قصر و مکان عالی: توئی که از غرف آشکوی طارم چرخ نزول یافت بایوان جد تو تنزیل، استاد، در فرهنگها کلمه فوق و معنای مذکور آمده و شعر استاد ناشناس را هم مثال آورده اند و ظاهراً این صورت مصحف آشکوب باشد
قصر و مکان عالی: توئی که از غرف آشکوی طارم چرخ نزول یافت بایوان جد تو تنزیل، استاد، در فرهنگها کلمه فوق و معنای مذکور آمده و شعر استاد ناشناس را هم مثال آورده اند و ظاهراً این صورت مصحف آشکوب باشد
شکستگی. (ناظم الاطباء). حاصل مصدر از ریشه شکستن (شکن) اما همیشه به صورت ترکیب آید: دل شکنی، بت شکنی، کارشکنی، حق شکنی و غیره. (از یادداشت مؤلف). - حق شکنی، حق کسی را پایمال کردن. (یادداشت مؤلف). - کارشکنی کردن کسی را، ایجاد اشکالات و موانع در سر راه کار و پیشرفت او. ، هزیمت. فرار. شکست. (ناظم الاطباء)
شکستگی. (ناظم الاطباء). حاصل مصدر از ریشه شکستن (شکن) اما همیشه به صورت ترکیب آید: دل شکنی، بت شکنی، کارشکنی، حق شکنی و غیره. (از یادداشت مؤلف). - حق شکنی، حق کسی را پایمال کردن. (یادداشت مؤلف). - کارشکنی کردن کسی را، ایجاد اشکالات و موانع در سر راه کار و پیشرفت او. ، هزیمت. فرار. شکست. (ناظم الاطباء)