جدول جو
جدول جو

معنی آلب - جستجوی لغت در جدول جو

آلب
(پسرانه)
(سکون لام و ب) دلیر، پهلوان
تصویری از آلب
تصویر آلب
فرهنگ نامهای ایرانی
آلب
(لِ)
گردکننده. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
آلب
(آلْبْ / لِ)
بترکی قدیم، دلیر. پهلوان. و جزء نخستین بعض اعلام مرکبۀ ترکانست، چون آلب ارغون، آلب ارسلان، آلب تگین، و آن را الب نیز گویند
لغت نامه دهخدا
آلب
گرد کننده
تصویری از آلب
تصویر آلب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آلا
تصویر آلا
(دخترانه و پسرانه)
نعمتها، نیکی ها، پرچم، پروا، احتیاط
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تلب
تصویر تلب
زیان و هلاکی
فرهنگ لغت هوشیار
ناخن، برگ تاک، پرده دل، مرد زن پسند دل خرما پیه خرما، پوسته پوست درخت دار پوست، لای سیاه لجن ابر بی بار، درخش خراشیدن به ناخن، بریدن ، پاره کردن، هوشربایی، گزیدن، فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلب
تصویر حلب
شیر دوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلب
تصویر چلب
شور و غوغا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلب
تصویر جلب
گناه کردن، کشاندن، کشیده شدن، کشیدن از جائی به جای دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثلب
تصویر ثلب
سرزنش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زلب
تصویر زلب
جمع زلبه، نواله ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آئب
تصویر آئب
بازگردنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آدب
تصویر آدب
بمهمانی خواننده، میزبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلب
تصویر دلب
پارسی تازی گشته دلب چنار از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آکب
تصویر آکب
گرداگرد درون دهان لپ لنبوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلت
تصویر آلت
ابزار آلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلج
تصویر آلج
اژدف زعرور آلج آلوی کوهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلر
تصویر آلر
سرین کفل آلست آرست الست
فرهنگ لغت هوشیار
جمع الا، روزی ها جمع الی الی والی نعمتها نیکیها نیکوییها، سرخ نیمرنگ، پشت گلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلی
تصویر آلی
گوسفند بزرگ دنبه وهر جسمی که دارای آلات متعدد باشد
فرهنگ لغت هوشیار
ابزار، مایه، اندام، زین و برگ، زهار، گاهوک (تابوت) عقاب شاهین، پرنده ایست از دسته شکاریان روزانه دارای قدی متوسط و سری کشیده و منقار و پنجه های نسبه ضعیف
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی میوه آبدار شبیه به گوجه که پوست نازک دارد وبرنگهای سیاه و زرد نیز میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی جلبک از رستنی های آبی دسته بزرگی از گیاهان کلروفیل دار که جزو ریشه داران و گیاهان نهانزاد میباشند. آنها برنگهای مختلفند. هم در آبهای شیرین و هم در دریاها دیده میشوند
فرهنگ لغت هوشیار
غربال با سوراخهای تنگ، فرانسوی جلبک از رستنی های آبی سنبل الطیب آله، اشنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلف
تصویر آلف
خوگر انگلیسی اسپست
فرهنگ لغت هوشیار
عقاب شاهین، پرنده ایست از دسته شکاریان روزانه دارای قدی متوسط و سری کشیده و منقار و پنجه های نسبه ضعیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلش
تصویر آلش
ترکی داد و ستد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلب
تصویر سلب
جامه، پوشش و بمعنای غارت و تاراج و یغما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلب
تصویر طلب
بستان کاری، جستن، خواست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آلت
تصویر آلت
ابزار، افزار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آلش
تصویر آلش
داد و ستد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آلی
تصویر آلی
ابزاری، نهادی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قلب
تصویر قلب
دل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جلب
تصویر جلب
بازداشت، ترفندگر، کشیدن، گرفتن، واکش، فراخوانی
فرهنگ واژه فارسی سره