل که در انواع مختلف دیده می شود
آلوده مثلاً پشمالو
تصویری از آلو
تصویر آلو
فرهنگ فارسی عمید
آلو
مخفف آلود، در کلمات مرکبه چون گل آلو، خواب آلو، پشمالو، خشم آلو و نظایر آن، معنی آلوده دهد:
جمله اهل بیت خشم آلو شدند
که همه در شیر بز طامع بدند،
مولوی،
پر سبک دارد ره بالا کند
چون گل آلو شد گرانیها کند،
مولوی،
این کلمه را جز حضرت جلال الدین محمد بلخی سایرفصحا استعمال نکرده اند
لغت نامه دهخدا
آلو
قسمی میوه که مترجمین قدیم آن را به اجاص و اجاس ترجمه می کنند، لکن آلو دارای اجناسی است و اجاس عرب ظاهراً قسمی از آن است، و اقسام آن آلوزرد، آلوسیاه، آلوقیصی، آلوبخارا، آلوی کوهی، آلوی سفید است، رجوع به کلمات مزبوره شود، بعض میوه های دیگر نیز که از این قسم نیست باز آلو خوانده شده اند چون شفتالو، زردآلو، آلبالو، خرمالو:
برفتم برز تا بیارم کنستو
چو سیب و چو غوره چو امرود و آلو،
علی قرط اندکانی،
جز پند حکیم و علم کی راند
صفرای جهالت از سرت آلو؟
ناصرخسرو،
- امثال:
پیرزن را دست بدرخت آلو نرسید گفت مرا خود ترش نسازد،
، داش خشت پذیر را گویند، (فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
آلو
نوعی میوه آبدار شبیه به گوجه که پوست نازک دارد وبرنگهای سیاه و زرد نیز میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
آلو
درختی از تیره گل سرخیان از دسته بادامی ها و دارای انواع متعدد از قبیل، آلو زرد، آلو سیاه، آلو قیصی و غیره
فرهنگ فارسی معین
آلو
آلوترش، جفت زایمان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آلود
تصویر آلود
آلودن، پسوند متصل به واژه به معنای آلوده مثلاً اشک آلود، خواب آلود، خون آلود، زهرآلود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آلوش
تصویر آلوش
راش، درختی جنگلی با ساقه قطور، برگ های ضخیم و گل های خوشه ای که چوب آن در صنعت کاربرد دارد، قزل آغاجغ، الش، قزل گز، الاش، قزل آغاج، مرس، چهلر، راج، چلر، آلش، آلاش
فرهنگ فارسی عمید
آله ، عقاب
لغت نامه دهخدا
نام محلی از توابع طهران و در آنجا معدن ذغال سنگ باشد
لغت نامه دهخدا
آلج، آژدف، اژدف، زعرور
لغت نامه دهخدا
در کلمات مرکبه از قبیل آردآلود، اشک آلود، بت آلود، تراب آلود، تهمت آلود، خاک آلود، خشم آلود، خواب آلود، خون آلود، خوی آلود، ریگ آلود، زهرآلود، سرمه آلود، شکرآلود، غرض آلود، غضب آلود، گردآلود، گل آلود، مشک آلود، می آلود، مخفّف آلوده است:
ریشی چگونه ریشی، چون مالۀ بت آلود
گوئی که دوش تا روز با ریش گوه پالود
عماره
دو چشم موژان بودیش خوب و خواب آلود
بماند خواب و شد آن نرگسش که موژان بود
عماره
نهاد آن روی خوی آلود بر خاک
ابر شاه آفرینگر با دل پاک
(ویس و رامین)
گفت زندگانی خداوند دراز باد روباهان را زهره نباشد از شیر خشم آلود که صید گوزنان نمایند که این در سخت بسته است (تاریخ بیهقی)
هزار ف تنه خوابیده را کند بیدار
دو چشم مست تو از یک نگاه خواب آلود
سعدی
بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شدمگر
زآنکه زد بر دیده آبی روی رخشان شما
حافظ
حافظ بخود نپوشید این خرقۀ می آلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را
حافظ
القضض، ریگ آلود شدن (تاج المصادر بیهقی) و رجوع به آلوده شود
لغت نامه دهخدا
در کلمه مرکبۀ چشمالوس، آغیل در چشماغیل است، و چشمالوس، دیدن بگوشۀ چشم باشد، بخشم یا بناز
لغت نامه دهخدا
فرانسوی سیمک زنگ یکی از ترکیبات آلومینیوم که در طبیعت بصورت بلورین موجود است. و معمولا آنرا از تصفیه بکسیت بدست میاورند. آلومین حاصل گردیست سفید و زیر انگشتان نرم و در 2040 درجه حرارت ذوب میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلوسن
تصویر آلوسن
بر گرفته از یونانی سگ پیرا از گیاهان دارویی قسمی زردالوی لطیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلوکک
تصویر آلوکک
آلبالوی جنگلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلونک
تصویر آلونک
خانه کوچک خانه کوچک کومه آلانک آلانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلوژن
تصویر آلوژن
فرانسوی برو نزاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلوزان
تصویر آلوزان
نام قریه ای به سرخس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلوده دامن
تصویر آلوده دامن
آلوده دامان مقابل پاکدامن
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه دامن ملوث دارد، آنکه عفیف نباشد بی عفاف فاسق، گناهکار عاصی مقابل پاک دامان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلوده
تصویر آلوده
مالیده بچیزی آغشته، ملوث کثیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلودن
تصویر آلودن
آغشته وتر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
یک نوع فلز نقره ای رنگ وسبک که در بعضی از ظروف و ادوات فلزی به کار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلونیت
تصویر آلونیت
فرانسوی زاگسنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلوئس
تصویر آلوئس
فرانسوی شبزرد
فرهنگ لغت هوشیار
سنگهای خرد آهکی که داخل سفال یا آجر پخته باشد و این عیب است زیرا خرده آهک بمحض رسیدن رطوبت بدان میشکفد و موجب شکستن یا ترک برداشتن آجر یا سفال میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلوج
تصویر آلوج
اژدف زعرور آلج آلوی کوهی
فرهنگ لغت هوشیار
در کلمات مرکب بمعنی آلوده آید: آرد آلود خشم آلود خون آلود زهر آلود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلور
تصویر آلور
فرانسوی روش: زبانزد هواپیمائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلوس
تصویر آلوس
در کلمه مرکب (چشمالوس) بمعنی آغیل است
فرهنگ لغت هوشیار
عمل و فعل آلوده لوث آلایش، عادت به اعمال زشت انحطاط اخلاقی، گناه فسق فجور جرم، لکه شوخ وسخ، گه عذره، دین وام بدهکاری یاآلودگی آب. تیرگی آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلور
تصویر آلور
روش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آلوچ
تصویر آلوچ
آدامس
فرهنگ واژه فارسی سره
گشاد بی قواره، دهن گشاد
فرهنگ گویش مازندرانی