معنی شکنی
- شکنی (شِ کَ)
- شکستگی. (ناظم الاطباء). حاصل مصدر از ریشه شکستن (شکن) اما همیشه به صورت ترکیب آید: دل شکنی، بت شکنی، کارشکنی، حق شکنی و غیره. (از یادداشت مؤلف).
- حق شکنی، حق کسی را پایمال کردن. (یادداشت مؤلف).
- کارشکنی کردن کسی را، ایجاد اشکالات و موانع در سر راه کار و پیشرفت او.
، هزیمت. فرار. شکست. (ناظم الاطباء)
