میوه ای گوشتی و آبدار با هسته ای بزرگ و پوست نازک به رنگ زرد یا سیاه مثلاً آلو بخارا، آلو زرد، آلو سیاه، پسوند متصل به واژه به معنای درخت کوتاه این میوه با برگ های بیضی شکل که در انواع مختلف دیده می شود آلوده مثلاً پشمالو
میوه ای گوشتی و آبدار با هسته ای بزرگ و پوست نازک به رنگ زرد یا سیاه مثلاً آلو بخارا، آلو زرد، آلو سیاه، پسوند متصل به واژه به معنای درخت کوتاه این میوه با برگ های بیضی شکل که در انواع مختلف دیده می شود آلوده مثلاً پشمالو
مخفف آلود، در کلمات مرکبه چون گل آلو، خواب آلو، پشمالو، خشم آلو و نظایر آن، معنی آلوده دهد: جمله اهل بیت خشم آلو شدند که همه در شیر بز طامع بدند، مولوی، پر سبک دارد ره بالا کند چون گل آلو شد گرانیها کند، مولوی، این کلمه را جز حضرت جلال الدین محمد بلخی سایرفصحا استعمال نکرده اند
مخفف آلود، در کلمات مرکبه چون گِل آلو، خواب آلو، پشمالو، خشم آلو و نظایر آن، معنی آلوده دهد: جمله اهل بیت خشم آلو شدند که همه در شیر بز طامع بدند، مولوی، پر سبک دارد ره بالا کند چون گل آلو شد گرانیها کند، مولوی، این کلمه را جز حضرت جلال الدین محمد بلخی سایرفصحا استعمال نکرده اند
قسمی میوه که مترجمین قدیم آن را به اجاص و اجاس ترجمه می کنند، لکن آلو دارای اجناسی است و اجاس عرب ظاهراً قسمی از آن است، و اقسام آن آلوزرد، آلوسیاه، آلوقیصی، آلوبخارا، آلوی کوهی، آلوی سفید است، رجوع به کلمات مزبوره شود، بعض میوه های دیگر نیز که از این قسم نیست باز آلو خوانده شده اند چون شفتالو، زردآلو، آلبالو، خرمالو: برفتم برز تا بیارم کنستو چو سیب و چو غوره چو امرود و آلو، علی قرط اندکانی، جز پند حکیم و علم کی راند صفرای جهالت از سرت آلو؟ ناصرخسرو، - امثال: پیرزن را دست بدرخت آلو نرسید گفت مرا خود ترش نسازد، ، داش خشت پذیر را گویند، (فرهنگ جهانگیری)
قسمی میوه که مترجمین قدیم آن را به اجاص و اجاس ترجمه می کنند، لکن آلو دارای اجناسی است و اجاس عرب ظاهراً قسمی از آن است، و اقسام آن آلوزرد، آلوسیاه، آلوقیصی، آلوبخارا، آلوی کوهی، آلوی سفید است، رجوع به کلمات مزبوره شود، بعض میوه های دیگر نیز که از این قسم نیست باز آلو خوانده شده اند چون شفتالو، زردآلو، آلبالو، خرمالو: برفتم برز تا بیارم کنستو چو سیب و چو غوره چو امرود و آلو، علی قرط اندکانی، جز پند حکیم و علم کی راند صفرای جهالت از سرت آلو؟ ناصرخسرو، - امثال: پیرزن را دست بدرخت آلو نرسید گفت مرا خود ترش نسازد، ، داش خشت پذیر را گویند، (فرهنگ جهانگیری)
راش، درختی جنگلی با ساقه قطور، برگ های ضخیم و گل های خوشه ای که چوب آن در صنعت کاربرد دارد، قزل آغاجغ، الش، قزل گز، الاش، قزل آغاج، مرس، چهلر، راج، چلر، آلش، آلاش
راش، درختی جنگلی با ساقه قطور، برگ های ضخیم و گل های خوشه ای که چوب آن در صنعت کاربرد دارد، قِزِل آغاجِغ، اَلَش، قِزِل گَز، اَلاش، قِزِل آغاج، مِرس، چِهلَر، راج، چِلَر، آلَش، آلاش
در کلمات مرکبه از قبیل آردآلود، اشک آلود، بت آلود، تراب آلود، تهمت آلود، خاک آلود، خشم آلود، خواب آلود، خون آلود، خوی آلود، ریگ آلود، زهرآلود، سرمه آلود، شکرآلود، غرض آلود، غضب آلود، گردآلود، گل آلود، مشک آلود، می آلود، مخفّف آلوده است: ریشی چگونه ریشی، چون مالۀ بت آلود گوئی که دوش تا روز با ریش گوه پالود عماره دو چشم موژان بودیش خوب و خواب آلود بماند خواب و شد آن نرگسش که موژان بود عماره نهاد آن روی خوی آلود بر خاک ابر شاه آفرینگر با دل پاک (ویس و رامین) گفت زندگانی خداوند دراز باد روباهان را زهره نباشد از شیر خشم آلود که صید گوزنان نمایند که این در سخت بسته است (تاریخ بیهقی) هزار ف تنه خوابیده را کند بیدار دو چشم مست تو از یک نگاه خواب آلود سعدی بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شدمگر زآنکه زد بر دیده آبی روی رخشان شما حافظ حافظ بخود نپوشید این خرقۀ می آلود ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را حافظ القضض، ریگ آلود شدن (تاج المصادر بیهقی) و رجوع به آلوده شود
در کلمات مرکبه از قبیل آردآلود، اشک آلود، بت آلود، تراب آلود، تهمت آلود، خاک آلود، خشم آلود، خواب آلود، خون آلود، خوی آلود، ریگ آلود، زهرآلود، سرمه آلود، شکرآلود، غرض آلود، غضب آلود، گردآلود، گِل آلود، مشک آلود، می آلود، مخفّف آلوده است: ریشی چگونه ریشی، چون مالۀ بت آلود گوئی که دوش تا روز با ریش گوه پالود عماره دو چشم موژان بودیش خوب و خواب آلود بماند خواب و شد آن نرگسش که موژان بود عماره نهاد آن روی خوی آلود بر خاک اَبَر شاه آفرینگر با دل پاک (ویس و رامین) گفت زندگانی خداوند دراز باد روباهان را زهره نباشد از شیر خشم آلود که صید گوزنان نمایند که این در سخت بسته است (تاریخ بیهقی) هزار ف تنه خوابیده را کند بیدار دو چشم مست تو از یک نگاه خواب آلود سعدی بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شدمگر زآنکه زد بر دیده آبی روی رخشان شما حافظ حافظ بخود نپوشید این خرقۀ می آلود ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را حافظ القضض، ریگ آلود شدن (تاج المصادر بیهقی) و رجوع به آلوده شود
فرانسوی سیمک زنگ یکی از ترکیبات آلومینیوم که در طبیعت بصورت بلورین موجود است. و معمولا آنرا از تصفیه بکسیت بدست میاورند. آلومین حاصل گردیست سفید و زیر انگشتان نرم و در 2040 درجه حرارت ذوب میشود
فرانسوی سیمک زنگ یکی از ترکیبات آلومینیوم که در طبیعت بصورت بلورین موجود است. و معمولا آنرا از تصفیه بکسیت بدست میاورند. آلومین حاصل گردیست سفید و زیر انگشتان نرم و در 2040 درجه حرارت ذوب میشود