جدول جو
جدول جو

معنی آغلس - جستجوی لغت در جدول جو

آغلس(لِ)
اغلیفس. دوسر. (مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غلس
تصویر غلس
تاریکی آخر شب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آغل
تصویر آغل
جایی در کوه یا خانه که برای جا دادن گوسفندان در شب درست کنند، لانۀ مرغ خانگی، محلی برای اسکان گوسفند، بز و سایر دام ها
فرهنگ فارسی عمید
(غِ / غُ)
جای گوسفندان و گاوان و دیگر چارپایان بشب در خانه یا کوه وبیشتر کنده ای در زیرزمین باشد. کمرا. شب گاه. شبغا. شوگاه. آغیل. شوغا. شب غاز. شب غازه. شوغار. شوغاره. شب غاو. آغول. نغل. نغول. باغل. غال. آغال. غول. غوشا. غوشاد. غوشاک. کاز. زاغه. غاو. کنده. چپر. خبک. خباک. خپاک. سم. سمج. سمجه. دیل. بیکند:
برو برو که خران آمدند به آغلها
خر جوان و خر پیر و خرّ یکساله.
مولوی.
، هاله. خرمن ماه. داره. شابورد. شادورد. خرگاه، خرگه ماه.
- امثال:
حساب بز گر را در آغل کنند، غالباً بزان گر در چراگاه میرند و شب به آغل بازنگردند. و در نظایر مورد، این مثل را بکار برند
لغت نامه دهخدا
(نُ)
از یونانی ویتکس آگنوس. پنج انگشت. فنجنکشت. بنطافلن. بنطاباطیس. بنطاطومن. بنطادقطولن. ذو خمسه اوراق. ذو خمسه اصابع. دل آشوب. سکسنبویه. فقد. فقده. سیسبان. اثلق. فنطافلون. و آغلیس و آغیش مصحف این کلمه است
لغت نامه دهخدا
بمعنی شام میان دو شط، نام باستانی که به بین النهرین میداده اند، الجزیره
لغت نامه دهخدا
از دانشمندان معاصر بطلمیوس بود که با هم ارتباط علمی داشتند. رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 42، 48 شود، سحاب اغم، ابر بی رخنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ابر بدون بریدگی. سحاب اغم، ای لا فرجه فیه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تُغُلْ لِ)
وقع فی وادی تغلس (ممنوعه مضافه) ،یعنی در بلا و سختی زشت افتاد و الاصل فیه ان الغارات کانت تقع بکره بغلس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ لِ)
در تاریکی آخر شب درآینده. ج، مغلسون. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اغلاس شود
لغت نامه دهخدا
(غَ لَ)
تاریکی آخر شب. (منتهی الارب) (دهار) (مهذب الاسماء) (آنندراج) (غیاث اللغات). ظلمه آخر اللیل، تقول: رأیت منک غلس الظلام خیالاً. (اقرب الموارد). ج، اغلاس. (مهذب الاسماء). تاریکی آخر شب چون با سپیدی صبح درآمیزد، و آن همان است که به فارسی شبگیر گویند: و او را اعلام داد تا بگاهتر در غلس بیامد و در آن صفه زیر شادروان بنشست. (تاریخ بیهقی).
خم روان کرده ز سحری چون فرس
کرده کرباسی ز مهتاب و غلس.
مولوی (مثنوی چ نیکلسون دفتر 6 ص 546)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
نام شهری ببلاد روم نزدیک بدریا بیک روزه راه از طرسوس
لغت نامه دهخدا
تصویری از آغل
تصویر آغل
لانه مرغ خانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغلیس
تصویر آغلیس
پنج انگشت
فرهنگ لغت هوشیار
تاریکی پایان شب تاریکی آخر شب ظلمت پایان شب چون با سپیدی در آمیزد شبگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغل
تصویر آغل
((غَ یا غُ))
جایی برای گوسفندان و گاوان، لانه مرغ خانگی، لانه زنبور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غلس
تصویر غلس
((غَ لَ))
ظلمت پایان شب چون با سپیدی درآمیزد، شبگیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آغل
تصویر آغل
سرپناه، لانه مرغی
فرهنگ واژه فارسی سره
آخور، اصطبل، باره بند، ستورگاه، طویله
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نوعی قارچ سمی
فرهنگ گویش مازندرانی