- آسره
دوال
معنی آسره - جستجوی لغت در جدول جو
- آسره
دوال
- آسره
روستایی در هزارجریب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
زن اندوهگین، ستون، نام همسر فرعون که موسی (ع) را از نیل گرفت و پنهانی از فرعون از او مراقبت کرد، نام کوهی در استان فارس
(بُ رَ / بُ سُ رَ)
لغت نامه دهخدا
بسره، یک غورۀ خرما. واحدبسر. ج، بسرات. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (ازآنندراج).
(بُ رَ/ بُ سُ رَ)
لغت نامه دهخدا
بسره، نام ربیبۀ نبی صلی الله علیه و سلم که دختر ابی سلمه بود. و بدین معنی بدون الف ولام است. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء)
انجامش ترقوه چنبره گردن آخرک، گودیی که در میان توده خاک کنند تا در میان آن آب ریزند برای گل ساختن، طنابی دراز و برکشیده که چند اسب را بتوان بدو بست
پارسی تازی گشته خسر چه نیکو سخن گفت یاری به یاری که تا کی کشم از خسر ذل و خواری (رودکی) نزدیکان و خویشان
مسرت در فارسی: دوشش شادی شاد مانی شاد کردن شاد گردیدن راز افزار ماشوره ای باشد یک سروی در دهان گوینده و یک سر آن در گوش شنونده
