جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آشپز

آشپز

آشپز
آنکه کارش پختن خوراک است، مَطبَخی، طَبّاخ، طابِخ، پَزَندِه، خُورِشگَر، باوَرچی، خوٰالیگَر
آشپز
فرهنگ فارسی عمید

آشپز

آشپز
آنکه شغلش پختن طعام است. خوالیگر. خوالگر. دیگ پز. مطبخی. طباخ. باورچی. پزنده. خوراک پز. خورده پز.
- امثال:
آشپز که دو تا شد آش یا شور می شود یا بی مزه
لغت نامه دهخدا

آشپزی

آشپزی
هنر روش پختن غذاها، شغل و عمل آشپز، طِباخَت، دَست پُخت، طَبّاخی
آشپزی
فرهنگ فارسی عمید

آشپزی

آشپزی
طباخی. خوالیگری. دیگپزی. پزندگی. خوراک پزی. طباخت. خورده پزی
لغت نامه دهخدا