جدول جو
جدول جو

معنی آغاندن - جستجوی لغت در جدول جو

آغاندن
(کَ چَ / چِ زَ دَ)
آغاردن. تر نهادن. خیسانیدن
لغت نامه دهخدا
آغاندن
تر نهادن، خیساندن
تصویری از آغاندن
تصویر آغاندن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آباندان
تصویر آباندان
(پسرانه)
نام فرستاده خسرو اول پادشاه ساسانی به دربار رم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آغاردن
تصویر آغاردن
تر کردن، خیسانیدن، نم کردن، نم کشیدن، خیسیدن، برای مثال پولاد نرم کی شود و شیرین / گرچه در انگبینش بیاغاری (ناصرخسرو - ۴۸۹)
سرشتن، آمیختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آغندن
تصویر آغندن
آگندن، آکندن، انباشتن، پر کردن چیزی به زور
فرهنگ فارسی عمید
(کَ مَ بَ تَ)
تر نهادن. خیساندن
لغت نامه دهخدا
(کَ مَ شِ کَتَ)
در دهان خیسانیدن چیزی را، چون آلو و انجیر خشک و مانند آن تا مضغ و خائیدن آن آسان شود
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
آغاریدن
لغت نامه دهخدا
(کَ مَ بَ تَ / تِ تَ)
آکندن
لغت نامه دهخدا
خیساندن ترکردن نم کردن، آمیختن مزج، سرشتن، نم کشیدن خیسیدن، تراویدن زهیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغارنده
تصویر آغارنده
آنکه آغارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراندن
تصویر دراندن
پاره کردن چاک دادن دریدن شکافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آچاردن
تصویر آچاردن
در هم آمیختن
فرهنگ لغت هوشیار
استراحت کردن آسودن، قرار یافتن سکون یافتن، خفتن خوابیدن، از جوش و غلیان باز ایستادن فرو نشستن کف، صبر کردن شکیبا شدن، مطمئن شدن اطمینان یافتن، منزل کردن جای گرفتن، نشستن آشوب رفع شدن فتنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغازنده
تصویر آغازنده
مبتدی، منشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزاردن
تصویر آزاردن
رنجاندن رنجه کردن آسیب رسانیدن آزردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهاردن
تصویر آهاردن
آهار زدن آهار کردن آهار مالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دواندن
تصویر دواندن
بحرکت سریع و تند واداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رساندن
تصویر رساندن
رسانیدن، کسی یا چیزی را بجائی یا نزد کسی بردن، فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغازان
تصویر آغازان
در حال آغازیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماردن
تصویر آماردن
آماریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغازیدن
تصویر آغازیدن
ابتدا کردن شروع کردن سر گرفتن آغاز نهادن، فتالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغالنده
تصویر آغالنده
محرک محرض، مفتن فتنه انگیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغالیدن
تصویر آغالیدن
شورانیدن ووادار کردن به جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنگندن
تصویر آنگندن
آکنده، پرساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آگهاندن
تصویر آگهاندن
آگاهانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبانیدن
تصویر آبانیدن
ستودن، مدح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغندن
تصویر آغندن
آکنده، پر کردن چیزی به زور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغاندن
تصویر لغاندن
لق کردن شل و نااستوار و جنبان ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغاردن
تصویر آغاردن
خواهد آغارد بیاغار آغارنده آغارده آغاریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رماندن
تصویر رماندن
ترساندن و گریزاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغندن
تصویر آغندن
((غَ دَ))
آکندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آغاردن
تصویر آغاردن
((دَ))
آغاریدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آغازیدن
تصویر آغازیدن
ابداء، ابتداء، شروع کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آغازین
تصویر آغازین
اوریجینال، مقدماتی، اصلی، ابتدایی، اولین
فرهنگ واژه فارسی سره