- آفت (دخترانه)
بلا، بلیه، کنایه از زیبایی و عشوه گری
معنی آفت - جستجوی لغت در جدول جو
- آفت
بلا، زیان، هر چیزی که مایۀ تباهی، فساد و زیان شود
- آفت (فَ)
شاید از جوز و گوز، نامی است که قدما به پیرو دهند، چوب گردو که از آن کاسه می ساختند و به چربی سیاه می کردند، (یادداشت مؤلف)، رجوع به پیرو شود
- آفت
عارضه، علت، بلا، بلیه
- آفت ((فَ))
آسیب، بلا
- آفت
آسیب، آگفت، گزند
- آفت
آسیب، بلا، بیماری، زیان، صدمه، فتنه، مصیبت
- آفت
امراض گیاهی، آفت، بلا
- آفت
فاجعه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آفتابه و لگن فلزین برای شستن دست و دهان پیش از طعام خوردن و پس ازآن
بافتاب رو در آمدن، آشکارشدن علنی شدن، از خانه بیرون آمدن شخص منزوی و معتزل. یا آفتابی شدن قنات در جایی. جاری شدن قنات بر سطح زمین در آنجای
بافتن بافتنی