آنکه شغلش پختن طعام است. خوالیگر. خوالگر. دیگ پز. مطبخی. طباخ. باورچی. پزنده. خوراک پز. خورده پز.
- امثال:
آشپز که دو تا شد آش یا شور می شود یا بی مزه
آنکه شغلش پختن طعام است. خوالیگر. خوالگر. دیگ پز. مطبخی. طباخ. باورچی. پزنده. خوراک پز. خورده پز.
- امثال:
آشپز که دو تا شد آش یا شور می شود یا بی مزه