جدول جو
جدول جو

معنی آسپیرین - جستجوی لغت در جدول جو

آسپیرین
از ترکیبات اسیدسالیسیلیک که برای تسکین تب و درد به کار می رود
تصویری از آسپیرین
تصویر آسپیرین
فرهنگ فارسی عمید
آسپیرین
داروی طبی جهت تسکین دردوتب
تصویری از آسپیرین
تصویر آسپیرین
فرهنگ لغت هوشیار
آسپیرین
دارویی که خاصیت تسکین درد، تب بری و ضد روماتیسمی دارد
تصویری از آسپیرین
تصویر آسپیرین
فرهنگ فارسی معین
آسپیرین
دردبر
تصویری از آسپیرین
تصویر آسپیرین
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آسپیان
تصویر آسپیان
(پسرانه)
آبتین، روح کامل، انسان نیکو کار، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
(یِ ری)
جمع واژۀ سایر. دیگران. رجوع به سائرین و سائر شود
لغت نامه دهخدا
آب بدبو، (فرهنگ شعوری ج 1 ص 261)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان رستم بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون، واقع در 43هزارگزی شمال باختر فهلیان و شمال خاور کوه انار، کوهستانی، معتدل، مالاریائی، دارای 278 تن سکنه، آب آن از رود خانه تنک شیب و چشمه، محصول آنجا غلات و برنج و تریاک، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
قاسم آباد، ایستگاه شمارۀ سه در راه آهن جنوب، (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
طعامی که دارای سیر باشد، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آستیلین
تصویر آستیلین
فرانسوی جوشین
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده دیگران جمع سایر اشخاص دیگر دیگران: خانمها با کالسکه روان گشتند و سایرین هم داخل خانه شدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمپیریک
تصویر آمپیریک
فرانسوی آرینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرین
تصویر پیرین
آب بدبو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپیریت
تصویر اسپیریت
احضار کننده ارواح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسپرین
تصویر آسپرین
فرانسوی درد بر از داروها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمپیریک
تصویر آمپیریک
آروینی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سایرین
تصویر سایرین
دیگران
فرهنگ واژه فارسی سره
دیگران، افراد دیگر، اشخاص دیگر
متضاد: همان ها، همین ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد